Nature


Main page | Jari's writings | Other languages

This is a machine translation made by Google Translate and has not been checked. There may be errors in the text.

   On the right, there are more links to translations made by Google Translate.

   In addition, you can read other articles in your own language when you go to my English website (Jari's writings), select an article there and transfer its web address to Google Translate (https://translate.google.com/?sl=en&tl=fi&op=websites).

                                                            

 

 

بودا و بودیسم یا عیسی؟

 

 

آموزه های بودایی در حال بررسی آیا آنها حقیقت دارند یا خیر؟

                                                          

خیلی ها در دنیای فرهنگ و ورزش بت دارند. آنها می توانند سازندگان موسیقی، بازیگران، بازیکنان فوتبال یا ستاره های دیگری باشند که به موفقیت رسیده اند. آنها و آنچه انجام می دهند فعالانه دنبال می شوند زیرا موفقیت و زندگی آنها مورد علاقه است.

    اگرچه ممکن است ستارگان ورزشی و فرهنگی برای مدتی در کانون توجه قرار گیرند، اما نمی توان آنها را با تأثیرگذاران مذهبی و معنوی که آموزه هایشان ده ها نسل را تحت تأثیر قرار داده است مقایسه کرد. در این مقاله موضوع تأمل، بودا و دین بودایی و نیز عیسی و ایمان مسیحی است. فرقی می کند که به تعالیم بودا اعتقاد داشته باشیم یا به عیسی مسیح؟ تفاوت بین آموزه های آنها، منشأ آنها چیست و کجا باید اعتماد کرد؟ در ادامه به بررسی این موضوعات خواهیم پرداخت. ما با بررسی مسئله آغاز جهان و زندگی در بودیسم شروع می کنیم.

 

مشکل آغاز جهان و زندگی در بودیسم. قبل از هر چیز باید به این نکته توجه کرد که بودیسم یک دین الحادی است. یعنی، اگرچه بودایی‌های مدرن حتی ممکن است برای بودا دعا کنند یا تصاویر او را در فعالیت‌های خود پرستش کنند، بودیسم وجود یک خدای خالق واقعی را به رسمیت نمی‌شناسد. بودایی ها به وجود خالق اعتقادی ندارند.

    در اینجا اولین مشکل بودیسم نهفته است که همان مشکل الحاد است. زیرا موارد زیر که ما می توانیم هر روز با چشم یا با کمک تلسکوپ مشاهده کنیم همیشه وجود نداشته است. آنها باید در مقطعی از زمان به دنیا آمده باشند:

 

• کهکشان ها و ستارگان همیشه وجود نداشته اند، زیرا در غیر این صورت تشعشعات آنها قبلاً تمام شده بود

• سیارات و قمرها همیشه وجود نداشته اند زیرا آنها هنوز فعالیت آتشفشانی دارند که متوقف نشده است

• زندگی در این سیاره همیشه وجود نداشته است، زیرا حیات روی زمین به خورشید گره خورده است، خورشیدی که نمی تواند زمین را برای همیشه گرم کند. در غیر این صورت، ذخایر انرژی آن از قبل تمام شده بود.

 

نتیجه این است که جهان و زندگی باید شروع مشخصی از شروع ساعت ها داشته باشند. این یک نتیجه منطقی است که حتی دانشمندان ملحد نیز به آن اعتراف می کنند یا باید بپذیرند. آنها ممکن است با کار خلقت خدا موافق نباشند، اما نمی توانند منکر این باشند که زندگی و جهان آغازی دارد.

   مشکل بودیسم و ​​آتئیسم دقیقاً این است که چیزهای قبلی چگونه به وجود آمدند. بیهوده است که مثلاً ادعا کنیم که جهان به خودی خود از هیچ پدید آمده است، در به اصطلاح بیگ بنگ، زیرا این یک غیرممکن ریاضی است. یعنی اگر در ابتدا چیزی نبود - فقط نیستی - محال است که چیزی از آن برخاسته باشد. گرفتن چیزی از هیچ غیرممکن است، بنابراین نظریه انفجار بزرگ برخلاف ریاضیات و قوانین طبیعی است. بنابراین خداناباوران و پیروان بودا وقتی سعی می‌کنند دلیلی برای وجود کهکشان‌ها، ستارگان، سیارات و قمرها بیابند، به بن‌بست می‌رسند. آنها ممکن است نظریات مختلفی در مورد منشأ خود داشته باشند، اما نظریه ها بر اساس مشاهدات عملی و علم نیست، بلکه بر اساس تخیل است.

    تولد زندگی هم همینطور. هیچ دانشمند ملحد نیز نمی تواند آن را توضیح دهد. تولد آن به خودی خود غیرممکن است، زیرا فقط زندگی می تواند باعث زندگی شود. هیچ استثنایی از این قاعده یافت نشد. در مورد اولین اشکال حیات، این به وضوح به خدای خالق اشاره دارد، به عنوان مثال، کتاب مقدس به وضوح تعلیم می دهد. او از خلقت خود جداست:

 

- (پیدایش 1:1) در ابتدا خدا آسمان و زمین را آفرید.

 

- (اشعیا 66:1، 2) 1 خداوند چنین گفت: آسمان تخت من است و زمین زیر پای من است. خانه ای که برای من می سازید کجاست؟ و محل استراحت من کجاست؟

2 خداوند گفت که همه آن چیزها را دست من ساخته و همه آن چیزها بوده است ، اما به این مرد نگاه خواهم کرد، حتی به کسی که فقیر و دارای روحیه پشیمان است و از کلام من می لرزد.

 

- (مکاشفه 14:7) 7 با صدای بلند گفت: از خدا بترسید و او را جلال دهید. زیرا ساعت داوری او فرا رسیده است و او را بپرستید که آسمان و زمین و دریا و چشمه های آب را آفرید .

 

تناسخ در بودیسم در بالا بیان شد که چگونه بودیسم با درک مسیحی و خداباوری تفاوت دارد. در بودیسم، خدایی وجود ندارد که همه چیز را ساخته باشد و از آفرینش خود جدا باشد. از این نظر بودیسم دینی شبیه به هندوئیسم است که هیچ مفهومی از خدای خالق قادر مطلق ندارد.

    بودیسم نیز مانند هندوئیسم دارای آموزه تناسخ است. همین دکترین به کشورهای غربی نیز سرایت کرده است، جایی که در جنبش موسوم به عصر جدید تدریس می شود. در کشورهای غربی، تقریباً 25٪ به تناسخ اعتقاد دارند. در هند و سایر کشورهای آسیایی که این دکترین در آنجا منشأ گرفته است، این تعداد بسیار بیشتر است.

   مفهوم تناسخ مبتنی بر این تصور است که زندگی ما یک چرخه پیوسته است. بر اساس این آموزه، هر کس بارها و بارها بر روی زمین متولد می شود و مطابق نحوه زندگی قبلی خود، تجسم جدیدی دریافت می کند. تمام بدی هایی که امروز برای ما اتفاق می افتد باید نتیجه اتفاقات قبلی باشد و اینکه اکنون باید آنچه را قبلا کاشته ایم درو کنیم. تنها اگر انسان روشنگری را تجربه کند، همانطور که اعتقاد بر این است که بودا تجربه کرده است، از چرخه تناسخ رها می شود.

   اما در مورد تناسخ و نسخه بودایی آن چه فکر کنیم، این همان چیزی است که در ادامه به آن خواهیم پرداخت:

 

چرا یادمون نمیاد سوال اول به اعتبار تناسخ مربوط می شود. آیا این درست است زیرا ما چیزی از زندگی های گذشته به یاد نمی آوریم؟ اگر ما واقعاً زنجیره ای از زندگی های گذشته را پشت سر خود داشته باشیم، آیا انتظار نداریم بسیاری از وقایع را از آنها به خاطر بسپاریم - مربوط به زندگی خانوادگی، تحصیل، محل سکونت، کار و اوقات فراغت؟ اما چرا ما به یاد نمی آوریم؟ آیا فراموشی ما دلیل روشنی نیست که زندگی های گذشته هرگز وجود نداشته اند؟ حتی اچ بی بلاواتسکی، بنیانگذار انجمن تئوسوفی، و شخصی که شاید در قرن نوزدهم، دکترین تناسخ را در غرب رایج‌تر کرد، به همین موضوع اعتراف کرده است، یعنی فراموشی ما:

 

شاید بتوان گفت در زندگی انسان فانی، چنین رنجی از روح و جسم نیست که ثمره و پیامد گناهی نباشد که در صورت وجود قبلی مرتکب شده است. اما از سوی دیگر، زندگی کنونی او حتی یک خاطره از آن ها را شامل نمی شود. (1)

 

درست است که مثلا گفته می شود بودا در تجربه روشنگری خود زندگی گذشته خود را به یاد آورده است و برخی از اعضای جنبش عصر جدید نیز همین ادعا را دارند. با این حال، مشکل این است که هیچ کس این چیزها را در حالت عادی که ما معمولاً عمل می کنیم و فکر می کنیم به خاطر نمی آورد. این حتی در مورد بودا نیز اتفاق نیفتاد، اما او به یک تجربه روشنگری نیاز داشت که در آن بیش از 100000 مورد از زندگی های قبلی خود را بر اساس متون مقدس پالی به یاد آورد (C. Scott Littleton: Idän uskonnot, p. 72 / Eastern Wisdom).

   اما مشکل تجارب روشنایی و خاطرات زندگی گذشته این است که چقدر قابل اعتماد هستند. همه ما ذهن و تخیلات و رویاهایی داریم که در آنها می توانیم انواع ماجراجویی هایی را ببینیم که در رویا واقعی به نظر می رسند اما هرگز تجربه نکرده ایم. این نشان می دهد که نمی توان به رویاها و ذهن کاملاً اعتماد کرد. احتمال تقلب وجود دارد.

    نحوه ایجاد این تجارب نورپردازی معمولاً از یک الگوی مشابه پیروی می کند. به طور کلی، فرد سال‌ها تفکر/مدیتیشن را تمرین کرده است و این در نهایت منجر به به اصطلاح تجربه نورپردازی شده است. این مورد در مورد بودا بود که سالها در مراقبه عمیق گذرانده بود، اما جالب است که پیامبر اسلام حضرت محمد (ص) نیز در هنگام دریافت رؤیا و وحی به مراقبه مذهبی می پرداخت. این همان چیزی است که بسیاری از جنبش های مذهبی دیگر شروع شده اند. به عنوان مثال، چندین گروه مذهبی که در ژاپن وجود دارند از طریق این فرآیند متولد شده اند، زمانی که شخصی ابتدا برای مدت طولانی مراقبه کرده و سپس مکاشفه ای دریافت کرده است که بر اساس آن جنبش ساخته شده است.

    علاوه بر این، قابل توجه است که همان تجربیاتی که ممکن است برخی در نتیجه مدیتیشن طولانی مدت تجربه کنند، با کمک داروها به وجود آمده است. مصرف کنندگان مواد مخدر ممکن است تجارب هذیانی از نور شبیه به مراقبه های طولانی مدت داشته باشند و ممکن است چیزهایی را ببینند که وجود ندارند، درست مانند افراد مبتلا به اسکیزوفرنی. من شخصاً معتقدم و درک می کنم که در حقیقت شیطان و دنیای ارواح شیطانی با این رؤیاها و تجارب نورانی مردم را فریب می دهند.

    رابیندرانات آر ماهاراج، گورو سابق هندو، همین نکته را مطرح کرده است. او خود سال ها مدیتیشن انجام داد و در نتیجه رؤیاهای کاذب را تجربه کرد. به زودی پس از روی آوردن به عیسی مسیح، او با تعجب متوجه شد که مصرف کنندگان مواد مخدر تجربیات مشابهی با او دارند. این مثال نشان می‌دهد که چگونه می‌توان به داستان‌های بودا یا دیگران اعتماد کرد، وقتی که درباره زندگی گذشته خود یا به اصطلاح تجربیات روشنگری که از طریق مدیتیشن طولانی مدت یا مواد مخدر به دست آمده‌اند، می‌گویند:

 

به این ترتیب من شروع به ملاقات با مصرف کنندگان مواد مخدر بیشتری کردم و به کشف شگفت انگیزی رسیدم: برخی از آنها در زمانی که تحت تأثیر مواد مخدر بودند، تجربیات مشابهی داشتند، مانند روزهایی که یوگا و مدیتیشن انجام می دادم! من از شنیدن صحبت های آنها در توصیف "دنیای زیبا و صلح آمیز" که توانستند با کمک ال اس دی وارد آن شوند، شگفت زده شدم. دنیایی که با چشم اندازها و رنگ‌های روان‌گردان آشنا بودم. البته بسیاری از آنها تجارب بدی نیز داشته اند، اما به نظر می رسید که اکثر مصرف کنندگان مواد مخدر در هنگام تمرین یوگا مانند من تمایلی به در نظر گرفتن این هشدارها ندارند.

   به آنها گفتم: "من برای دیدن رؤیاهای جهان های دیگر یا موجودات ماوراء طبیعی یا احساس اتحاد با جهان یا احساس اینکه "خدا" هستم، به مواد نیاز نداشتم. من به همه اینها از طریق مراقبه متعالی دست یافتم. اما این یک دروغ بود، ترفندی از ارواح شیطانی که وقتی ذهنم را از کنترل خودم آزاد کردم، بر من برتری پیدا کردند. شما در حال فریب خوردن هستید. تنها راه رسیدن به آرامش و رضایتی که به دنبال آن هستید از طریق مسیح است.» از آنجایی که می دانستم در مورد چه چیزی صحبت می کنم و خودم آن را بدون مواد مخدر تجربه کرده بودم، بسیاری از این مصرف کنندگان مواد، حرف های من را جدی گرفتند.

   ... آموختم که مواد مخدر باعث ایجاد تغییراتی در هوشیاری می شود که مشابه تغییرات ناشی از مدیتیشن بود. آنها این امکان را برای شیاطین فراهم کردند که نورون های مغز را دستکاری کنند و انواع تجربیات ظاهرا واقعی را ایجاد کنند که در واقع توهمات فریبنده بودند. همان ارواح شیطانی که مرا به مدیتیشن عمیق‌تر سوق داده بودند تا از من برتری بگیرند، آشکارا به همان دلیل شیطانی پشت جنبش مواد مخدر نیز بودند. (2)

 

تعارض با دیدگاه هندو و غربی. اگر تناسخ درست بود و موضوعی برای همه مردم بود، احتمالاً همه به روشی مشابه در مورد آن آموزش می‌دادند. با این حال، این مورد نیست، اما بودایی ها در مورد آن به روش های مختلف آموزش می دهند تا مثلاً هندوها یا اعضای غربی جنبش عصر جدید. تفاوت ها حداقل در موارد زیر ظاهر می شود:

 

• در مفهوم غربی اعتقاد بر این است که شخص همیشه یک شخص باقی می ماند. در عوض، در هر دو مفهوم هندو و بودایی، یک شخص می تواند به عنوان یک حیوان یا حتی یک گیاه متولد شود. نقل قول زیر مفهوم بودایی را توصیف می کند:

 

در آخرین روز ماه، ارواح سیر و راضی به خانه های خود در عالم اموات باز می گردند. ارواح کوی و ارواح اجدادی تا یک سال دیگر پشت درب ارواح قفل خواهند شد. برخی از آنها برای ادامه گذراندن دوران محکومیت به سالن های ده برمی گردند. برخی منتظرند تا در زمین یا بهشت ​​غربی تناسخ پیدا کنند. از سالن دهم به چرخ تناسخ می افتید که از طریق آن دوباره به زمین متولد می شوید. برخی افراد خوب به دنیا می آیند، برخی دیگر بد، برخی حیوانات یا حتی گیاهان. (3)

 

• نقل قول قبلی به چگونگی اعتقاد بوداییان به جهنم اشاره داشت. از سوی دیگر، هندوها و پیروان جنبش عصر جدید در غرب عموماً به جهنم اعتقاد ندارند. وجود جهنم را انکار می کنند. در اینجا تناقضی بین مفاهیم مختلف تناسخ وجود دارد.

    در بودیسم نیز چهار بهشت ​​یا بهشت ​​وجود دارد: بهشت ​​شمالی، جنوبی، شرقی و غربی. اعتقاد بر این است که بودا در آخرین آنها است. از سوی دیگر، هندوها و پیروان جنبش عصر جدید مانند بوداییان به این موضوع اعتقاد ندارند.

 

• راه خروج از چرخه تناسخ در آیین هندو و بودیسم متفاوت است. هندوها تعلیم می دهند که وقتی شخصی به الوهیت و ارتباط خود با برهمن پی برد، از چرخه تناسخ رها می شود. در عوض، بودا چهار حقیقت را تعلیم داد (1. زندگی رنج است، 2. رنج ناشی از اراده برای زندگی است، 3. رنج تنها با خاموش کردن اراده برای زیستن آزاد می‌شود. شامل: ایمان درست، آرمان درست، گفتار درست، رفتار درست، روش درست زندگی، تلاش درست، حافظه درست و مراقبه درست است. بنابراین، این آموزه بودا با تعالیم هندو در تضاد است.  

   در مورد تصور غربی در جنبش عصر جدید چطور؟ این افراد ممکن است همانطور که هندوها معتقدند به الوهیت انسان معتقد باشند، اما درک این موضوع و تأثیر آن در تناسخ معمولاً مانند هندوئیسم آموزش داده نمی شود. در کشورهای غربی، برعکس، تناسخ را می توان به معنای مثبت آموزش داد. تناسخ به عنوان یک فرصت و نه یک نفرین در آیین هندو و بودیسم دیده می شود. اینها تضادهایی است که پیرامون دکترین تناسخ وجود دارد.

 

قانون کارما چگونه کار می کند؟ یکی از اسرار آموزه تناسخ، قانون کارما است که در بودیسم، هندوئیسم و ​​جنبش عصر جدید در اینجا در غرب ظاهر می شود. طبق درک رایج، قانون کارما باید شخص را مطابق نحوه زندگی در تجسم قبلی خود پاداش و مجازات کند. اگر انسان کار بدی کرده باشد یا فکر بد کرده باشد، عواقب منفی دارد. افکار و اعمال خوب نتیجه مثبت می دهد.

   معما اما، این است که چگونه یک قانون غیرشخصی می تواند چنین عمل کند؟ یک نیروی غیرشخصی یا قانون نمی تواند فکر کند، کیفیت اعمال را تشخیص دهد، یا حتی هر کاری را که شخص انجام داده است به خاطر بسپارد - همانطور که یک کتاب قانون سکولار نمی تواند چنین عمل کند، اما یک مجری قانون، یک موجود شخصی، همیشه مورد نیاز است. قانون به تنهایی این کار را نمی کند.

   قانون غیرشخصی همچنین نمی تواند برای زندگی آینده ما برنامه ریزی کند یا تعیین کند که در چه شرایطی متولد می شویم و زندگی می کنیم. اعمال مورد بحث همیشه به یک شخصیت نیاز دارند که قانون کارما چنین نیست. یک قانون صرف نمی تواند به این شکل عمل کند.

   مشکل دیگر این است که اگر قانون کارما ما را بر اساس نحوه زندگی قبلی خود پاداش می دهد و مجازات می کند، پس چرا چیزی از زندگی های گذشته به یاد نمی آوریم - این قبلاً در بالا ذکر شد؟ اگر ما بر اساس زندگی گذشته خود مجازات می شویم، پس همه باید بدانند که چرا اتفاقاتی که برای ما می افتد برای ما می افتد. اگر دلایل مجازات به درستی مشخص نباشد، چه مبنایی وجود دارد؟ این یکی از مشکلات دکترین تناسخ است.

 

چگونه در ابتدا - کارما بد از کجا آمد؟ قبلاً گفته شد که جهان و زندگی چگونه آغازی دارند. آنها ابدی نیستند و همیشه وجود نداشته اند، اما شروع مشخصی دارند.

    بر این اساس این سوال مطرح می شود که کارما بد از کجا آمده است؟ اگر روی زمین زندگی وجود نداشت چگونه می توانست به زمین بیاید؟ یعنی اگر زندگی وجود نداشت، نه کارمای بد در نتیجه اعمال بد بوجود می آمد و نه کارمای خوب. در واقع، هر فرد و موجودی قبلاً کامل بوده و حتی مجبور نبوده که چرخه تناسخ را طی کند. چگونه ممکن است چرخه تناسخ - اگر درست باشد - بوجود آمده باشد، زیرا فقط کارمای بد زندگی های گذشته باعث و حفظ آن می شود؟ مبتکر آن چه بوده است؟

   توضیحات زیر موضوع قبلی را توضیح می دهد. به این موضوع می پردازد که چگونه می توان چرخه را از وسط شروع کرد، اما به خود مشکل آغاز نمی پردازد. در توضیحات، نویسنده با راهبان بودایی صحبت می کند:

 

من با گروهی از راهبان در معبد بودایی Pu-ör-an نشستم. گفتگو به این سوال تبدیل شد که روح انسان از کجا می آید؟ (...) یکی از راهبان توضیحی طولانی و مفصل درباره چرخه بزرگ زندگی به من داد که به طور مداوم در هزاران و میلیون ها سال جریان دارد و به شکل های جدید ظاهر می شود، بسته به کیفیت اعمال فردی یا بالاتر یا پایین تر می شود. وقتی این پاسخ مرا راضی نکرد، یکی از راهبان پاسخ داد: «روح از بودا از بهشت ​​باختری آمده است.» سپس پرسیدم: «بودا از کجا آمده و روح انسان چگونه از او می آید؟» دوباره یک سخنرانی طولانی درباره بوداهای قبلی و آینده برگزار شد که پس از یک دوره طولانی، به عنوان یک چرخه بی پایان، به عنوان یک چرخه بی پایان، به دنبال یکدیگر خواهند آمد. اما نه از ابتدا شما قبلاً یک بودا دارید که در این جهان متولد شده است و سپس یک بودای دیگر را آماده کرده اید. شما یک فرد کامل دارید که دوره های بی پایان خود را طی می کند.» می‌خواستم پاسخی روشن و کوتاه به سؤالم بدهم: اولین انسان و اولین بودا از کجا آمده است؟ چرخه بزرگ توسعه از کجا شروع شده است؟

     (...) هیچ یک از راهبان جواب نداد، همه ساکت بودند. بعد از مدتی گفتم: "این را به شما خواهم گفت، اگرچه شما دین من را رعایت نمی کنید. آغاز زندگی خداست. او مانند بوداهای شما نیست که به عنوان یک سریال بی پایان در چرخه بزرگ توسعه از یکدیگر پیروی می کنند، اما او تا ابد یکسان و تغییر ناپذیر است. او آغاز همه چیز است و از او آغاز روح یک انسان است." (...) نمی دانم پاسخ من آنها را راضی کرد یا خیر. با این حال، من این امکان را پیدا کردم که با آنها در مورد منبع حیات صحبت کنم، خدای زنده ای که وجودش به تنهایی قادر به حل مسئله منبع حیات و منشأ جهان است. (4)

 

صد هزار زندگی بودا. قبلاً گفته شد که چگونه اعتقاد بر این است بودا 100000 مورد از زندگی های قبلی خود را در تجربه روشنگری خود به یاد آورده است. این در متون مقدس بودایی به زبان پالی ذکر شده است (C. Scott Littleton: Idän uskonnot, p. 72 / Eastern Wisdom).

   با این حال، این موضوع قابل بررسی است. به عنوان مثال، تاریخ بشر فقط در حدود 5000 سال قبل (که تقریباً نزدیک به 6000 سال است، که بر اساس شجره نامه های کتاب مقدس قابل استنباط است) به طور قطع شناخته شده است. دوره های طولانی تر از آن و فرضیات در مورد تاریخ طولانی بشریت بیش از آن که اطلاعات موثق باشد، تخیل هستند. مخترع روش کربن رادیویی، پروفسور WF Libby واقعاً در مجله Science (3/3/1961، صفحه 624) اظهار داشت که تاریخ تأیید شده فقط تا حدودی پیش می رود. 5000 سال پیش او در مورد خانواده های حاکم مصر صحبت کرد که در واقعیت ممکن است حتی قرن ها بعد زندگی کرده باشند (این در سریال 3 قسمتی "Faaraot ja kuninkaat" در تلویزیون Suomen در نوامبر-دسامبر 1996 بیان شد)

 

من و آرنولد (همکارم) اولین بار وقتی متوجه شدیم که تاریخ فقط به 5000 سال قبل برمی گردد، شوکه شدیم. (...) بارها درباره قدمت این یا آن فرهنگ یا محوطه باستانی 20000 ساله خوانده بودیم. ما خیلی سریع متوجه شدیم که این ارقام و تاریخ های اولیه به درستی شناخته نشده اند و زمان سلسله اول مصر در واقع قدیمی ترین نقطه تاریخی است که با قطعیت تایید شده است. (5)  

 

اولین یادداشت هایی که ما از تاریخ انسان داریم تنها به حدود 5000 سال به گذشته مربوط می شود. ( دایره المعارف کتاب جهانی ، 1966، جلد 6، ص 12)

 

رشد جمعیت نیز ایده دوره های طولانی را پشتیبانی نمی کند. طبق محاسبات، جمعیت به طور متوسط ​​هر 400 سال دو برابر شده است (و حتی امروز سریعتر). این بدان معناست که مثلاً 4000 سال پیش زمین باید کمتر از 10 میلیون نفر جمعیت داشته باشد. این یک تخمین منصفانه به نظر می رسد، زیرا مناطقی مانند آمریکای شمالی، آمریکای جنوبی و استرالیا تنها از قرن 18 به طور عمده مسکونی شده اند. به عنوان مثال، تخمین زده می شود که در آغاز قرن هجدهم تنها سه میلیون نفر در آمریکای شمالی وجود داشته است، در حالی که اکنون بیش از صد برابر بیشتر است. این نشان می دهد که زمین در چند قرن پیش چقدر کم جمعیت بوده است. چند هزار سال پیش، زمین حتی نسبت به قرن هجدهم بسیار کم جمعیت بود.

   از طرف دیگر، اگر 100000 سال پیش تنها 2 نفر ساکن بوده اند و نرخ دو برابر شدن جمعیت هر هزار سال یک بار بوده است (این نرخ بسیار کندتر از اکنون است)، جمعیت فعلی باید 2,535,300,000,000,000,000,000,000,000,000 باشد. این یک عدد کاملاً پوچ در مقایسه با 8 میلیارد امروزی (= 8,000,000,000) است و نشان می‌دهد که انسان در آن زمان نمی‌توانست وجود داشته باشد. این نشان می دهد که خاستگاه بشریت باید بسیار نزدیک تر باشد، فقط چند هزار سال پیش.

   همه اینها چگونه به بودا و زندگی های قبلی او مرتبط است؟ به طور خلاصه، غیرممکن است که او بتواند 100000 زندگی قبلی را حداقل به عنوان یک انسان داشته باشد، زیرا انسان ها تنها چند هزار سال است که روی زمین زندگی کرده اند. صحبت در مورد دوره های طولانی تر بیهوده است، زیرا نشانه های روشن تاریخ بشر بیشتر گسترش نمی یابد.

    از سوی دیگر، اگر دانشمندان ملحد را باور کنیم که به دوره‌های زمانی طولانی اعتقاد دارند، تنها حیات تک سلولی باید صدها میلیون سال روی زمین وجود داشته باشد، تا اینکه 500-600 میلیون سال پیش، حیات پیچیده‌تر در بستر دریا ظاهر شد. سوال این است که اگر فقط حیات تک سلولی وجود داشت و سپس جانوران کف دریا، این موجودات در چرخه تناسخ چه آموختند؟ چگونه در حین زندگی به عنوان حیوانات تک سلولی یا بستر دریا به کارمای خوب دست یافتند یا از تجمع کارمای بد اجتناب کردند؟ من شخصاً به آنچه دانشمندان ملحد در مورد میلیون ها سال ادعا می کنند اعتقاد ندارم ، آنها را دروغ شیطان می دانم ، اما اگر نظریه تکامل را با میلیون ها سال و دکترین تناسخ ترکیب کنید ، باید با چنین مشکلاتی روبرو شوید.

 

اصل حفاظت از جان. بودیسم آموزه های خوبی در زمینه اخلاق دارد، مانند دزدی نکردن، زنا نکردن، دروغ نگفتن یا نوشیدن نوشیدنی های مست کننده. این آموزه ها با مثلاً تعالیم عیسی و رسولان تفاوتی ندارند، زیرا عقل اخلاقی در همه مردم مشترک است. چه در شرق و چه در غرب، ما به طور طبیعی می فهمیم که چه رفتاری درست و نادرست است.

    یکی از آموزه های بودیسم نیز این است که نباید هیچ موجود زنده ای را بکشید. این با تعلیم کتاب مقدس مطابقت دارد، هنگامی که یکی از احکام کتاب مقدس این است که "تو نباید بکش". اما در بودیسم به این معنی است که شما نباید هیچ موجود زنده ای را بکشید، یعنی علاوه بر انسان، سایر موجودات زنده مانند حیوانات را نیز بکشید. به همین دلیل، راهبان بودایی فقط غذاهای گیاهی می خورند.

   این چه ارتباطی با تناسخ دارد؟ به طور خلاصه، بودایی ها فکر می کنند که اگر یک نفر در این زندگی مثلاً یک خوک یا مگس را بکشد، خود شخص در زندگی بعدی به شکل خوک یا مگس متولد می شود. این مجازات برای کسی است که یک موجود زنده را می کشد. با این حال، این را می توان با این سوال بسط داد: اگر فردی یک مرد ثروتمند، موفق و شاد را بکشد، پس سرنوشت او در زندگی بعدی چگونه خواهد بود؟ آیا خود این شخص نیز در زندگی بعدی به مردی ثروتمند، موفق و شاد تبدیل خواهد شد؟ یا چه بر سر او خواهد آمد؟ آیا خود بودایی ها در مورد چنین چیزهایی فکر کرده اند که اگر این آموزه به طور مداوم اعمال شود، ممکن است با آن مواجه شویم؟

    از سوی دیگر، راهبان بودایی و پیروان بودا همیشه از اصل حفاظت از زندگی پیروی نمی کنند. آنها می توانند به عنوان مثال آب را بجوشانند که در آن هزاران باکتری از بین بروند. باکتری ها نیز موجودات زنده ای مانند انسان هستند، بنابراین در عمل نمی توان همیشه از اصل حفاظت از زندگی پیروی کرد.

 

بودا و مشکل رنج. داستان زندگی بودا این است که او فرزند یک حاکم ثروتمند بود که خانه ثروتمند، همسر و پسر کوچک خود را ترک کرد تا راه حلی برای رنج و رنج انسان بودن بیابد. دیدن یک پیرمرد بیمار، یک راهب فقیر و یک مرده بر بیداری مذهبی بودا تأثیر گذاشته بود. در نتیجه، او جستجوی طولانی مدتی را آغاز کرد که شامل یک سبک زندگی زاهدانه برای چندین سال و مراقبه بود. او از طریق آنها سعی کرد دلیلی برای رنج ما و راهی برای رهایی از آن بیابد.

     و آموزه مسیحی در این زمینه چیست؟ از نقاط شروع مختلف شروع می شود. اول از همه، علت بیماری ها، گناه و رنج قبلاً در فصل سوم کتاب مقدس ذکر شده است. از سقوطی می گوید که همه فرزندان آدم را تحت تأثیر قرار داد. پولس در مورد این موضوع چنین نوشت، یعنی چگونه گناه از طریق سقوط آدم به جهان آمد:

 

- (رومیان 5:12) چرا همانطور که به وسیله یک انسان گناه به جهان وارد شد و به وسیله گناه مرگ. و مرگ بر همه انسانها گذشت، زیرا همه گناه کرده اند .

15 امّا هدایای مجانی نیز مانند گناه نیست. زیرا اگر به سبب گناه یکی بسیاری مرده باشند ، فیض خدا و عطای فیض که از یک انسان، یعنی عیسی مسیح است، بسیار بیشتر شده است.

17 زیرا اگر به جرم یک نفر مرگ توسط یکی سلطنت می‌کرد . بسیار بیشتر، کسانی که فیض فراوان و عطای عدالت را دریافت می کنند، توسط یک نفر، یعنی عیسی مسیح، در زندگی سلطنت خواهند کرد.)

18 بنابراین، مانند جرم یک داوری، همه مردم را محکوم کردند. به همین ترتیب، به واسطه عدالت یکی، عطای مجانی برای عادل ساختن زندگی بر همه انسانها رسید.

19 زیرا همانطور که با نافرمانی یک نفر بسیاری گناهکار شدند ، بنابراین با اطاعت یکی بسیاری عادل خواهند شد.

 

این واقعیت که گناه از طریق سقوط آدم وارد جهان شد، دلیل نهایی وجود رنج، شر و مرگ در جهان است.

    قابل توجه است که بسیاری از مردم داستان های مشابهی در مورد دوران طلایی گذشته دارند که همه چیز خوب پیش می رفت. این نشان می دهد که روایت بهشت ​​نه تنها ویژگی مسیحیت و یهودیت است، بلکه در ادیان و فرهنگ های دیگر نیز وجود دارد. این مسئله سنت مشترک بشریت است، زیرا در نقاط مختلف جهان یافت می شود.

    سنت مردم کارن ساکن برمه از سقوط به گناه می گوید. بسیار شبیه به روایت کتاب مقدس است. یکی از آهنگ های آنها اشاره می کند که چگونه Y'wa یا خدای واقعی ابتدا جهان (آفرینش) را آفرید، سپس "میوه آزمایش" را نشان داد، اما Mu-kaw-lee به دو نفر خیانت کرد. این امر مردم را در برابر بیماری، پیری و مرگ آسیب پذیر می کرد. توضیحات با داستان کتاب پیدایش تفاوت چندانی ندارد:

 

در آغاز Y'wa به جهان شکل داد. به غذا و نوشیدنی اشاره کرد. او "میوه آزمایش" را نشان داد. دستورات دقیق می داد. موکاو لی به دو نفر خیانت کرد. او آنها را مجبور کرد که میوه آزمایش را بخورند. نافرمانی کردند; ایمان نیاورد... وقتی میوه آزمایش را خوردند، با بیماری، پیری و مرگ مواجه شدند. (6)

 

آیا پس از آن می توان از رنج رهایی یافت؟ بله، تا حدودی در طول این زندگی. بیشتر رنج ها ناشی از کینه توزی فرد نسبت به شخص دیگر یا بی توجهی به وضعیت اسفبار عزیزانشان است. این موضوع به روشی کاملاً ساده انجام می شود، یعنی با محبت همسایه و اینکه مردم از گناهان خود توبه کنند. عیسی درباره این موضوعات به شرح زیر تدریس کرد:

 

- (متی 4:17) از آن زمان عیسی شروع به موعظه کرد و گفت : توبه کنید زیرا ملکوت آسمان نزدیک است .

 

- (متی 22:34-40) اما چون فریسیان شنیدند که او صدوقیان را ساکت کرده است، دور هم جمع شدند.

35 آنگاه یکی از آنها که وکیل بود از او سؤالی کرد و او را وسوسه کرد و گفت:

36 استاد، فرمان بزرگ در شریعت کدام است ؟

37 عیسی به او گفت: «یَهُوَه خدای خود را با تمام دل و با تمام جان و با تمام عقلت محبت كن.

38 این فرمان اول و بزرگ است.

39 و دومی مانند آن است، همسایه خود را مانند خود دوست بدار .

40 تمام شریعت و انبیا بر این دو فرمان آویزان است .

 

اگر از آموزه های قبلی عیسی پیروی کنیم، بیشتر رنج های جهان در یک روز پایان می یابد. راهبان بودایی سعی کرده اند این مشکل را با روی آوردن به درون یا مراقبه و رفتن به صومعه ها حل کنند، اما اگر مردم را دوست داریم، باید به بیرون از خودمان هدایت شود. این همیشه به درستی دنبال نشده است و ما با کمال بسیار فاصله داریم، اما این جوهر تعالیم عیسی است.

    یکی از نمونه های عشق مسیحی، بیمارستان ها هستند که به کاهش رنج در جهان کمک می کنند. به عنوان مثال، اکثر بیمارستان ها در هند و آفریقا از طریق مأموریت های مسیحی شروع به کار کرده اند. آتئیست ها و اومانیست ها اغلب در این منطقه ناظر بوده اند و بودایی ها نیز چندان فعال نبوده اند. روزنامه‌نگار انگلیسی مالکوم موگریج (1903-1990) که خود یک انسان‌گرای سکولار، اما با این وجود صادق بود، متوجه این موضوع شد. او به چگونگی تأثیر جهان بینی بر فرهنگ توجه کرد:

 

من سال‌ها را در هند و آفریقا گذرانده‌ام، و در هر دو مکان با فعالیت‌های صالح فراوانی مواجه شده‌ام که توسط مسیحیان متعلق به فرقه‌های مختلف انجام می‌شود. اما یک بار هم با بیمارستان یا یتیم خانه ای که توسط یک سازمان سوسیالیستی اداره می شود، یا یک آسایشگاه جذام که بر اساس اومانیسم کار می کند، مواجه نشده ام. (7)

 

بودیسم و ​​مسیحیت چه مشترکاتی دارند؟ بودیسم وجه اشتراک بسیاری با ایمان مسیحی دارد. از جمله موارد زیر است:

 

• اخلاق یا ادراک درست و نادرست امری واحد است. در بودیسم، مانند ایمان مسیحی، آموزش داده می شود که نباید دزدی کرد، نباید زنا کرد، نباید دروغ گفت و نباید کشت. این آموزه ها هیچ تفاوتی با مثلاً تعالیم عیسی و رسولان ندارد و هیچ چیز عجیبی در آن نیست. دلیلش این است که هر فردی در دنیا به طور طبیعی دارای حس رفتار درست و نادرست و وجدان است. پولس در مورد این موضوع به شرح زیر تدریس کرد. او از این صحبت کرد که چگونه در دل ما قانون وجود دارد، یعنی درک درست و نادرست. به گفته پولس، این به نحوه قضاوت خدا درباره مردم اشاره دارد:

 

- (رومیان 2: 14-16) زیرا وقتی غیریهودیان که شریعت ندارند، ذاتاً چیزهای موجود در شریعت را انجام می دهند، اینها که شریعت ندارند، برای خود شریعت هستند.

15 که عمل شریعت را در دلهایشان مکتوب می‌نمایند، وجدانشان را نیز شهادت می‌دهند، و افکارشان را در تهمت زدن یا معذور کردن همدیگر بد نشان می‌دهند. )

16 در روزی که خدا اسرار مردم را به وسیله عیسی مسیح بر اساس انجیل من داوری خواهد کرد.

 

• در بودیسم اعتقاد بر این است که انسان باید آنچه را که کاشته درو کند. این دقیقاً همان آموزه ای است که در ایمان مسیحی وجود دارد، زیرا طبق کتاب مقدس، ما باید پاسخگوی اعمال خود باشیم. طبق کتاب مقدس، این در آخرین داوری اتفاق خواهد افتاد:

 

- (غلاطیان 6: 7) فریب نخورید. خدا مسخره نمی شود، زیرا انسان هر چه بکارد همان را درو خواهد کرد.

 

- (رومیان 14:12) پس هر یک از ما حساب خود را به خدا خواهد داد.

 

- (مکاشفه 20:12-15) و مردگان کوچک و بزرگ را دیدم که در برابر خدا ایستاده بودند. و کتابها گشوده شد و کتاب دیگری که کتاب حیات است گشوده شد و مردگان برحسب آنچه در کتابها نوشته شده بود برحسب آثارشان داوری شدند .

13 و دریا مردگانی را که در آن بودند تسلیم کرد. و مرگ و جهنم مردگانی را که در آنها بودند تسلیم کردند .

14 و مرگ و جهنم به دریاچه آتش افکنده شد. این مرگ دوم است.

15 و هر که در کتاب حیات مکتوب یافت نشد در دریاچه آتش افکنده شد.

 

• در بودیسم به جهنم اعتقاد دارند درست همانطور که عیسی و رسولان تعلیم دادند. بودائیان بر این باورند که قاتلان تا ابد را در جهنم خواهند گذراند. بر اساس کتاب مقدس، جهنم وجود دارد و همه عاملان بی عدالتی و کسانی که فیض خدا را رد می کنند به آنجا خواهند رفت:

 

- (متی 10:28) و از کسانی که بدن را می کشند، اما نمی توانند روح را بکشند بترسید، بلکه از کسی بترسید که می تواند روح و بدن را در جهنم هلاک کند.

 

- (مکاشفه 22:13-15) من آلفا و امگا هستم، آغاز و پایان، اولین و آخرین.

14خوشا به حال کسانی که اوامر او را انجام می‌دهند تا بر درخت حیات حق داشته باشند و از دروازه‌ها به شهر وارد شوند.

15 زیرا سگها و جادوگران و زناکاران و قاتلها و بت پرستان و هر که دوست دارد و دروغ میگوید بیرون هستند.

 

- (مکاشفه 21:6-8) و او به من گفت، انجام شد. من آلفا و امگا هستم، آغاز و پایان. من به تشنه‌ی چشمه‌ی آب حیات، مجانی خواهم بخشید.

7 کسی که پیروز می شود وارث همه چیز خواهد بود. و من خدای او خواهم بود و او پسر من خواهد بود.

امّا هراسان و کافران و مکروهان و قاتلان و زناکاران و ساحران و بت پرستان و همه دروغگویان در دریاچه ای خواهند بود که با آتش و گوگرد می سوزد، که مرگ دوم است.

 

تفاوت بودیسم و ​​مسیحیت چیست؟ اگرچه بودیسم و ​​مسیحیت دارای برخی ویژگی های مشترک هستند، اما تفاوت های آشکاری نیز بین آنها وجود دارد. در ادامه به بررسی آنها خواهیم پرداخت.

 

• بودیسم تناسخ را می آموزد، جایی که فرد می تواند بارها و بارها متولد شود و بمیرد. در عوض، تعلیم کتاب مقدس این است که ما فقط یک زندگی روی زمین داریم و پس از آن قضاوت خواهد بود. در عبرانیان نوشته شده است:

 

- (عبر 9:27) و همانطور که برای مردم یک بار مقرر شده است که بمیرند، اما پس از آن داوری :

 

در مورد تعلیم عیسی چطور؟ او همچنین بارها و بارها بر روی زمین تناسخ را آموزش نداد، اما از تولد دوباره صحبت کرد که یک چیز کاملاً متفاوت است. یعنی دریافت حیاتی نو از خداوند و در آن انسان از نظر روحی خلقی نو می شود. زمانی اتفاق می افتد که شخصی به عیسی مسیح روی می آورد و او را به عنوان نجات دهنده خود می پذیرد:

 

- (یوحنا 3: 1-12) مردی از فریسیان به نام نیقودیموس، حاکم یهودیان بود:

۲ آن شب نزد عیسی آمد و به او گفت: «ای ربّی، می‌دانیم که تو معلمی از جانب خدا هستی، زیرا هیچ‌کس نمی‌تواند این معجزات را که تو انجام می‌دهی انجام دهد، مگر اینکه خدا با او باشد.

3 عیسی پاسخ داد و به او گفت: « حقیقت، به راستی به شما می‌گویم، اگر انسان از نو متولد نشود، نمی‌تواند پادشاهی خدا را ببیند .

4 نیقودیموس به او گفت: «چگونه ممکن است انسان در پیری متولد شود؟ آیا می تواند برای بار دوم وارد شکم مادرش شود و متولد شود؟

5 عیسی پاسخ داد: « به راستی، به راستی به شما می‌گویم، مگر اینکه انسان از آب و روح متولد شود، نمی‌تواند به ملکوت خدا وارد شود .

6 آنچه از بدن زاده می شود، گوشت است. و آنچه از روح متولد می شود روح است.

۷ تعجب نکنید که به شما گفتم، باید دوباره متولد شوید .

8 باد هر جا که بخواهد می وزد و صدای آن را می شنوید، اما نمی توانید بفهمید که از کجا می آید و به کجا می رود.

9 نیقودیموس در جواب او گفت: «اینها چگونه ممکن است؟

10 عیسی در جواب او گفت: «آیا تو ارباب اسرائیل هستی و این چیزها را نمی‌دانی؟

11 به راستی، به راستی به شما می‌گویم، می‌گوییم که می‌دانیم و شهادت می‌دهیم که دیده‌ایم. و شهادت ما را نپذیرفتید.

12 اگر من چیزهای زمینی را به شما گفته ام و شما ایمان ندارید، اگر از چیزهای آسمانی به شما بگویم چگونه ایمان خواهید آورد؟

 

- (یوحنا 1: 12، 13) اما همه کسانی که او را پذیرفتند، به آنها قدرت داد تا پسران خدا شوند، حتی به کسانی که به نام او ایمان دارند.

13 که نه از خون و نه از اراده جسم و نه از اراده انسان، بلکه از خدا متولد شدند.

 

• همانطور که بیان شد، در بودیسم خدایی وجود ندارد که همه چیز را آفریده باشد و از مخلوق خود جدا باشد. این تعلیم اولیه کتاب مقدس در بودیسم وجود ندارد.

    چیزی که در بودیسم نیز متجلی نمی شود محبت خداوند است. یعنی اگر خدا نباشد این چیز هم نمی تواند باشد.

    در عوض، کتاب مقدس در مورد عشق خدا صحبت می کند، که چگونه او در عشق خود به ما نزدیک شده است و می خواهد ما را نجات دهد. عشق او به طور خاص از طریق پسرش عیسی مسیح آشکار شده است، زمانی که او 2000 سال پیش برای گناهان ما بر روی صلیب کفاره داد. گناهان دیگر مانعی برای دسترسی به اشتراک خدا نیستند و ما می توانیم بخشش او را دریافت کنیم.

 

- (اول یوحنا 4: 9، 10) محبت خدا نسبت به ما در این امر آشکار شد ، زیرا خدا پسر یگانه خود را به جهان فرستاد تا به وسیله او زندگی کنیم.

10 محبت در اینجاست، نه اینکه ما خدا را دوست داشتیم، بلکه او ما را محبت کرد و پسر خود را فرستاد تا کفاره گناهان ما باشد .

 

- (یوحنا 3:16) زیرا خدا جهان را چنان محبت کرد که پسر یگانه خود را داد تا هر که به او ایمان آورد هلاک نگردد، بلکه حیات جاودانی داشته باشد.

 

- (رومیان 5:8، 10) اما خدا محبت خود را نسبت به ما ستوده است، زیرا در حالی که ما هنوز گناهکار بودیم، مسیح برای ما مرد .

10 زیرا اگر زمانی که دشمن بودیم، با مرگ پسرش با خدا آشتی کردیم، بسیار بیشتر از این که آشتی کردیم، با جان او نجات خواهیم یافت.

 

نقل قول زیر بیشتر در مورد موضوع توضیح می دهد. خود رابیندرانات آر. ماهاراج در آیین هندو زندگی می کرد، اما همین امر در مورد بودیسم نیز صادق است. خدای متعال که ما را دوست داشته است در هیچ کدام شناخته و پذیرفته نیست:

 

از روی صندلی بلند شدم تا از او بخواهم مرخصی بگیرد. ادامه این بحث فایده ای نداشت. اما او کلمات را خیلی آرام به زبان آورد که باعث شد دوباره بنشینم. کتاب مقدس تعلیم می دهد که خدا خدای عشق است. من می خواهم با شما در میان بگذارم که چگونه او را شناختم.»

   مات و مبهوت بودم. در تمام سالهایی که هندو بودم هرگز درباره خدای عشق نشنیده بودم! با اشتیاق به او گوش دادم.

   چون او ما را دوست دارد، می‌خواهد ما را به خود نزدیک‌تر کند.» این من را نیز شگفت زده کرد. به عنوان یک هندو، می خواستم به خدا نزدیک شوم، اما او به من می گفت که خدای دوست داشتنی سعی می کند مرا نزدیک تر کند!

   مولی ادامه داد: «کتاب مقدس همچنین تعلیم می‌دهد که گناه ما را از نزدیک شدن به خدا باز می‌دارد، و همچنین ما را از شناخت او باز می‌دارد. به همین دلیل است که او مسیح را فرستاد تا برای گناهان ما بمیرد. و اگر بخشش او را دریافت کنیم، می توانیم او را بشناسیم...»

   "یک دقیقه صبر کن!" من قطع کردم. آیا او سعی داشت من را تبدیل کند ؟ من احساس کردم که باید یک ردیه کنم. من به کارما اعتقاد دارم. هر چه بکارید درو خواهید کرد و هیچکس نمی تواند آن را تغییر دهد. من اصلا به بخشش اعتقادی ندارم. غیر ممکنه! کاری که انجام شد، انجام شد!»

   مولی با اطمینان گفت: اما خدا می تواند هر کاری انجام دهد. او راهی برای بخشیدن ما دارد. عیسی گفت: "من راه، حقیقت و حیات هستم. هیچ کس جز به وسیله من نزد پدر نمی آید." عیسی راه است. چون او برای گناهان ما مرد، خدا می تواند ما را ببخشد!» (7)

 

• همانطور که گفته شد، آموزه های اخلاقی خوبی در بودیسم وجود دارد که با تعالیم عیسی و رسولان تفاوتی ندارد. تقریباً هیچ تفاوتی بین آنها وجود ندارد.

     در عوض، تفاوت این است که در بودیسم مردم به اعمال و زندگی خود اعتماد دارند. «راه رستگاری در زندگی مقدس و پیروی از قوانین مقرر است» و «رستگاری انسان از طریق خودش» (نقل از کتاب Näin puhui Buddha / The Buddhist Catechism ).

   نقل قول زیر بیشتر در مورد موضوع توضیح می دهد. در آن، یک مبلغ مسیحی با راهبان بودایی صحبت می کند. یک راهب پیر می گوید که دستیابی به زندگی ابدی مستلزم کار هزاره است:

 

وقتی کارم تمام شد، راهب پیر به من نگاه کرد، آهی کشید و گفت: "بله، شنیدن این آموزه شما عالی و دوست داشتنی است، اما نمی تواند درست باشد. درست بودن آن خیلی آسان است. دریافت زندگی ابدی به این سادگی نیست که فقط باید به عیسی ایمان داشته باشید، به این معنی که زندگی ابدی را می توان در طول یک عمر به دست آورد و پس از گذشت چندین قرن، باید دوباره کار کرد. با گذشت زمان، هنگامی که به اندازه کافی اعمال خوب انجام داده باشید، می توانید زندگی جاودانی داشته باشید. دکترین شما عالی و شنیدنی است، اما برای واقعی بودن آن بسیار آسان است.

   اگر به راهب می‌گفتم که باید این‌قدر نماز بخواند، روزه بگیرد و کارهای نیک انجام دهد، حتماً می‌گفت: «بسیار، این همان کاری است که می‌کنم». اما همانطور که انجیل می گوید: "به خداوند عیسی ایمان بیاورید و نجات خواهید یافت و زندگی جاودانی خواهید داشت"، بنابراین پاسخ این است: به همین راحتی است. (8)

 

اما اگر انسان به اعمال و تحول خود اعتماد کند، مشکل چیست؟ نتیجه این است که او هرگز از نجات خود مطمئن نخواهد شد. علاوه بر این، اگر چندین زندگی برای زندگی داشته باشیم، تنها بار گناه انسان را بیش از پیش افزایش می دهند. در این جاده خیلی دور نخواهید شد.

    و تعلیم کتاب مقدس چیست؟ در این مورد در صفحات عهد جدید مطالب زیادی نوشته شده است. بر اساس آن، همه گناهکار و ناقص هستند و با خدا نمی‌سنجند. تلاش برای رسیدن به آنچه غیرممکن است از طریق خود بی فایده است. از جمله آیات زیر از نقص ما می گوید:

 

- (یوحنا 7:19) ... اما هیچ یک از شما شریعت را رعایت نمی کنید؟ …

 

- (رومیان 3:23) زیرا همه گناه کرده اند و از جلال خدا کوتاه آمده اند.

 

- (رومیان 5:12) چرا همانطور که به وسیله یک انسان گناه به جهان وارد شد و به وسیله گناه مرگ. و مرگ بر همه انسانها گذشت، زیرا همه گناه کرده اند .

 

پس راه حل نقص و گناه انسان چیست؟ تنها فرصت این است که گناهانمان بخشیده شویم. هیچ بخششی در قانون کارما وجود ندارد که بودایی ها و هندوها به آن اعتقاد دارند، اما اگر خود خدای متعال به ما فیض و بخشش بدهد، این امکان پذیر است.

     پس خدا بر چه اساسی ما را می بخشد؟ پاسخ به این را می توان در این یافت که چگونه خود خدا ما را از طریق پسرش عیسی مسیح با خود آشتی داد. این اتفاق افتاد که عیسی ابتدا یک زندگی بدون گناه روی زمین داشت و سرانجام گناهان ما را بر روی صلیب حمل کرد. این امر آمرزش گناهان را برای هر فردی ممکن می سازد:

 

- (دوم کور 5: 18-20)  و همه چیز از خداست که ما را به وسیله عیسی مسیح با خود آشتی داد و خدمت آشتی را به ما داده است.

19 در عین حال، خدا در مسیح بود و جهان را با خود آشتی داد و گناهان آنها را به آنها نسبت نداد. و کلام آشتی را به ما متعهد کرده است.

20 پس اکنون ما سفیران مسیح هستیم، گویی خدا به وسیله ما از شما التماس کرده است: ما به جای مسیح از شما دعا می کنیم که با خدا آشتی کنید .

 

- (اعمال رسولان 10:43) جمیع انبیا بر او شهادت دهند که هر که به او ایمان بیاورد به نام او آمرزش گناهان خواهد یافت.

 

- (اعمال رسولان 13:38) پس ای مردان و برادران، بدانید که آمرزش گناهان از طریق این مرد به شما موعظه می شود.

 

بنابراین، با ایمان به عیسی مسیح، که از طریق او گناهان ما کفاره شده است، می‌توانیم بخشش گناهان را دریافت کنیم. این کار مستلزم اعمال نیست، بلکه این است که ما خودمان به خدا روی آوریم، به گناهان خود اعتراف کنیم و عیسی مسیح را وارد زندگی خود کنیم. رستگاری موهبت و فیض است و هیچ کاری برای آن نمی توان انجام داد. هدیه همانطور که هست پذیرفته می شود وگرنه هدیه نیست. البته شما می توانید کارهای خوبی انجام دهید، اما نباید به آنها اعتماد کنید. از جمله آیات زیر بیانگر این موضوع است:

 

- (افسسیان 2: 8، 9) زیرا به فیض از طریق ایمان نجات یافته اید. و این از خود شما نیست، این هدیه خداوند است.

نه از اعمال ، مبادا کسی فخر کند.

 

- (مکاشفه 21:5،6) و آن که بر تخت نشسته گفت: اینک من همه چیز را نو میسازم.  و به من گفت: بنویس زیرا این سخنان راست و وفادار است.

6 و او به من گفت، انجام شد. من آلفا و امگا هستم، آغاز و پایان. من به تشنه‌ی چشمه‌ی آب حیات، مجانی خواهم بخشید.

 

- (مکاشفه 22:17) و روح و عروس می گویند، بیا. و هر که می شنود بگوید بیا. و تشنه بیاید. و هر که بخواهد، آب حیات را مجانی بگیرد .

 

تنها یک راه. یکی از ویژگی‌های دوران مدرن این است که مردم می‌خواهند همه باورها را برابر بدانند. ادعا می شود که هیچ راه یا حقیقت واحدی وجود ندارد. این مفهوم اساساً هندو به غرب گسترش یافته است و توسط اعضای جنبش عصر جدید و بسیاری از بودایی ها نیز باور شده است. نمایندگان این طرز تفکر، همه ادیان را با وجود اینکه کاملاً با یکدیگر متفاوت هستند، برابر می دانند.

    با این حال، عیسی برای ما چاره ای باقی نگذاشت. او گفت که او راه و حقیقت و حیات است و تنها از طریق او می توان نجات یافت. این سخنان او که چند هزار سال پیش بیان شده، گزینه های دیگر را حذف می کند. ما یا باورشان می کنیم یا نداریم. با این حال، اگر عیسی واقعاً خدایی است که خودش راه زندگی ابدی را برای ما آماده کرده است، چرا ما او را رد کنیم؟ چرا باید او را طرد کنیم، زیرا نمی توانیم به تنهایی اطمینان نجات را بدست آوریم؟ آموزه های عیسی در مورد خودش به خوبی بیان می شود، مثلاً در آیات زیر:

 

- (یوحنا 14:6) عیسی به او گفت، من راه، راستی و حیات هستم. هیچ کس جز به وسیله من نزد پدر نمی آید.

 

- (یوحنا 10:9،10) من در هستم: به وسیله من اگر کسی وارد شود، نجات خواهد یافت و داخل و خارج خواهد شد و چراگاه خواهد یافت.

10 دزد نمی آید، مگر برای دزدی و کشتن و هلاک کردن.

 

- (یوحنا 8:23،24) و به آنها گفت: شما از پایین هستید. من از بالا هستم: شما از این دنیا هستید. من اهل این دنیا نیستم

24 پس به شما گفتم که در گناهان خود خواهید مرد، زیرا اگر ایمان نیاورید که من هستم، در گناهان خود خواهید مرد.

 

- (یوحنا 5:39،40) 39 کتاب مقدس را جستجو کنید. زیرا فکر می کنید که در آنها زندگی جاودانی دارید و آنها کسانی هستند که درباره من شهادت می دهند.

40 و نزد من نخواهید آمد تا حیات داشته باشید.

 

اگر بخواهید نجات پیدا کنید و از آن مطمئن باشید چه؟ تجربه این امر ساده است. شما باید به عیسی مسیح و کار کفاره او اعتماد و ایمان داشته باشید نه به خودتان. می توانید به او مراجعه کنید. اگر او را بپذیرید و از او به زندگی خود استقبال کنید، بلافاصله هدیه زندگی ابدی را دریافت خواهید کرد. طبق کتاب مقدس، عیسی بیرون از درب قلب ما ایستاده و منتظر است تا در را به روی او باز کنیم و او را رد نکنیم. اگر او را پذیرفته اید، زندگی جاودانی دارید و فرزند خدا شده اید:

 

- (مکاشفه 3:20) 20 اینک، من بر در می ایستم و می کوبم، اگر کسی صدای مرا بشنود و در را بگشاید، نزد او خواهم آمد و با او شام خواهم خورد و او با من.

 

- (یوحنا 1:12) اما هر کس او را پذیرفت، به آنها قدرت داد تا پسران خدا شوند ، حتی به کسانی که به نام او ایمان دارند.

         

دعای نجات : خداوندا، عیسی، من به تو روی می‌آورم. اعتراف می کنم که در حق تو گناه کرده ام و مطابق میل تو زندگی نکرده ام. با این حال، من می خواهم از گناهانم دور شوم و با تمام وجودم از تو پیروی کنم. من همچنین معتقدم که گناهانم به واسطه کفاره تو بخشیده شده و به واسطه تو زندگی ابدی را دریافت کرده ام. من از تو برای نجاتی که به من بخشیدی سپاسگزارم. آمین

 

References:

 

1. Cit. from "Jälleensyntyminen vai ruumiin ylösnousemus", Mark Albrecht, p. 123

2. Rabindranath R. Maharaj: Gurun kuolema (Death of a Guru), p. 160-162

3. Matleena Pinola: Pai-pai, p. 129

4. Toivo Koskikallio: Kullattu Budha, p. 105-108

5.  Science, 3.3.1961, p. 624

6. Don Richardson: Iankaikkisuus heidän sydämissään, p. 96

7. Malcolm Muggeridge: Jesus Rediscovered. Pyramid 1969

8. Rabindranath R. Maharaj: Gurun kuolema (Death of a Guru), p. 113,114

9. Toivo Koskikallio: Kullattu Budha, p. 208,209


 

 


 


 

 

 

 

 


 

 

 

 

 

 

 

 

Jesus is the way, the truth and the life

 

 

  

 

Grap to eternal life!

 

Other Google Translate machine translations:

 

میلیون ها سال / دایناسورها / تکامل انسان؟
نابودی دایناسورها
علم در توهم: نظریه های الحادی مبدا و میلیون ها سال
دایناسورها چه زمانی زندگی می کردند؟

تاریخچه کتاب مقدس
سیل

ایمان مسیحی: علم، حقوق بشر
مسیحیت و علم
ایمان مسیحی و حقوق بشر

ادیان شرقی / عصر جدید
بودا، بودیسم یا عیسی؟
آیا تناسخ درست است؟

اسلام
آیات و زندگی محمد
بت پرستی در اسلام و مکه
آیا قرآن قابل اعتماد است؟

سوالات اخلاقی
از همجنس گرایی رها شوید
ازدواج بدون جنسیت
سقط جنین یک عمل مجرمانه است
اتانازی و نشانه های زمان

رستگاری
شما می توانید نجات پیدا کنید