|
This is a machine translation made by Google Translate and has not been checked. There may be errors in the text. On the right, there are more links to translations made by Google Translate. In addition, you can read other articles in your own language when you go to my English website (Jari's writings), select an article there and transfer its web address to Google Translate (https://translate.google.com/?sl=en&tl=fi&op=websites).
ایمان مسیحی و حقوق بشر
بخوانید که چگونه ایمان مسیحی حقوق بشر و شرایط مردم را بهبود بخشیده است
- (اول قرنتیان 6:9) آیا نمی دانید که ظالمان وارث ملکوت خدا نخواهند شد؟ فریب نخورید …
- (2 تیم 2:19) 19 با این حال، اساس خدا با داشتن این مهر ثابت است، خداوند کسانی را که از او هستند می شناسد. و هر کس نام مسیح را نام می برد از گناه دور شود .
- (متی 22:35-40) سپس یکی از آنها که وکیل بود از او سؤالی کرد و او را وسوسه کرد و گفت: 36 استاد، فرمان بزرگ در شریعت کدام است؟ 37. عیسی به او گفت: «یَهُوَه، خدای خود را با تمام دل و با تمام جان و با تمام عقلت محبت کن. 38 این فرمان اول و بزرگ است. 39 و دومی مانند آن است، همسایه خود را مانند خود دوست بدار . 40 تمام شریعت و انبیا بر این دو فرمان آویزان است.
- (متی 7:12) بنابراین هر آنچه می خواهید که مردم با شما انجام دهند، با آنها نیز چنین کنید، زیرا این است شریعت و انبیا.
یکی از دیدگاه های غرب مدرن این است که دست کشیدن از خدا و ایمان مسیحی به معنای توسعه اخلاق و فرهنگ است. برای افراد لیبرال ارزش قائل شوید و افرادی که مستعد جهان بینی طبیعت گرایانه هستند ممکن است فکر کنند که با خلاص شدن از شر خدا، جهان به میزان قابل توجهی بهتر می شود. به آزادی، به تمدن، به یک جامعه عادلانه تر، و به فضایی که در آن عقل بها داده می شود، می انجامد. حداقل بسیاری از افرادی که ایمان مسیحی را رد می کنند اینگونه فکر می کنند. بسیاری نیز ممکن است اشتباهاتی را که به نام مسیحیت و خدا انجام شده است، مطرح کنند، بدون اینکه بدانند این اشتباهات نتیجه ارتداد از خداست یا اینکه تعالیم عیسی و رسولان رعایت نشده است. آنها به این دلیل نیستند که از تعالیم عیسی و رسولان پیروی شده است، بلکه به این دلیل است که از آنها پیروی نشده است. این تفاوت مهم توسط بسیاری از منتقدان ایمان مسیحی درک نمی شود. اما چگونه است؟ آیا ایمان مسیحی بر حقوق بشر و کرامت انسانی تأثیر مثبت یا منفی داشته است؟ ما در پرتو چند مثال به این موضوع نگاه می کنیم، مانند وضعیت زن، سواد، تولد زبان ادبی و تأسیس مدارس و بیمارستان ها. آنها نشان می دهند که چگونه ایمان مسیحی در بسیاری از زمینه ها تأثیر مثبت داشته است. کشورهایی که ایمان مسیحی در آنها نقش مهمی ایفا کرده است، کشورهایی هستند که مردم ترجیحاً به آنها مهاجرت می کنند. در آنها حقوق بشر و شرایط اقتصادی عموماً بهتر از جاهای دیگر بوده است.
آیا ایمان مسیحی موقعیت زنان را تضعیف یا بهبود بخشیده است؟ اولاً خوب است که به جایگاه زن توجه شود، چنانکه برخی در مورد تأثیر زیانبار مسیحیت بر مقام زن استدلال کرده اند. آنها به دین مسیحیت حمله کرده اند و ادعا می کنند که این دین مردسالارانه است و موقعیت زن را تضعیف کرده است. این اتهام به ویژه از سوی اعضای جنبش فمینیستی و دیگرانی که طرز فکر مشابهی را در پیش گرفته اند، مطرح شده است. این افراد فکر می کنند که موقعیت یک زن بستگی به این دارد که او دقیقاً مانند یک مرد عمل کند (مثلاً کشیش زن) و نه به لیاقت او و به ویژه از طریق مسیح. در این دیدگاه، ارزش زن تنها با شباهت او به مرد سنجیده می شود و نه با هویت او به عنوان یک زن تنها. با این حال، این متناقض است که همان اعضای جنبش فمینیستی که ادعا می کنند نماینده زنان هستند، به شدت برای سقط جنین، که رد زنانگی واقعی است، فشار می آورند. زنانگی واقعی شامل کشتن کودک در داخل یا خارج از رحم مادر نمی شود. در عوض، رابطه نزدیک مادر و فرزندان و مراقبت از فرزندان، زنانگی سالم است. رهبران فعلی جنبش فمینیستی آن را فراموش کرده اند. مشکل دیگری که در جریان فعالیت شدید جنبش فمینیستی به دنبال داشته است، افزایش تعداد مادران مجرد است. این امر نیز در نسل کنونی که اصول مسیحیت و دوام ازدواج کنار گذاشته شده است، بیشتر رایج شده است. بسیاری از زنان در مقایسه با قبل از دوران جنبش فمینیستی کنونی تحت فشار بیشتری قرار دارند. تسهیل نشده است، بلکه وضعیت آنها را بدتر کرده است.
بازیگر و نویسنده Eppu Nuotio و محقق Tommi Hoikkalaدر مورد سردرگمی در مورد رابطه زن و مرد صحبت کنید. هویکالا تعجب می کند که چرا وقتی زنان حقوق بیشتری گرفتند، خانواده هسته ای شروع به فروپاشی کرد. او معتقد است که فنلاند به زودی با وضعیت مشابهی روبرو خواهد شد که سوئد در حال حاضر با آن مواجه شده است: رایج ترین شکل خانواده یک مادر مجرد و یک فرزند او است. زنان می خواستند از موقعیتی رهایی یابند که در آن آزادی انتخاب نداشتند و در نهایت در موقعیتی قرار گرفتند که آزادی انتخاب نداشتند. (...) بسیاری از زنان به دلیل کارهای خانه، تحصیل و اشتغال کوتاه مدت خسته می شوند. هویککالا معتقد است که این مشکلات در روابط به دلیل این واقعیت است که مردان نمی توانند زنان موفق را تحمل کنند. با کاهش تحمل افراد، آستانه طلاق آنها نیز کاهش می یابد. فنلاند اکنون فرهنگ طلاق دارد. (1)
در مورد تاریخ و جایگاه زن چطور؟ بسیاری علیه ایمان مسیحی دقیقاً به این دلیل حمله می کنند که ادعا می کنند موقعیت زنان را تضعیف کرده است. با این حال، این استدلال در برابر بررسی تاریخی نیست. زیرا در مقایسه با زنان در جوامع یونانی و رومی، موقعیت زنان مسیحی به طور قابل توجهی بهتر بود. یکی از نمونه های دنیای باستان، رها کردن نوزادان دختر بود. در امپراتوری روم، شرکت در تنظیم خانواده با رها کردن نوزادان معمول بود. این سرنوشت به ویژه دختران بود. در نتیجه، میزان رابطه زن و مرد مخدوش شد و تخمین زده می شود که در جامعه رومی به ازای هر صد زن، حدود صد و سی مرد وجود داشته باشد. با این حال، ایمان مسیحی وضعیت را تغییر داد و موقعیت زنان را در دوران باستان بهبود بخشید. هنگامی که مسیحیان سقط جنین و کشتن نوزادان را ممنوع کردند، بر بقای دختران تأثیر گذاشت. به دختران نیز به اندازه پسران مراقبت می شد. این امر باعث شد که میزان رابطه زن و مرد یکنواخت تر شود. مثال دیگر ازدواج کودکان و ازدواج هایی است که در سنین پایین ترتیب داده شده است. در جامعه باستانی، وادار کردن دختران به ازدواج در دوران بلوغ یا حتی قبل از آن امری عادی بود. کاسیوس دیو یونانی، نویسنده تاریخ روم، اظهار داشت که یک دختر در سن 12 سالگی آماده ازدواج است: " دختری که قبل از تولد 12 سالگی ازدواج می کند، در تولد 12 سالگی خود شریک قانونی می شود ." ایمان مسیحی به گونه ای تأثیر گذاشت که به زنان اجازه داد بعداً ازدواج کنند و شریک زندگی خود را انتخاب کنند. مثال سوم ما به زنان بیوه مربوط می شود که وضعیت آنها در دنیای عتیقه بد بود (مانند هند امروزی، جایی که زنان بیوه حتی زنده زنده سوزانده شده اند). آنها نماینده یکی از گروه های آسیب پذیر و کمتر خوش شانس بودند، اما مسیحیت زندگی آنها را نیز بهبود بخشید. جامعه را فراخوانده بودند تا به همان اندازه که از کودکان بی سرپرست مراقبت می کردند، از بیوه ها نیز مراقبت کنند. این امر بر گسترش مسیحیت در امپراتوری روم تأثیر گذاشت. اعمال و رسالات، به عنوان مثال، وضعیت بیوه زنان را ایجاد می کند (اعمال رسولان 6: 1، اول تیم 5: 3-16، یعقوب 1: 27). چهارم، تعالیمی در عهد جدید برای شوهرانی وجود دارد که باید زنان خود را دوست داشته باشند، همانطور که مسیح کلیسا را دوست داشت. اگر در اینجا چیزی منفی نسبت به زنان وجود دارد، فمینیست های معاصر باید به ما بگویند که چه اشکالی دارد. آیا عشق مرد به همسرش دقیقاً همان چیزی نیست که هر زن در ازدواج می خواهد؟
- (افسسیان 5:25،28) شوهران، همسران خود را دوست بدارید، همانطور که مسیح نیز کلیسا را دوست داشت و خود را برای آن فدا کرد. 28 پس مردان نیز باید زنان خود را مانند بدن خود دوست داشته باشند. کسی که همسرش را دوست دارد خودش را دوست دارد.
پنجم، باید در نظر داشت که نسبت زنان در میان پیروان عیسی همیشه زیاد بوده است. در قرون اول و بعد از آن چنین بود. اگر ایمان مسیحی باعث بهبودی در زندگی آنها نشده بود، چرا این اتفاق می افتاد؟ چرا آنها به این موضوع علاقه داشتند اگر می دانستند ایمان مسیحی زن را تحت سلطه خود در آورده است؟ واقعیت این است که به طور کلی زندگی آنها را بهبود بخشید. علاوه بر این، واقعیت این است که زنان در بسیاری از جنبشهای احیای مسیحیت نقش زیادی داشتهاند. یک مثال خوب برای مثال احیای پنطیکاستی و ارتش رستگاری است. زنان نقش مهمی ایفا کرده اند و انجیل را در مناطقی که مردان کافی وجود ندارد منتشر کرده اند.
رادنی استارک، استاد جامعه شناسی و مطالعات دینی، کتابی در مورد رشد و موفقیت مسیحیت نوشته است و همچنین به تحلیل اهمیت زنان در گسترش مسیحیت پرداخته است. به گفته استارک، وضعیت زنان مسیحی از همان مراحل اولیه مسیحیت خوب بود. آنها از موقعیت و حمایت بالاتری نسبت به خواهران رومی همکار خود برخوردار بودند که جایگاه آنها به طور قابل توجهی بالاتر از زنان یونانی بود. سقط جنین و کشتن نوزادان نیز در جوامع مسیحی مجاز نبود - هر دو اکیداً ممنوع بودند. در نتیجه، مسیحیت در میان زنان بسیار محبوب بود (چادویک 1967؛ براون، 1988) و به ویژه از طریق زنان شیک به شوهرانشان گسترش یافت.
بعلاوه، انکار چیزی که حتی مخالفان بت پرست مسیحیت آشکارا اعتراف می کنند بیهوده است: اینکه این دین جدید تعداد غیرعادی زنان را به خود جذب می کرد و بسیاری از زنان از آموزه های جماعت چنان آرامشی می گرفتند که ادیان قدیمی قادر به ارائه آن نبودند. همانطور که اشاره کردم، کلسوس نسبت گسترده ای از زنان در میان مسیحیان را دلیلی بر غیرمنطقی بودن و ماهیت مبتذل مسیحیت می دانست. جولیانوس در کتاب مقدس خود Misopogon از مردان آنتیوکیا انتقاد کرد که به همسرانشان اجازه میدهند داراییهای خود را برای «گالیلهها» و فقرا هدر دهند، که متأسفانه منجر به «بیخدایی» مسیحی شد که تحسین عمومی را به خود جلب کرد. و غیره. شواهد مربوط به مسیحیت اولیه مستقیماً جایی برای شک در دین بودن آن باقی نمی گذارد. که به شدت زنان را به خود جذب کرد و اگر به تعداد زنان وجود نداشت، تقریباً به این گستردگی و به سرعت گسترش نمی یافت. (3)
در مورد روحانیت زن و نگرش منفی نسبت به آن چطور؟ بسیاری از مسیحیان از کتاب مقدس میدانند که این موضوع فقط به مردان تعلق دارد (اول تیموس 3: 1-7؛ تیطوس 1: 5-9). مسئله این نیست که زنان پست تلقی شوند، بلکه بحث این است که مردان و زنان نقش های متفاوتی دارند. همچنین مهم است که بدانیم عیسی چگونه کار می کرد. معمولاً مردم عیسی را خوب می دانند و او واقعاً خوب بود. او پیروان مرد و زن داشت. با این حال، یک یافته مهم این است که عیسی فقط مردان را به عنوان رسول انتخاب کرد (متی 10: 1-4)، نه زنان. عیسی در اینجا از الگوی فمینیستهای مدرن پیروی نمیکند، اگرچه او قطعاً همه مردم را بدون در نظر گرفتن جنسیت دوست داشت. پس چرا به الگوی تعیین شده توسط عیسی توجه کنیم؟ دلیل اصلی این است که عیسی نه تنها یک انسان بود، بلکه خدا با سرمایه G بود. او خدایی بود که همه چیز را آفرید و از بهشت آمد (یوحنا 1: 1-3،14). خود عیسی گفت: " و به آنها گفت: "شما از پایین هستید، من از بالا هستم، شما از این جهان هستید، من از این جهان نیستم. 24 پس به شما گفتم که در گناهان خود خواهید مرد، زیرا اگر باور نکنید که من او هستم، در گناهان خود خواهید مرد." (یوحنا 8:23،24). پس اگر عیسی همان خدایی است که برای اولین رسولان الگو قرار داده است، نباید این موضوع را با شانه بالا انداختن نادیده بگیریم و ادعا کنیم که معنایی ندارد. به نظر می رسد کسانی که امروز از نابرابری در این موضوع صحبت می کنند، آموزه های دیگری را که عیسی مطرح کرد نیز رد می کنند. بسیاری از آنها به جهنم یا هیچ اصول اولیه کتاب مقدس دیگری که عیسی تعلیم داد اعتقاد ندارند. آنها ادعا می کنند که آنها دروغ می گویند و فکر می کنند از عیسی عاقل تر هستند. آیا این نگرش متکبرانه نیست؟ می توان از چنین شخصی پرسید که چرا شما عضو یک بخش یا کلیسا هستید، اگر حتی اصولی را که عیسی تعلیم داد را باور ندارید؟ چنین افرادی کاهنان نان و مشابه «رهبران کور کوران» هستند که در زمان عیسی وجود داشت. آنچه در زمان عیسی وجود داشت. از طرف دیگر، اگر از آن دسته افرادی هستید که در این مورد اختلاف نظر دارید، زندگی ابدی را به خاطر آن رد نکنید! خداوند شما را به ملکوت ابدی خود می خواند، پس به خاطر چنین چیزی این دعوت را رد نکنید!
جایگاه کودکان.
کودکی را با سقط جنین نکشید و پس از تولد دوباره او را نکشید (رساله برنابا، 19، 5).
شما نباید میوه رحم را با سقط جنین بکشید و نوزادی را که از قبل متولد شده است را نکشید (Tertullian, Apologeticum, 9,8: PL 1, 371-372)
ثانیاً مسیحیت حقوق بشر کودکان را بهبود بخشید. در بالا، بیان کردیم که چگونه رها کردن نوزادان ناخواسته در جامعه عتیقه رایج بود. این امر در همه طبقات اجتماعی رایج بود و رویه عمومی این بود که در هفته اول زندگی نوزاد به پدر خانواده اجازه می داد تصمیم بگیرد که آیا او اجازه زندگی دارد یا خیر. اگر کودک دختر، معلول یا ناخواسته بود، اغلب او را رها می کردند. برخی از کودکان رها شده گاهی اوقات بعداً به عنوان روسپی، برده یا گدا تربیت می شدند که نشان دهنده موقعیت آسیب پذیر آنهاست. مسیحیت وضعیت کودکان را بهبود بخشید. در نتیجه، مردم عادت به ترک عادت خود را ترک کردند و کودکان به عنوان افرادی با شخصیت کامل و حقوق انسانی کامل نگریسته شدند. کودکان رها شده از خیابان ها جمع آوری شدند و فرصت جدیدی در زندگی به آنها داده شد. در نهایت، قوانین نیز تغییر کرد: در سال 374، در زمان امپراتور والنتینیان، رها کردن کودکان جرم شد.
برده داری. هنگامی که ایمان مسیحی موقعیت زنان و کودکان را بهبود بخشید، موقعیت بردگان را نیز بهبود بخشید و در نهایت به از بین رفتن این نهاد کمک کرد. در امپراتوری روم، برده داری گسترده بود و همچنین در دولت شهرهای یونان، 15 تا 30 درصد از اعضای جامعه بردگان بدون حقوق مدنی بودند، اما ایمان مسیحی وضعیت را تغییر داد. امروزه بسیاری از قرون وسطی انتقاد می کنند که نام آن را قرون تاریک گذاشته اند، اما در آن زمان بود که برده داری از اروپا ناپدید شد، به استثنای چند منطقه پیرامونی. در مورد برده داری عصر جدید چطور؟ در دوران مدرن، صحبت های محترمانه ای از دوران روشنگری وجود دارد، اما زمانی که برده داری دوباره آغاز شد، این نهاد درست در دوران روشنگری در بهترین حالت خود بود. دوران تاریکی برای چندین گروه از مردم بود. با این حال، نمایندگان احیای مسیحیت، مانند کویکرها و متدیست ها، در ممنوعیت برده داری در انگلستان و سایر کشورها کمک کردند. حقوق بشر را بهبود بخشید:
برده داری به وجود خود ادامه داد و در سراسر عصر روشنگری در چهار دهه آخر قرن هجدهم گسترش بیشتری یافت . تنها در پایان قرن، اولین لوایح برای الغای برده داری در مستعمرات بزرگ ارائه شد. یک جنبش لغو در انگلستان آغاز شد که توسط دو فرقه مسیحی به نامهای کواکرها و متدیستها به راه افتاد. بر اساس اعلامیه ها و احکام آنها، برده داری به ویژه یک گناه تلقی می شد تا نوعی نقض حقوق بشر. (4)
دموکراسی و ثبات جامعه
- (اول تیم 2: 1، 2) بنابراین توصیه می کنم که اولاً دعا، دعا، شفاعت و شکرگزاری برای همه مردم باشد. 2 برای پادشاهان و برای همه صاحبان قدرت. تا بتوانیم زندگی آرام و صلح آمیزی را در کمال خداپرستی و صداقت داشته باشیم.
نامه اول به تیموتائوس ما را ترغیب می کند که برای مقامات دعا کنیم تا منجر به زندگی آرام شود. بهتر از این است که در جامعه بی نظمی، دیکتاتوری نامحدود، یا شورش مداوم علیه حاکمان وجود داشته باشد. بهتر است برای تحولات اقتصادی و سایر تحولات، رهبران برای خیر تلاش کنند. برخی از محققان بیان کرده اند که این کار تبلیغی مسیحی است که نقش مثبتی در توسعه دموکراسی و ثبات جامعه داشته است. این امر در کشورهای آفریقایی و آسیایی دیده شده است. در جاهایی که کار تبلیغی فعال بوده است، وضعیت امروز بهتر از مناطقی است که تأثیر مبلغان کمتر بوده یا وجود نداشته است. در مواردی از جمله اینکه امروزه اقتصاد در حوزه های ماموریتی توسعه یافته تر است، وضعیت سلامت نسبتاً بهتر، مرگ و میر کودکان کمتر، فساد کمتر، سواد بیشتر و دسترسی به آموزش راحت تر از سایر حوزه ها مطرح می شود. در اروپا و آمریکای شمالی نیز همین پیشرفت در گذشته اتفاق افتاده است و ایمان مسیحی قطعاً در آن نیز تأثیر داشته است.
دانشمند: کار تبلیغی باعث دموکراسی شد
به گفته رابرت وودبری، استادیار دانشگاه تگزاس، تأثیر فعالیت های تبلیغی پروتستان ها در دهه 1800 و در آغاز دهه 1900 بر توسعه دموکراسی بسیار مهمتر از آنچه در ابتدا تصور می شد، بوده است. مبلغان در بسیاری از کشورهای آفریقایی و آسیایی به جای اینکه نقشی جزئی در توسعه دموکراسی داشته باشند، نقش مهمی در آن داشتند. مجله مسیحیت امروز در مورد این موضوع می گوید. رابرت وودبری تقریباً به مدت 15 سال رابطه بین کار تبلیغی و عوامل مؤثر بر دموکراسی را مورد مطالعه قرار داده است. به گفته او، در آنجا میسیونرهای پروتستان تأثیر مرکزی داشته اند. امروزه اقتصاد در آنجا توسعه یافته تر است و وضعیت بهداشت نسبتاً بهتر از مناطقی است که نفوذ مبلغان کمتر یا وجود نداشت. در مناطقی که سابقه تبلیغی رایج دارند، نرخ مرگ و میر کودکان در حال حاضر کمتر است، فساد کمتری وجود دارد، سوادآموزی رایج تر است و ورود به تحصیل آسان تر است، به ویژه برای زنان. به گفته رابرت وودبری، به ویژه مسیحیان احیاگر پروتستان بودند که تأثیر مثبت داشتند. در مقابل، روحانیون دولتی یا مبلغان کاتولیک قبل از دهه 1960 تأثیر مشابهی نداشتند. مبلغان پروتستان از کنترل دولت آزاد بودند. یکی از کلیشه های اصلی در کار تبلیغی این است که با استعمار ارتباط دارد. - با این حال، کارگران پروتستان، که از سوی دولت حمایت مالی نمی شدند، همیشه به استعمار واکنش انتقادی نشان می دادند.» وودبری به مسیحیت امروز می گوید. کار طولانی مدت Woodberry مورد تحسین قرار گرفته است. در میان دیگران، استاد پژوهشی فیلیپ جنکینز از دانشگاه بیلور، در مورد تحقیقات وودبری به موارد زیر اشاره کرده است: «من واقعاً سعی کردم شکافها را پیدا کنم، اما این نظریه پابرجاست. این تأثیر زیادی بر تحقیقات جهانی در مورد مسیحیت دارد. با توجه به مجله مسیحیت امروز بیش از ده مطالعه یافته های وودبری را تقویت کرده است. (5)
جرم و میزان آن
- (متی 22:35-40) سپس یکی از آنها که وکیل بود از او سؤالی کرد و او را وسوسه کرد و گفت: 36 استاد، فرمان بزرگ در شریعت کدام است؟ 37. عیسی به او گفت: «یَهُوَه، خدای خود را با تمام دل و با تمام جان و با تمام عقلت محبت کن. 38 این فرمان اول و بزرگ است. 39 و دومی مانند آن است، همسایه خود را مانند خود دوست بدار . 40 تمام شریعت و انبیا بر این دو فرمان آویزان است .
- (لوقا 18:20،21) شما احکام را می دانید ، زنا نکنید، نکشید، دزدی نکنید، شهادت دروغ ندهید، پدر و مادر خود را گرامی بدارید. 21 و گفت: «همه اینها را از دوران جوانی خود حفظ کردهام.
- (رومیان 13:8، 9) به هیچ کس چیزی جز محبت به یکدیگر بدهکار نباشید زیرا هر که دیگری را دوست دارد شریعت را به انجام رسانده است. 9 برای این، زنا مکن، نکش، دزدی مکن، شهادت دروغ مکن، طمع نکن. و اگر فرمان دیگری وجود داشته باشد، به اختصار در این گفتار فهمیده می شود، یعنی همسایه خود را مانند خود دوست بدار.
میزان جرم و جنایت بر حقوق بشر تأثیر دارد. هر چه جرم و جنایت کمتر باشد، احتمال ثبات جامعه و عدم ظلم به دیگران بیشتر می شود. تأثیر ایمان مسیحی بر جنایت چیست؟ اگر واقعی باشد، باید به تغییرات مثبت در فرد کمک کند و از ظلم به دیگران بکاهد. بسیاری از بدیهای جوامع شکایت دارند، اما انجیل و دعوت به توبه (ر.ک. سخنان عیسی، لوقا 13: 3: "...اما اگر توبه نکنید، همه به همین ترتیب هلاک خواهید شد.) نیروی مثبتی برای تغییر است. علاوه بر این، عمل به بزرگترین دستور محبت به همسایه همراه با احکام دیگر، باعث کاهش جرم می شود. در جایی که همسایه مورد محبت و ارزش قرار می گیرد، هیچ ظلمی در حق او نیست. برخورد صحیح با همسایه زمینه ساز کاهش جرم است. پس اگر انسان مورد عنایت خداوند قرار گرفت، باید تحول مثبتی در او ایجاد کند. افراد عبوس و تلخ می توانند مثبت تر شوند، معتاد می تواند مصرف مواد مخدر و دزدی خود را متوقف کند. یک قمارباز به غیر از بازی علاقه ای به دست می آورد یا یک تروریست می تواند فعالیت تروریستی را متوقف کند. آنها تغییراتی هستند که می توانند تأثیر مثبتی بر زندگی خود و دیگران داشته باشند. یک مثال کوچک نشان می دهد که چگونه خداوند می تواند زندگی بسیاری را تغییر دهد. مثال نشان می دهد که چگونه تعداد زیادی از افراد در داخل تغییر کرده اند. توضیحات مربوط به قرن نوزدهم و از کتاب Ihmeellisiä herätyksiä چارلز جی فینی است .
من گفته ام که وضعیت اخلاقی از طریق این احیاء بسیار تغییر کرد. شهر جدید، از نظر اقتصادی مرفه و مبتکر اما پر از گناه بود. مردم به ویژه باهوش و جاه طلب بودند، اما زمانی که احیای شهر با آوردن جمعیت زیادی از برجسته ترین افراد آن، مردان و زنان، به تغییر مذهب در آمد، تغییر بسیار شگفت انگیزی در نظم، صلح و اخلاق رخ داد. من سال ها بعد با یک وکیل صحبت کردم. او در این احیاء تغییر مذهب داده بود و دادستان عمومی پرونده های جنایی بود. به خاطر این اداره، آمار جنایی کاملاً برای او آشنا بود. وی درباره زمان این احیا گفت: من اسناد حقوق کیفری را بررسی کردم و به یک واقعیت شگفتانگیز پی بردم: در حالی که شهر ما بعد از احیا سه برابر بزرگتر شده است، حتی یک سوم کیفرخواستها نسبت به گذشته وجود نداشته است. این احیاء تأثیر معجزه آسایی بر جامعه ما گذاشت.»(…) (...) مخالفت های عمومی و شخصی به تدریج کاهش یافت. در روچستر من چیزی در مورد آن نمی دانستم. رستگاری دیدار بزرگ خود را داشت، احیاگرها آنقدر قدرتمند بودند و بسیار گسترده بودند، و مردم زمان داشتند که هم با خودشان و هم با نتایج آنها آشنا شوند به حدی که می ترسیدند مانند گذشته با آنها مخالفت کنند. کاهنان نیز آنها را بهتر درک می کردند و شریران متقاعد شدند که آنها اعمال خدا هستند. این تصور از آنها تقریباً رایج شد، به قدری روشن بود که ماهیت عاقل تبدیلها، چنان دگرگون شده بودند، «آفریدههای جدید»، تبدیلشدگان، چنان تحولی اساسی هم در افراد و هم در جامعه ایجاد میشد، و ثمره آن چنان دائمی و غیرقابل انکار بود.
در مورد اشتباهات کلیسا چطور؟ بسیاری از آتئیست ها ممکن است استدلال کنند که ایمان مسیحی تغییر مثبتی ایجاد نمی کند و ممکن است به هزاران بی عدالتی که به نام خدا در طول قرن ها انجام شده است اشاره کنند. بر این اساس آنها مطمئن هستند که خدایی وجود ندارد. آنها می گویند: آیا ایمان به خدا پوچ نیست در حالی که این همه ظلم به نام او شده است؟ با این حال، این افراد به حساب نمی آیند
• اینکه ظالمان وارث ملکوت خدا نخواهند شد. فریب نخورید... (اول قرنتیان 6:9) • اینکه عیسی از اعتراف به خطاکاران امتناع می ورزد: و آنگاه به آنها اقرار خواهم کرد که هرگز شما را نشناختم: ای کسانی که گناه می کنید از من دور شوید. (متی 7:23) • اینکه عیسی، یحیی تعمید دهنده و رسولان توبه را اعلام کردند. عیسی همچنین گفت که "اما اگر توبه نکنید، همه به همین ترتیب هلاک خواهید شد" (لوقا 13:3). عیسی نسبت به گرفتن شمشیر هشدار داد و به دشمنان محبت کرد (متی 26:52، 5: 43،44). • بسیاری همچنین سخنان پولس را نادیده می گیرند که در آن او در مورد گرگ های ظالمی که پس از خروج او خواهند آمد، هشدار داد. این سخنان پولس پیشرفت تاریخ را به خوبی نشان می دهد. آنها قرن ها و بی عدالتی هایی را که به نام خدا انجام شده است را توصیف می کنند. نمی توان انکار کرد که پولس درست نبود. علاوه بر این، پولس نشان داد که اعمال می توانند بر ضد انسان شهادت دهند. او همچنین میتوانست به دیگران بگوید: «برادران، با هم پیروان من باشید و کسانی را که راه میروند، علامت بزنید، همانطور که ما را نمونه دارید.» ، فیل 3:17.
- (اعمال رسولان 20:29-31) زیرا من این را می دانم که پس از رفتن من گرگهای ستمگر در میان شما وارد خواهند شد و به گله رحم نمی کنند. 30 و از خود شما نیز مردانی برمیخیزند و سخنان نادرست خواهند گفت تا شاگردان را به دنبال خود بکشانند. 31 پس مراقب باشید و به خاطر داشته باشید که در مدت سه سال دیگر هر شب و روز با اشک هشدار ندادم.
- (Tit 1:16) آنها اقرار می کنند که خدا را می شناسند. اما در اعمال او را انکار میکنند، زیرا مکروه و نافرمان هستند و نسبت به هر کار نیکی مذموم هستند.
آموزش و سواد ارتباط مستقیمی با حقوق بشر ندارد، اما کشورهایی که دسترسی به آموزش و سواد در آنها آسان است معمولاً در زمینه حقوق بشر نیز پیشرفت کرده اند. پس ایمان مسیحی چگونه با موضوع ارتباط دارد؟ خیلی ها اینجا نقطه کور دارند. آنها نمی دانند که بسیاری از زبان های نوشتاری در اروپا و سایر کشورها - و همچنین بسیاری از مدارس و دانشگاه ها - از تأثیر ایمان مسیحی متولد شده اند. برای مثال، اینجا در فنلاند، میکائیل آگریکولا، اصلاحکننده فنلاند و پدر ادبیات، اولین کتاب ABC و همچنین عهد جدید و بخشهایی از کتابهای دیگر کتاب مقدس را چاپ کرد. مردم خواندن را از طریق آنها آموختند. در بسیاری از کشورهای دیگر در جهان غرب، توسعه از طریق فرآیند مشابهی صورت گرفته است:
مسیحیت تمدن غرب را به وجود آورد. اگر پیروان عیسی به عنوان یک فرقه ضعیف یهودی باقی میماندند، بسیاری از شما هرگز خواندن را یاد نمیگرفتید و بقیه از طومارهای کپی شده دستی میخواندند. بدون الهیات ابداع شده با پیشرفت و برابری اخلاقی، کل جهان در حال حاضر در وضعیتی قرار می گرفت که جوامع غیر اروپایی تقریباً در دهه 1800 بودند: جهانی با ستاره شناسان و کیمیاگران بی شمار، اما بدون دانشمندان. دنیای استبدادی بدون دانشگاه، بانک، کارخانه، عینک، دودکش و پیانو. جهانی که در آن بیشتر کودکان قبل از پنج سالگی می میرند و بسیاری از زنان بر اثر زایمان جان خود را از دست می دهند - دنیایی که واقعاً در "عصر تاریک" زندگی می کند. دنیای مدرن تنها از جوامع مسیحی برخاسته است. در حوزه اسلامی نیست. نه در آسیا نه در یک جامعه "سکولار" - زیرا چنین چیزی وجود نداشت. (6)
همچنین بیمارستان ها به طور مستقیم با حقوق بشر مرتبط نیستند ، اما آنها وضعیت و رفاه مردم را بهبود می بخشند. در این زمینه، ایمان مسیحی نقش عمده ای ایفا کرده است، زیرا بسیاری از بیمارستان ها (از جمله صلیب سرخ) از نفوذ آن متولد شده اند. عشق خدادادی به همسایه و میل به کمک به مردم در پس زمینه اکثر بیمارستان ها وجود دارد:
در طول قرون وسطی، مردمی که به راست بندیکت تعلق دارند، بیش از دو هزار بیمارستان را تنها در اروپای غربی نگهداری می کردند. قرن دوازدهم از این نظر بسیار مهم بود، به ویژه در آنجا، جایی که Order of Saint John فعالیت می کرد. به عنوان مثال، بیمارستان بزرگ روح القدس در سال 1145 در مونپلیه تأسیس شد که به سرعت در طول سال 1221 به مرکز آموزش پزشکی و مرکز پزشکی مونپلیه تبدیل شد. (7)
چند نمونه از آفریقا نشان دهنده اهمیت ایمان مسیحی است. بسیاری از تبلیغ دینی انتقاد می کنند، اما تغییرات و ثبات بزرگی را برای جوامع آفریقایی به ارمغان آورده است. در نتیجه اقتصاد نیز شروع به رشد کرده و استانداردهای زندگی مردم بالا رفته است. اولین نظر توسط نلسون ماندلا است. دومی توسط متیو پریس، سیاستمدار، نویسنده و روزنامهنگار معروف بریتانیایی در تایمز نوشته شده است، با عنوان «به عنوان یک آتئیست، من واقعاً معتقدم آفریقا به خدا نیاز دارد» و تحت عنوان فرعی «مبلغان، نه کمکهای بلاعوض، راهحل بزرگترین مشکل آفریقا هستند - ذهنیت منفعلانه خردکننده مردم». پاریس پس از زندگی در دوران کودکی در کشورهای مختلف آفریقایی و پس از انجام یک سفر گسترده در سراسر این قاره به این نتیجه رسیده بود. او خودش یک آتئیست است، اما خاطرنشان کرد که کار تبلیغی آثار مثبتی دارد. کار اجتماعی صرف یا به اشتراک گذاری دانش فنی بعید است که موفق شود، اما این قاره را به ترکیبی مخرب از نایک، یک جادوگر، یک تلفن همراه و یک چاقوی جنگلی واگذار می کند.
متیو پاریس: این الهام بخش من شد و ایمان رو به زوال من به بشردوستی در کشور در حال توسعه را تجدید کرد. با این حال، سفر در مالاوی نیز تصور دیگری را تازه کرد، تصوری که من در تمام عمرم سعی کردم آن را از بین ببرم، اما مشاهده ای است که از دوران کودکی ام در آفریقا نتوانسته ام از آن اجتناب کنم. این مفاهیم ایدئولوژیک من را به هم می ریزد، سرسختانه از تناسب با جهان بینی من امتناع می ورزد، و اعتقاد رو به رشد من را مبنی بر اینکه خدا وجود ندارد، سردرگم کرده است. اکنون، به عنوان یک آتئیست عادت کرده، از تأثیر عظیمی که انجیلیسم مسیحی در آفریقا دارد متقاعد شدهام - کاملاً جدا از سازمانهای مدنی سکولار، پروژههای دولتی و تلاشهای کمکهای بینالمللی. اینها به سادگی کافی نیستند. آموزش و تدریس به تنهایی کافی نیست. در آفریقا، مسیحیت قلب مردم را تغییر می دهد. تغییر روحی را به ارمغان می آورد. تولد دوباره واقعی است. تغییر خوب است. ... من می گویم شرم آور است که نجات بخشی از بسته است، اما مسیحیان سفید و سیاهپوست که در آفریقا کار می کنند، بیماران را شفا می دهند و به مردم خواندن و نوشتن می آموزند. و تنها سکولارترین فرد می تواند به یک بیمارستان یا مدرسه ماموریت نگاه کند و بگوید که جهان بدون آن بهتر خواهد بود... خارج کردن گسترش انجیل مسیحی از معادله آفریقا ممکن است قاره را تحت الحمایه ترکیب شیطانی قرار دهد: نایک، دکتر جادوگر، تلفن همراه و قمه.
سلامتی و تندرستی
- 1 (یوحنا 3:11) زیرا این پیامی است که از ابتدا شنیدید که باید یکدیگر را دوست داشته باشیم.
- (اول پطرس 2:17) 17 به همه مردم احترام بگذارید . دوست داشتن برادری از خدا بترسید به پادشاه احترام بگذار
سلامت و تندرستی مسائلی هستند که به حقوق بشر نزدیک هستند. به خصوص رفاه روانی بستگی زیادی به افراد دیگر دارد، یعنی اینکه چگونه به رفتار دیگران نسبت به خود واکنش نشان می دهیم. به طور کلی، اگر کودکی دارای محیط رشد حمایت کننده، دوستان و والدین دوست داشتنی باشد، به احتمال زیاد به بزرگسالی تبدیل می شود که خود و دیگران را می پذیرد. روح و روان او خوب است زیرا برای او ارزش قائل شده و دوستش داشته اند. البته در مورد بزرگسالان هم همینطور است. آنها نیز زمانی که مورد قبول و ارزش قرار می گیرند، حالشان خوب است. تأثیر ایمان مسیحی بر سلامت روان چیست؟ در این زمینه دستورات روشنی به ما داده شده است. ما باید همسایگان خود را دوست داشته باشیم و به همه احترام بگذاریم، مانند آیات قبلی. مبنای خوبی برای سلامت روان و همچنین حقوق بشر دارد. با این حال، رفاه انسان به عوامل فیزیکی و نه فقط روحی بستگی دارد. اگر او کمبود غذا داشته باشد، اگر در سلامتی نامناسبی باشد، یا در هنگام بیماری تحت درمان قرار نگیرد، این باعث کاهش رفاه می شود. این موارد اغلب در جوامعی که حقوق بشر دیگران را رعایت نمی کنند، اتفاق نمی افتد. راهنمایی کتاب مقدس در مورد افرادی که در شرایط دشوار زندگی هستند چیست؟ انبوهی از آموزش ها و آیات در مورد این موضوع در سمت عهد جدید وجود دارد. آنها در تعلیم عیسی و رسولان ظاهر می شوند. آنها از ما می خواهند به افرادی که فقیر، بیمار یا در مشکل هستند کمک کنیم. تنها مشکل این است که ما در اجرای آنها کند هستیم. ایمان ما همیشه به اندازه کافی عملی نیست تا به همسایگان ما نیز سرایت کند:
- (مرقس 14:7) 7 زیرا شما فقرا را همیشه با خود دارید و هر وقت بخواهید به آنها نیکی کنید، اما من را همیشه ندارید.
- (اول یوحنا 3: 17، 18) اما هر که خیر این دنیا را داشته باشد و برادر خود را نیازمند ببیند و رحم خود را از او ببندد، چگونه محبت خدا در او ساکن است؟ 18 فرزندان من، در کلام و زبان محبت نکنیم. اما در عمل و در حقیقت.
- (یعقوب 2: 15-17) اگر برادر یا خواهری برهنه و فاقد غذای روزانه باشد، 16 و یکی از شما به آنها میگوید: «به سلامتی بروید، گرم و سیر شوید. با وجود اینکه چیزهایی را که برای بدن لازم است به آنها نمی دهید. چه سودی دارد 17 به همین ترتیب ایمان، اگر اعمال نداشته باشد، مرده است و تنهاست.
- (Tit 3:14) 14 و ما نیز بیاموزیم که کارهای نیک را برای مصارف ضروری حفظ کنیم تا بی ثمر نباشند.
با این حال، برخی از آموزه های قبلی کتاب مقدس پیروی کرده اند. در نتیجه، بسیاری از سازمان های خیریه مسیحی به وجود آمدند. به عنوان مثال، صلیب سرخ زمانی متولد شد که یک مسیحی خونگرم، هانری دونانت، وضعیت اسفبار مجروحان را در میدان جنگ دید و شروع به ابداع راه هایی برای کاهش آن کرد. فلورانس نایتینگل، یک مسیحی وارسته که هم مراقبت های پزشکی نظامی و هم مراقبت های پزشکی عمومی را اصلاح کرد، نیز در همان منطقه عمل می کرد. همچنین ویلیام بوث، بنیانگذار ارتش رستگاری، و اگلانتین جب، بنیانگذار Save the Children نیز شناخته شده اند. این سازمان زمانی شکل گرفت که جب پس از جنگ جهانی اول برای کودکان گرسنه اروپای مرکزی کار می کرد. یکی از نمونه های عملی بودن ایمان، جان وسلی است که واعظ معروف و پدر جنبش متدیست در قرن هجدهم بود. تحت تأثیر او، انگلستان توانست تجدید اجتماعی واقعی را با پیشرفت های سیاسی، اجتماعی و اقتصادی قابل توجهی تجربه کند. آنها بی عدالتی و فقر جامعه را کاهش دادند و سطح زندگی هزاران نفر را بالا بردند. مورخ J. Wesley Bready حتی تخمین زده است که جنبش اصلاحی برادران وسلی از انحراف انگلستان به سوی انقلاب و خشونت مشابهی که در فرانسه رخ داد جلوگیری کرد.
پیام وسلی بر جامعیت انجیل تأکید داشت. برای نجات روح انسان کافی نبود، بلکه ذهن، بدن و زیستگاه انسان نیز باید تغییر می کرد. به لطف دیدگاه وسلی، کار او در بریتانیا بسیار بیشتر از بشارت بود. او یک داروخانه، یک کتابفروشی، یک مدرسه رایگان، یک سرپناه برای زنان بیوه باز کرد و مدت ها قبل از تولد ویلیام ویلبرفورس، معروف ترین مخالف برده داری، به مخالفت با برده داری برخاست. وسلی آزادی مدنی و مذهبی را ترویج کرد و مردم را برانگیخت تا ببینند فقرا چقدر به طرز وحشیانه ای محروم شده اند. کارگاه های ریسندگی و صنایع دستی راه اندازی کرد و خود نیز برای کمک به نیازمندان به تحصیل در رشته پزشکی پرداخت. تلاشهای وسلی به بهبود حقوق کارگران و همچنین توسعه مقررات ایمنی در محل کار منجر شد. دیوید لوید جورج، نخست وزیر سابق بریتانیا، گفت که برای بیش از صد سال، متدیست ها رهبران غالب جنبش اتحادیه کارگری بودند. ... رابرت رایکز ایده راه اندازی مدارس یکشنبه را مطرح کرد زیرا می خواست به فرزندان کارگران این فرصت را بدهد که به مدرسه بروند. دیگرانی که تحت تأثیر احیای وسلی قرار گرفتند، یتیم خانه ها، بیمارستان های روانی، بیمارستان ها و زندان ها را اصلاح کردند. به عنوان مثال، فلورانس نایتینگل و الیزابت فرای به دلیل توسعه و نوسازی مراقبت های پزشکی و سیستم زندان معروف شدند. (10)
References:
1. Pirjo Alajoki: Naiseus vedenjakajalla, p. 21,22 2. Mia Puolimatka: Minkä arvoinen on ihminen?, p. 130 3. David Bentley Hart: Ateismin harhat (Atheist Delusions: The Christian Revolution and its Fashionable Enemies), p. 224,225 4. Pekka Isaksson & Jouko Jokisalo: Kallonmittaajia ja skinejä, p. 77 5. Matti Korhonen, Uusi tie 6.2.2014, p. 5 6. Rodney Stark: The victory of reason. How Christianity led to freedom, capitalism and Western Success. New York, Random House (2005), p. 233 7. David Bentley Hart: Ateismin harhat (Atheist Delusions: The Christian Revolution and its Fashionable Enemies), p. 65 8. Lennart Saari: Haavoittunut planeetta, p. 104 9. Parris, M., As an atheist, I truly believe Africa needs God, The Times Online, www.timesonline.co.uk, 27 December 2008 10. Loren Cunningham / Janice Rogers: Kirja joka muuttaa kansat (The Book that Transforms Nations), p. 41
|
Jesus is the way, the truth and the life
Grap to eternal life!
|
Other Google Translate machine translations:
میلیون ها سال / دایناسورها / تکامل
انسان؟ |