|
This is a machine translation made by Google Translate and has not been checked. There may be errors in the text. On the right, there are more links to translations made by Google Translate. In addition, you can read other articles in your own language when you go to my English website (Jari's writings), select an article there and transfer its web address to Google Translate (https://translate.google.com/?sl=en&tl=fi&op=websites).
دایناسورها چه زمانی زندگی می کردند؟
بدانید چرا دایناسورها در گذشته نزدیک و همزمان با انسان ها زندگی می کردند. با توجه به شواهد، میلیون ها سال به راحتی قابل پرسش است
باور رایج این است که دایناسورها بیش از 100 میلیون سال بر روی زمین حکومت کردند تا اینکه 65 میلیون سال پیش منقرض شدند. این موضوع به طور مداوم از طریق ادبیات تکاملی و برنامه ها مورد تاکید قرار گرفته است، بنابراین ایده دایناسورهایی که میلیون ها سال پیش روی زمین زندگی می کردند به شدت در ذهن اکثر مردم حک شده است. این احتمال وجود ندارد که این بزرگها (اندازه نسبی است. نهنگهای آبی امروزی حدود دو برابر سنگینتر از بزرگترین دایناسورها هستند)حیوانات در گذشته بسیار نزدیک و همزمان با انسان ها زندگی می کردند. با توجه به نظریه تکامل، فرض بر این است که دایناسورها در دوره ژوراسیک و کرتاسه، حیوانات دوره کامبرین حتی قبل از آن زندگی می کردند و پستانداران آخرین بار روی زمین ظاهر شدند. مفهوم تکاملی ظاهر شدن این گروه ها در زمان های مختلف در این سیاره به قدری در ذهن مردم قوی است که معتقدند نشان دهنده علم است و حقیقت دارد، اگرچه می توان حقایق زیادی را در برابر این مفهوم یافت. در ادامه این موضوع را با جزئیات بیشتری بررسی خواهیم کرد. بسیاری از شواهد نشان می دهد که زمان زیادی از ظهور دایناسورها بر روی زمین نمی گذرد. در ادامه به این شواهد نگاه می کنیم.
فسیل های دایناسور در حال بررسی شواهدی که نشان می دهد دایناسورها روی زمین زندگی می کرده اند، فسیل آنهاست. بر اساس آنها می توان تقریباً اندازه و ظاهر دایناسورها و اینکه آنها حیوانات واقعی بودند را شناخت. هیچ دلیلی وجود ندارد که به تاریخی بودن آنها شک کنیم. تاریخ گذاری دایناسورها اما موضوع متفاوتی است. اگرچه بر اساس نمودار زمانی زمین شناسی که در قرن نوزدهم تهیه شد، دایناسورها 65 میلیون سال پیش منقرض شدند، اما نمی توان بر اساس فسیل های واقعی چنین نتیجه ای گرفت. فسیل ها برچسبی در مورد سن و زمان منقرض شدنشان ندارند. در عوض، وضعیت خوب فسیلها نشان میدهد که این موضوع هزاران سال است، نه میلیونها سال. به دلایل زیر است:
استخوان ها همیشه سنگ نمی شوند . فسیلهای سنگشده از دایناسورها یافت شده است، اما استخوانهایی که سنگشده نیستند. بسیاری از مردم این ایده را دارند که تمام فسیل های دایناسورها سنگ شده و در نتیجه باستانی هستند. علاوه بر این، آنها فکر می کنند که تحجر میلیون ها سال طول می کشد. با این حال، تحجر می تواند یک فرآیند سریع باشد. در شرایط آزمایشگاهی امکان تولید چوب سنگ شده در چند روز فراهم شده است. در شرایط مناسب، مانند چشمه های آب گرم سرشار از مواد معدنی، استخوان ها نیز می توانند در عرض چند هفته سنگ شوند. این فرآیندها به میلیون ها سال نیاز ندارند. بنابراین استخوان های سنگ نشده دایناسور پیدا شده است. برخی از فسیلهای دایناسور ممکن است بیشتر استخوان اصلی آنها باقی مانده باشد و ممکن است بوی پوسیده داشته باشند. یک دیرینه شناس که به نظریه تکامل اعتقاد دارد، در مورد یک مکان بزرگ کشف فسیل دایناسور اظهار داشت که "همه استخوان های نهر جهنم بوی بدی می دهند." چگونه استخوان ها بعد از ده ها میلیون سال بوی بد می دهند؟ نشریه Science می گوید که سی. بارتو و گروه کاری او چگونه استخوان های دایناسورهای جوان را مطالعه کرده اند (Science, 262:2020-2023) که سنگ نشده بودند. استخوان هایی که بین 72 تا 84 میلیون سال تخمین زده می شوند، نسبت کلسیم به فسفر را با استخوان های امروزی دارند. انتشار اصلی جزئیات میکروسکوپی استخوان ها را به خوبی نشان می دهد. فقط استخوان های کوچک سنگ شده نیز در مناطق شمالی مانند آلبرتا و آلاسکا در کانادا یافت شده است. مجله دیرینه شناسی (1987، جلد 61، شماره 1، صفحات 198-200) یکی از این کشف ها را گزارش می دهد:
نمونه حتی چشمگیرتر در سواحل شمالی آلاسکا یافت شد، جایی که هزاران استخوان تقریباً کاملاً سنگ نشده هستند. استخوانها شبیه استخوانهای قدیمی گاو به نظر میرسند. کاشفان کشف خود را به مدت بیست سال گزارش نکردند زیرا تصور می کردند که آنها استخوان های گاومیش کوهان دار و نه دایناسور هستند.
یک سوال خوب این است که چگونه استخوان ها برای ده ها میلیون سال حفظ می شدند؟ در زمان دایناسورها، آب و هوا گرم بود، بنابراین فعالیت میکروبی مطمئناً استخوان ها را از بین می برد. این واقعیت که استخوان ها سنگ نشده، به خوبی حفظ شده اند و شبیه استخوان های تازه هستند، نشان دهنده دوره های کوتاه و نه طولانی است.
بافت های نرم . همانطور که گفته شد، فسیلها برچسب سنی ندارند. هیچ کس نمی تواند با قطعیت بگوید موجودات موجود به عنوان فسیل یافت شده در چه مرحله ای روی زمین زنده بوده اند. این را نمی توان مستقیماً از فسیل ها استنباط کرد. با این حال، وقتی صحبت از یافته های فسیلی دایناسور می شود، مشاهده قابل توجهی است که چندین فسیل به خوبی حفظ شده اند. به عنوان مثال، Yle uutiset در 5 دسامبر 2007 گزارش داد: "ماهیچه ها و پوست دایناسورها در ایالات متحده یافت شد." این خبر تنها در نوع خود نیست، بلکه اخبار و مشاهدات مشابه بسیار زیاد است. بر اساس یک گزارش تحقیقاتی، بافت های نرم تقریباً از هر دومین استخوان دایناسور از دوره ژوراسیک (145.5 تا 199.6 میلیون سال قبل) جدا شده است (1). فسیلهای دایناسورهایی که به خوبی حفظ شدهاند، اگر مربوط به بیش از ۶۵ میلیون سال پیش باشند، واقعاً یک معمای عالی هستند. یک مثال خوب یک فسیل تقریبا کامل دایناسور است که در ذخایر سنگ آهک Pietraroia در جنوب ایتالیا یافت شده است، که طبق نظریه تکاملی 110 میلیون سال قدمت در نظر گرفته می شد، اما بافت های کبد، روده، ماهیچه و غضروف آن هنوز باقی مانده بود. علاوه بر این، یک جزئیات شگفت انگیز در این کشف، روده حفظ شده بود، جایی که بافت ماهیچه ای هنوز قابل مشاهده بود. به گفته محققان، روده به نظر می رسد که تازه بریده شده است! ( درخت، اوت 1998، جلد 13، شماره 8، ص 303-304) مثال دیگر، فسیلهای پتروسارها (آنها مارمولکهای پرنده بزرگی بودند) که در آراریپه برزیل یافت شد و بهطور بیسابقهای به خوبی حفظ شد. استفورد هاوس دیرین شناس دانشگاه لندن در مورد این یافته های فسیلی اظهار داشت (Discover 2/1994):
اگر آن موجود 6 ماه پیش مرده بود، دفن و کنده شده بود، دقیقاً شبیه این بود. از هر نظر کاملاً عالی است.
بنابراین، یافته های بافت نرم به خوبی حفظ شده از دایناسورها به دست آمده است. این یافته ها بسیار شبیه به آنچه از ماموت ها ساخته شده است، که تصور می شود تنها چند هزار سال پیش از بین رفته اند، است. یک سوال خوب این است که چگونه می توان فسیل دایناسورها را چندین برابر فسیل های ماموت ها قدیمی تر تعریف کرد، اگر هر دو به یک اندازه به خوبی حفظ شوند؟ هیچ مبنای دیگری جز نمودار زمانی زمین شناسی وجود ندارد که مشخص شده است با آنچه می توان بارها در طبیعت مشاهده کرد در تضاد است. زمان آن فرا رسیده است که این نمودار زمانی را کنار بگذاریم. این احتمال وجود دارد که دایناسورها و ماموت ها همزمان روی زمین زندگی می کردند.
پروتئین هایی مانند آلبومین، کلاژن و استئوکلسین در بقایای دایناسورها یافت شده است. همچنین پروتئینهای بسیار شکننده الاستین و لامینین یافت شدهاند [Schweitzer، M. و 6 نفر دیگر، خصوصیات زیست مولکولی و توالیهای پروتئینی هادروسور کامپانی B. canadensis، Science 324 (5927): 626-631، 2009]. چیزی که این اکتشافات را مشکلساز میکند این است که این مواد همیشه حتی در فسیلهای حیوانات دوران مدرن یافت نمیشوند. به عنوان مثال، در یک نمونه استخوان ماموت که قدمت آن 13000 سال تخمین زده شد، تمام کلاژن قبلا ناپدید شده بود (Science, 1978, 200, 1275). با این حال، کلاژن از فسیل دایناسورها جدا شده است. به گفته مجله حرفه ای Biochemist، کلاژن را نمی توان حتی برای سه میلیون سال در دمای ایده آل صفر درجه سانتیگراد (2) حفظ کرد . این واقعیت که چنین یافتههایی به طور مکرر اتفاق میافتد نشان میدهد که فسیلهای دایناسورها حداکثر چند هزار سال قدمت دارند. تعیین سن بر اساس نمودار زمانی زمین شناسی با اکتشافات فعلی مطابقت ندارد.
از سوی دیگر، شناخته شده است که زیست مولکول ها را نمی توان برای بیش از 100000 سال حفظ کرد (Bada, J et al. 1999. Reservation of the biomolecules key in the fossil record: فعلی دانش و چالش های آینده. Philosophical Transactions of the Royal Society B: Biological Sciences. 33794, [1. 33794]). این نتیجه تحقیقات علم تجربی است. کلاژن، که یک مولکول زیستی از بافت حیوانی است، یعنی یک پروتئین ساختاری معمولی، اغلب می تواند از فسیل ها جدا شود. در مورد پروتئین مورد بحث مشخص است که به سرعت در استخوان ها تجزیه می شود و تنها بقایای آن را می توان بعد از 30000 سال مشاهده کرد، مگر در شرایط خاص بسیار خشک. در منطقه نهر جهنم مطمئناً هر از گاهی باران می بارد. بنابراین کلاژن را نباید در استخوان 68 میلیون ساله ای که در خاک مدفون شده است یافت. (3)
اگر مشاهدات در مورد پروتئینهای جدا شده از استخوانهای دایناسور مانند آلبومین، کلاژن و استئوکلسین و همچنین DNA درست باشد و دلیلی برای تردید در دقت محققان وجود نداشته باشد، بر اساس این مطالعات، تاریخ استخوانها باید بیش از 40000 تا 50000 سال نباشد، زیرا حداکثر زمان نگهداری ماده در طبیعت قابل تردید نیست. (4)
سلول های خون . یک نکته قابل توجه کشف سلول های خونی در بقایای دایناسورها است. سلول های خونی هسته دار پیدا شده اند و مشخص شده است که هموگلوبین در آنها باقی می ماند. یکی از مهم ترین کشفیات سلول های خونی قبلاً در دهه 1990 توسط مری شوایتزر انجام شد. از آن زمان اکتشافات مشابه دیگری نیز انجام شده است. یک سوال خوب این است که چگونه می توان سلول های خونی را برای ده ها میلیون سال حفظ کرد یا اینکه از نظر زمین شناسی منشأ کاملاً جدید دارند؟ اکتشافات متعدد از این نوع نمودار زمانی زمین شناسی و میلیون ها سال آن را زیر سوال می برد. بر اساس وضعیت خوب فسیل ها، هیچ دلیل موجهی برای باور میلیون ها سال وجود ندارد.
هنگامی که مری شوایتزر پنج ساله بود، اعلام کرد که محقق دایناسور خواهد شد. رویای او به حقیقت پیوست و در سن 38 سالگی توانست اسکلت تقریباً کاملاً حفظ شده تیرانوسوروس رکس را که در مونتانا در سال 1998 یافت شد، مطالعه کند (ژورنال انجمن پزشکی آمریکا، 17 نوامبر 1993، جلد 270، شماره 19، صفحات 2376-2377). سن اسکلت "80 میلیون سال" تخمین زده شد. حدود 90 درصد از استخوان ها پیدا شد و آنها هنوز دست نخورده بودند. شوایتزر در تحقیقات بافت تخصص دارد و خود را دیرین شناس مولکولی می نامد. او استخوان های ران و ساق پا یافته را انتخاب کرد و تصمیم گرفت مغز استخوان را بررسی کند. شوایتزر مشاهده کرد که مغز استخوان فسیل نشده بود و به طرز باورنکردنی به خوبی حفظ شده بود. استخوان کاملاً ارگانیک و به خوبی حفظ شده بود. شوایتزر آن را با میکروسکوپ مطالعه کرد و متوجه ساختارهای کنجکاو شد. آنها کوچک و مدور بودند و دارای یک هسته بودند، درست مانند گلبول های قرمز خون در یک رگ. اما سلول های خونی باید از قدیم الایام از استخوان های دایناسور ناپدید می شدند.شوایتزر میگوید : «پوست من دچار غاز شد، مثل اینکه به یک تکه استخوان مدرن نگاه میکردم . "البته نمی توانستم آنچه را که می دیدم باور کنم و به تکنسین آزمایشگاه گفتم: "این استخوان ها 65 میلیون سال قدمت دارند، چگونه سلول های خونی می توانند تا این مدت زنده بمانند؟" (ساینس، ژوئیه 1993، جلد 261، صفحات 160-163) . آنچه با این یافته قابل توجه است این است که همه استخوان ها به طور کامل فسیل نشده بودند. گیل کالیس، محقق متخصص استخوانها، نمونههای استخوان را در یک نشست علمی نشان داد که در آن یک آسیبشناس تصادفاً آنها را دید. این آسیب شناس خاطرنشان کرد: آیا می دانستید در این استخوان سلول های خونی وجود دارد؟ این به یک تریلر قابل توجه منجر شد. مری شوایتزر نمونه را به جک هورنر، محقق معروف دایناسورها نشان داد."پس شما فکر می کنید که سلول های خونی در آن وجود دارد؟" ، که شوایتزر پاسخ داد: "نه، من این کار را نمی کنم." هورنر پاسخ داد: «خب پس، فقط سعی کنید ثابت کنید که آنها سلول های خونی نیستند.» هورنر پاسخ داد (EARTH، 1997، ژوئن: 55-57، شوایتزر و همکاران، پارک ژوراسیک واقعی) .
رادیوکربن . مهمترین روشی که برای اندازه گیری سن مواد آلی استفاده می شود، روش رادیوکربن است. در این روش نیمه عمر رسمی رادیوکربن (C-14) 5730 سال است، بنابراین پس از حدود 100000 سال نباید چیزی باقی بماند. با این حال، واقعیت این است که رادیو کربن بارها در ذخایر «صدها میلیون ساله»، چاههای نفت، موجودات کامبرین، ذخایر زغال سنگ و حتی الماسها یافت شده است. هنگامی که نیمه عمر رسمی کربن رادیو کربن تنها چند هزار سال است، اگر نمونهها مربوط به میلیونها سال پیش باشند، این امر ممکن نیست. تنها امکان این است که زمان مرگ موجودات به زمان حال بسیار نزدیکتر بوده باشد، یعنی هزاران سال، نه میلیون ها سال. در مورد دایناسورها هم همین مشکل وجود دارد. به طور کلی، دایناسورها حتی تاریخ گذاری رادیوکربنی نداشته اند، زیرا فسیل های دایناسورها برای قدمت رادیوکربنی بسیار قدیمی در نظر گرفته شده اند. با این حال، چند اندازه گیری انجام شده است و شگفتی این است که رادیوکربن هنوز باقی مانده است. این، مانند مشاهدات قبلی، نشان می دهد که میلیون ها سال از انقراض این موجودات نمی گذرد. نقل قول زیر بیشتر در مورد مشکل می گوید. تیمی از محققان آلمانی از بقایای رادیوکربن بقایای دایناسورها در چندین مکان مختلف گزارش می دهند:
فسیلهایی که تصور میشود بسیار قدیمی هستند معمولاً دارای تاریخ کربن 14 نیستند زیرا نباید کربن رادیویی در آنها باقی بماند. نیمه عمر کربن رادیواکتیو به قدری کوتاه است که عملاً تمام آن در کمتر از 100000 سال از بین رفته است. در آگوست 2012، گروهی از محققان آلمانی در نشستی از ژئوفیزیکدانان، نتایج اندازه گیری کربن 14 را که بر روی بسیاری از نمونه های استخوان دایناسورهای فسیل شده انجام شده بود، گزارش کردند. با توجه به نتایج، نمونه های استخوانی 22000-39000 ساله بودند! حداقل در زمان نوشتن، ارائه در یوتیوب در دسترس است. (6) نتیجه چگونه دریافت شد؟ دو نفر از رؤسا که نمی توانستند اندازه گیری ها را بپذیرند، چکیده ارائه را بدون ذکر آن به دانشمندان از وب سایت کنفرانس حذف کردند. نتایج در http://newgeology.us/presentation48.html موجود است. مورد نشان میدهد که پارادایم ناتورالیستی چگونه تأثیر میگذارد. تقریباً غیرممکن است که نتایجی به دست آوریم که در تضاد با آن در جامعه علمی تحت سلطه طبیعت گرایی منتشر شده است. احتمال پرواز کشمش بیشتر است. (7)
DNA . یکی از نشانه هایی که نشان می دهد بقایای دایناسورها نمی توانند مربوط به میلیون ها سال پیش باشند، یافتن DNA در آنها است. DNA از مواد استخوانی به عنوان مثال درباره Tyrannosaurus Rex (Helsingin Sanomat 26.9.1994) و تخم دایناسورها در چین جدا شده است (Helsingin Sanomat 17.3.1995). چیزی که اکتشافات DNA را برای نظریه تکامل دشوار می کند این است که حتی از مومیایی های قدیمی انسان یا ماموت هایی که مورد مطالعه قرار گرفته اند، همیشه نمی توان نمونه های DNA را به دست آورد زیرا این مواد فاسد شده اند. یک مثال خوب زمانی است که Svante Pääbo نمونه های بافت 23 مومیایی انسان را در موزه برلین در اوپسالا مطالعه کرد. او توانست تنها از یک مومیایی DNA را جدا کند، که نشان می دهد این ماده نمی تواند برای مدت طولانی دوام بیاورد (Nature 314: 644-645). این واقعیت که DNA هنوز در دایناسورها وجود دارد نشان می دهد که فسیل ها نمی توانند مربوط به میلیون ها سال پیش باشند. چیزی که کار را سختتر میکند این است که بعد از 10000 سال دیگر هیچ DNA باقی نمیماند (Nature, 1 Aug, 1991, vol 352). به طور مشابه، در یک مطالعه نسبتاً جدید در سال 2012، محاسبه شد که نیمه عمر DNA تنها 521 سال است. این نشان می دهد که ایده فسیل های ده ها میلیون ساله را می توان رد کرد. در اخبار مرتبط (yle.fi > Uutiset > Tiede، 13.10.2012) آمده است:
آخرین حد حفظ DNA پیدا شد - رویاهای شبیه سازی دایناسورها به پایان رسید
دایناسورها 65 میلیون سال پیش منقرض شدند. بر اساس یک مطالعه اخیر، DNA تقریباً حتی در شرایط ایده آل نیز زنده نمی ماند… آنزیم ها و میکروارگانیسم ها بلافاصله پس از مرگ حیوان شروع به تجزیه DNA سلول ها می کنند. با این حال، تصور می شود دلیل اصلی این امر واکنش ناشی از آب باشد. از آنجایی که تقریباً در همه جا آب زیرزمینی وجود دارد، در تئوری، DNA باید با سرعت ثابتی تجزیه شود. با این حال، برای تعیین این موضوع، قبل از این تاریخ، ما قادر به یافتن مقادیر کافی فسیلی نبودیم که هنوز DNA آنها باقی مانده باشد. دانشمندان دانمارکی و استرالیایی اکنون این معما را حل کرده اند، زیرا آنها 158 استخوان ساق پا پرنده غول پیکر موآ را در آزمایشگاه خود دریافت کردند و استخوان ها هنوز مواد ژنتیکی در آنها باقی مانده بود. استخوان ها بین 600 تا 8000 سال قدمت دارند و تقریباً از همان ناحیه منشاء می گیرند، بنابراین در شرایط پایدار پیر شده اند.
حتی کهربا نمی تواند زمان اضافی DNA را فراهم کند
با مقایسه سن نمونه ها و میزان پوسیدگی DNA، دانشمندان توانستند نیمه عمر 521 سال را محاسبه کنند. این بدان معناست که پس از 521 سال نیمی از مفاصل نوکلئوتیدی در DNA از هم جدا شده اند. پس از 521 سال دیگر این اتفاق برای نیمی از مفاصل باقی مانده و غیره نیز افتاده است. محققان خاطرنشان کردند که حتی اگر استخوان در دمای ایده آل قرار می گرفت، تمام مفاصل حداکثر پس از 68 میلیون سال از هم جدا می شدند. حتی پس از یک و نیم میلیون سال، DNA غیرقابل خواندن می شود: اطلاعات بسیار کمی باقی مانده است، زیرا تمام قطعات ضروری از بین رفته اند.
اگر هنوز DNA در دایناسورها وجود دارد و نیمه عمر این ماده تنها در صدها سال اندازه گیری می شود، باید از این نتیجه گیری کرد. یا اندازهگیریهای DNA قابل اعتماد نیستند، یا ایدههای مربوط به دایناسورهایی که دهها میلیون سال پیش میزیستند، درست نیستند. مطمئناً گزینه دوم درست است، زیرا اندازهگیریهای دیگر نیز به دورههای کوتاه اشاره دارند، نه میلیونها سال. این علمی مبتنی بر سنجش است و اگر کاملا رد شود، خود را به بیراهه می کشیم.
نابودی دایناسورها . وقتی صحبت از نابودی دایناسورها می شود، اغلب تصور می شود که میلیون ها سال پیش، در پایان دوره کرتاسه اتفاق افتاده است. اعتقاد بر این است که آمونیت ها، بلمنیت ها و سایر گونه های گیاهی و جانوری نیز در همین کشتار جمعی دخیل بوده اند. فرض بر این است که این تخریب بخش بزرگی از حیوانات دوره کرتاسه را از بین برده است. علت اصلی تخریب معمولاً یک شهاب سنگ در نظر گرفته شده است که ابر عظیمی از گرد و غبار را برمی انگیزد. ابر غبار برای مدت طولانی نور خورشید را می پوشاند، زمانی که گیاهان می مردند و حیواناتی که گیاهان را می خورند نیز گرسنه می شدند. با این حال، تئوری شهاب سنگ و تئوری های تغییرات آب و هوایی کند یک مشکل دارند: آنها یافتن فسیل ها در داخل سنگ ها و کوه های سخت را توضیح نمی دهند. فسیل دایناسورها از نقاط مختلف جهان در داخل سنگ های سخت یافت می شود که قابل توجه است. قابل توجه است، زیرا هیچ حیوان بزرگی - شاید 20 متر طول - نمی تواند به داخل سنگ سخت برود. زمان هم کمکی به مسائل نمی کند، زیرا اگر میلیون ها سال منتظر بمانید تا حیوانی در زمین دفن شود و فسیل شود، قبل از آن به درستی می پوسد یا حیوانات دیگر آن را می خورند. در واقع، هر زمان که با دایناسورها و فسیلهای دیگر مواجه میشویم، باید به سرعت زیر گل مدفون شده باشند. فسیل ها نمی توانند به روش دیگری متولد شوند:
بدیهی است که اگر تشکیل نهشتهها با چنین سرعت آهستهای صورت میگرفت، هیچ فسیلی نمیتوانست حفظ شود، زیرا قبل از تجزیه توسط اسیدهای آب در رسوبات مدفون نمیشدند، یا قبل از اینکه در اثر مالش و برخورد به کف دریاهای کم عمق از بین بروند و تکه تکه شوند. آنها فقط در یک تصادف می توانند در رسوبات پوشیده شوند، جایی که به طور ناگهانی دفن می شوند. ( ژئوکرونولوژی یا عصر زمین بر اساس رسوبات و حیات ، بولتن شورای تحقیقات ملی شماره 80، واشنگتن دی سی، 1931، ص 14)
نتیجه این است که این دایناسورهایی که در سرتاسر جهان یافت می شوند باید به سرعت توسط رانش گل دفن شده باشند. گل نرم ابتدا به اطراف آنها آمده و سپس به سختی مانند سیمان سخت شده است. تنها از این طریق می توان منشا دایناسورها، ماموت ها و سایر فسیل های حیوانات را توضیح داد. در سیل، مطمئناً ممکن است این اتفاق بیفتد. ما به توضیحات نگاه می کنیم، که ایده درستی در این مورد می دهد. دایناسورهایی را نشان می دهد که در داخل صخره های سخت پیدا شده اند، که نشان می دهد باید توسط گل نرم پوشیده شده باشند. پس از آن گل در اطراف آنها سفت شده است. فقط در سیل، اما نه در چرخه طبیعی طبیعت، میتوانیم انتظار داشته باشیم که چنین اتفاقی بیفتد (مقاله همچنین به این موضوع اشاره میکند که چگونه گردابهای آب میتوانند استخوانهای دایناسور را روی هم انباشته کنند). پس از آن برای واضح تر شدن متن به متن اضافه شده است:
او به صحراهای داکوتای جنوبی رفت، جایی که دیوارهای صخرهای قرمز، زرد و نارنجی روشن و تخته سنگها وجود دارد. در عرض چند روز او تعدادی استخوان را در دیوار صخره پیدا کرد ، که تخمین زد همان استخوانی بود که برای یافتن آن تلاش کرده بود. هنگامی که او سنگ اطراف استخوان ها را حفر کرد ، متوجه شد که استخوان ها به ترتیب ساختار حیوان هستند. آنها مثل استخوانهای دایناسورها در تودهای نبودند. بسیاری از این تپه ها گویی توسط یک گرداب قدرتمند آب ساخته شده بودند. حالا این استخوانها در ماسهسنگ آبی بودند که بسیار سخت است . ماسه سنگ باید با گریدر جدا می شد و با انفجار جدا می شد. براون و یارانش گودالی به عمق تقریباً هفت و نیم متر ساختند تا استخوان ها را بیرون بیاورند. برداشتن یک اسکلت بزرگ آنها را دو تابستان زمان برد. آنها به هیچ وجه استخوان ها را از سنگ جدا نکردند. آنها سنگ ها را با راه آهن به موزه منتقل کردند، جایی که دانشمندان توانستند مواد سنگی را جدا کرده و اسکلت را برپا کنند. این مارمولک ظالم اکنون در سالن نمایشگاه موزه ایستاده است. (ص 72، دایناسورها / روث ویلر و هارولد جی. کافین)
شواهد بیشتر از سیل . بنابراین واقعیت این است که بقایای دایناسورها در داخل سنگهای سخت یافت میشوند که خارج کردن آنها از آنها دشوار است. تنها احتمال اینکه چگونه آنها به این حالت رسیده اند این است که گل نرم به سرعت در اطراف آنها تشکیل شده و سپس به سنگ سخت شده است. در رویدادی مانند سیل، ممکن است این اتفاق افتاده باشد. با این حال، حتی پس از سیل نیز در تاریخ بشر به حیوانات بزرگی مانند این اشاره شده است، بنابراین همه آنها در آن زمان از بین نرفتند. در مورد دیگر شواهد سیل چطور؟ در اینجا ما تنها تعدادی از آنها را برجسته می کنیم. آنچه در نمودار زمانی زمینشناسی با میلیونها سال توضیح داده میشود، یا شاید بسیاری از فجایع، همگی میتوانند توسط یک فاجعه ایجاد شوند: سیل. این می تواند نابودی دایناسورها و همچنین بسیاری از ویژگی های دیگر مشاهده شده در خاک را توضیح دهد. یکی از دلایل قوی سیل این است که رسوبات دریایی در سرتاسر جهان رایج است، همانطور که نقل قول های زیر نشان می دهد. اولین نظر از کتابی از جیمز هاتون، پدر زمین شناسی، مربوط به بیش از 200 سال پیش است:
باید نتیجه بگیریم که تمام لایه های زمین (...) توسط شن و ماسه ای که روی بستر دریا انباشته شده اند، پوسته های سخت پوستان و مواد مرجانی، خاک و خاک رس تشکیل شده اند. (J. Hutton, Theory of the Earth l, 26. 1785)
JS Shelton: در قارهها، سنگهای رسوبی دریایی بسیار رایجتر و گستردهتر از همه سنگهای رسوبی دیگر هستند. این یکی از آن حقایق ساده ای است که نیاز به توضیح دارد، زیرا در قلب همه چیز مربوط به تلاش های مداوم انسان برای درک جغرافیای متغیر گذشته زمین شناسی قرار دارد. (8)
یکی دیگر از نشانه های سیل، ذخایر زغال سنگ در سرتاسر جهان است که مشخص شده است که توسط آب طبقه بندی شده اند. علاوه بر این، وجود فسیلهای دریایی و ماهیها نشان میدهد که این رسوبها نمیتواند نتیجه پیتینگ آهسته در مرداب خاصی باشد. در عوض، توضیح بهتر این است که آب گیاهان را به مکان هایی که زغال سنگ تشکیل شده منتقل می کند. آب گیاهان و درختان را ریشه کن کرده، آنها را در تپه های بزرگ انباشته کرده و حیوانات دریایی را در میان گیاهان خشکی آورده است. این فقط در یک فاجعه بزرگ ممکن است، مانند سیل که در کتاب مقدس ذکر شده است.
زمانی که جنگل ها به دلایلی در لجن مدفون شدند، ذخایر زغال سنگ ایجاد شد. فرهنگ ماشینی فعلی ما تا حدی بر این اقشار استوار است. (Mattila Rauno, Teuvo Nyberg & Olavi Vestelin, Koulun biologia 9, p. 91)
در زیر و بالای درزهای زغال سنگ معدنی، همانطور که گفته شد، لایههای منظمی از سنگ رسی وجود دارد که از ساختار آنها میتوان فهمید که از آب طبقهبندی شدهاند. (9)
شواهد به طور قاطع نشان می دهد که زغال سنگ معدنی به سرعت تولید می شود که جنگل های بزرگ تخریب شده، لایه لایه شده و سپس به سرعت دفن شده است. در یالورن، ویکتوریا (استرالیا) لایه های زغال سنگ عظیمی وجود دارد که دارای تنه درختان کاج فراوانی است – درختانی که در حال حاضر در زمین های باتلاقی رشد نمی کنند. طبقات طبقه بندی شده و ضخیم که تا 50 درصد گرده خالص را شامل می شوند و در یک منطقه وسیع پخش شده اند به وضوح ثابت می کنند که لایه های زغال سنگ توسط آب تشکیل شده اند. (10)
در مدارس آموزش داده می شود که کربن به تدریج از ذغال سنگ نارس ایجاد می شود، اگرچه در هیچ کجا نمی توان مشاهده کرد که این اتفاق می افتد. با توجه به گستردگی مزارع زغال سنگ، انواع مختلف گیاهان، و تنه های چندلایه قائم، به نظر می رسد که ذخایر زغال سنگ توسط قایق های عظیم در حال حرکت از پوشش گیاهی، در طی یک سیل بسیار بزرگ تشکیل شده اند. دالانهایی که توسط موجودات دریایی حک شدهاند نیز در این فسیلهای گیاهی کربن شده یافت میشوند. فسیل حیوانات دریایی نیز در ذخایر زغال سنگ یافت شده است ("یادداشتی در مورد وقوع بقایای جانوران دریایی در توپ زغال سنگ لنکاوی"، مجله زمین شناسی، 118:307،1981) ... ذخایر پوسته جانوران دریایی قابل توجهی و فسیل های ذغال سنگ اسپیرربیس، که در دریا نیز زندگی می کردند.(Weir, J., "Recent Studies of Shells of the Carbon Measures", Science Progress, 38:445, 1950). (11)
پروفسور پرایس مواردی را ارائه می دهد که 50 تا 100 لایه زغال سنگ معدنی روی هم قرار گرفته اند و بین آنها لایه هایی از جمله فسیل هایی از اعماق دریا وجود دارد. او این شواهد را چنان قوی و قانعکننده میداند که هرگز سعی نکرده است این حقایق را بر اساس نظریه یکنواختی لایل توضیح دهد. (12)
سومین نشانه سیل وجود فسیل های دریایی در کوه های مرتفع مانند هیمالیا، آلپ و آند است. در اینجا چند نمونه از کتاب های خود دانشمندان و زمین شناسان آورده شده است:
خود داروین در حین سفر با کشتی بیگل صدف های فسیل شده ای را از ارتفاعات کوه های آند پیدا کرد. این نشان می دهد که کوهی که اکنون کوه است، زمانی زیر آب بوده است. (Jerry A. Coyne: Miksi evoluutio on totta [چرا تکامل درست است]، ص 127)
دلیلی وجود دارد که از نزدیک به ماهیت اصلی صخره های رشته کوه نگاه کنیم. در کوههای آلپ، در آلپهای آهکی شمال، بهاصطلاح منطقه هلوتی، دیده میشود. سنگ آهک ماده اصلی سنگ است. وقتی به صخره اینجا در دامنه های شیب دار یا بالای یک کوه نگاه می کنیم - اگر انرژی لازم برای بالا رفتن از آنجا را داشتیم - در نهایت بقایای فسیل شده حیوانات، فسیل های حیوانات را در آن خواهیم یافت. آنها اغلب به شدت آسیب دیده اند، اما می توان قطعات قابل تشخیص را پیدا کرد. تمام آن فسیلها پوستههای آهکی یا اسکلتهای موجودات دریایی هستند. در میان آنها آمونیت های مارپیچی و به خصوص صدف های دو پوسته زیادی وجود دارد. (…) در این مرحله خواننده ممکن است تعجب کند که معنی آن چیست که رشتهکوهها این همه رسوب را در خود جای دادهاند که میتوان آنها را نیز در کف دریا یافت. (ص 236237 "Muuttuva maa"، Pentti Eskola)
هاروتاکا ساکای از دانشگاه ژاپن در کیوشو، سالهاست که روی این فسیلهای دریایی در کوههای هیمالیا تحقیق کرده است. او و گروهش یک آکواریوم کامل از دوره مزوزوئیک را فهرست کرده اند. نیلوفرهای دریایی شکننده که نسبت به خارپشتهای دریایی و ستارههای دریایی کنونی هستند، در دیوارههای صخرهای بیش از سه کیلومتر بالاتر از سطح دریا یافت میشوند. آمونیتها، بلمنیتها، مرجانها و پلانکتونها بهعنوان فسیل در سنگهای کوهها یافت میشوند (…) در ارتفاع دو کیلومتری زمین شناسان ردی از خود دریا پیدا کردند. سطح صخره ای موج مانند آن مطابق با اشکالی است که از امواج کم آب در ماسه باقی می مانند. حتی از بالای اورست، نوارهای زرد رنگی از سنگ آهک یافت می شود که در زیر آب از بقایای حیوانات دریایی بی شماری به وجود آمده است. («Maapallo ihmeiden planeetta» ص 55)
چهارمین نشانه سیل، داستان های سیلابی است که طبق برخی برآوردها نزدیک به 500 مورد وجود دارد. جهانی بودن این داستان ها را می توان بهترین شاهد برای این رویداد دانست:
حدود 500 فرهنگ - از جمله مردم بومی یونان، چین، پرو و آمریکای شمالی - در جهان شناخته شده است که در آن افسانه ها و اسطوره ها داستان قانع کننده ای از یک سیل بزرگ را توصیف می کنند که تاریخ قبیله را تغییر داد. در بسیاری از داستان ها، فقط چند نفر از طوفان جان سالم به در بردند، درست مانند مورد نوح. بسیاری از مردمان سیل را ناشی از خدایان می دانستند که به دلایلی از نوع بشر خسته شده بودند. شاید مردم فاسد بودند، مانند زمان نوح و در افسانه ای از قبیله بومیان آمریکایی هوپی آمریکای شمالی، یا شاید افراد بسیار زیاد و بسیار پر سر و صدا، مانند حماسه گیلگمش، وجود داشتند. (13)
اگر سیل جهانی واقعی نبود، برخی از کشورها توضیح می دادند که فوران های آتشفشانی وحشتناک، طوفان های بزرگ برف، خشکسالی (...) اجداد شیطانی آنها را نابود کرده است. بنابراین جهانی بودن داستان سیل یکی از بهترین شواهد بر صحت آن است. ما میتوانیم هر یک از این داستانها را بهعنوان افسانههای فردی رد کنیم و فکر کنیم که این فقط تخیل است، اما با هم، از منظر جهانی، تقریباً غیرقابل انکار هستند. (زمین)
دایناسورها و پستانداران . وقتی کتابهای زیستشناسی و ادبیات تکامل را میخوانیم، بارها با این ایده مواجه میشویم که چگونه تمام زندگی از یک سلول ساده اولیه به شکلهای کنونی تکامل یافته است. تکامل شامل این بود که ماهی ها باید به قورباغه، قورباغه ها به خزندگان و دایناسورها به پستانداران تبدیل می شدند. با این حال، یک مشاهدات مهم این است که استخوانهای دایناسور در میان استخوانهایی شبیه استخوانهای اسب، گاو و گوسفند یافت شده است (Anderson, A., Tourism falls falls to tyrannosaurus, Nature, 1989, 338, 289 / Dinosaurus ممکن است بی سر و صدا مرده باشد. s باید در همان زمان زندگی می کردند . نقل قول زیر نیز به همین موضوع اشاره دارد. این نشان می دهد که چگونه کارل ورنر تصمیم گرفت نظریه داروین را در عمل آزمایش کند. او 14 سال تحقیق کرد و هزاران عکس گرفت. مطالعات نشان داد که پستانداران و پرندگان به وفور و همزمان با دایناسورها زندگی می کردند:
دکتر کارل ورنر، پزشک امدادگر آمریکایی، بدون هیچ دانش قبلی خاصی در مورد فسیلهای زنده، تصمیم گرفت نظریه داروین را تحت یک آزمایش عملی قرار دهد... او تحقیقات گستردهای 14 ساله بر روی فسیلهای دوران دایناسور انجام داد.و گونه های احتمالی که ممکن است با آنها همزیستی داشته باشند... ورنر با ادبیات دیرینه شناسی حرفه ای آشنا شد و از 60 موزه تاریخ طبیعی در سراسر جهان بازدید کرد و در آنجا 60000 عکس گرفت. او فقط بر روی فسیلهایی تمرکز کرد که از همان لایهها حفر شده بودند، جایی که فسیلهای دایناسورها را میتوان یافت (دورههای تریاس -، ژوراسیک - و کرتاسه 250-65 میلیون سال پیش). او سپس هزاران فسیل به همان اندازه قدیمی را که در موزه ها پیدا کرده بود و در ادبیات دیده بود با گونه های فعلی مقایسه کرد و با بسیاری از کارشناسان در زمینه دیرینه شناسی و دیگر متخصصان مصاحبه کرد. نتیجه او این بود که موزهها و ادبیات مبتنی بر دیرینهشناسی فسیلهای هر گروه از گونههایی را که در حال حاضر وجود دارند به نمایش گذاشتند … به ما گفته شده است که پستانداران به آرامی در دوران "دوران نخست" دایناسورها شروع به رشد کردند، که اولین پستانداران "موجودات زیرک مانندی بودند که در مخفیگاه زندگی می کردند و فقط در طول شب از ترس دایناسورها حرکت می کردند." با این حال، ورنر در ادبیات حرفهای گزارشهایی از سنجابها، اپوسومها، بیشترها، نخستیسانان و پلاتیپوسهایی که از لایههای دایناسور بیرون آورده شده بودند، کشف کرد. وی همچنین به اثری اشاره کرد که در سال 2004 منتشر شد که بر اساس آن 432 موجود پستاندار در طبقات تریاس - ژوراسیک - و کرتاسه یافت شده است که تقریباً صد نفر از آنها اسکلت کامل هستند. در مصاحبه ویدیویی ورنر، مدیر موزه ماقبل تاریخ یوتا، دکتر دونالد برگ، توضیح میدهد: «تقریباً در تمام کاوشهای دایناسورها فسیلهای پستانداران را مییابیم. ما ده تن خاک رس بنتونیت حاوی فسیل پستانداران داریم و در حال ارائه آن به سایر محققان هستیم. نه به این دلیل که آنها را مهم نمی دانیم، بلکه به این دلیل که زندگی کوتاه است و من در پستانداران متخصص نیستم: من در خزندگان و دایناسورها تخصص دارم. دیرینه شناس ژ-شی لو (موزه تاریخ طبیعی کارنگی، پیتسبورگ) در مصاحبه ویدیویی ورنر در می 2004 اظهار داشت: «اصطلاح «عصر دایناسورها» اشتباه است. پستانداران گروه قابل توجهی را تشکیل می دهند که با دایناسورها همزیستی کردند و همچنین زنده ماندند. (این نظرات از کتاب: Werner C. Living Fossils, p. 172 –173) آمده است. (14)
بر اساس یافته های فسیلی، اصطلاح عصر دایناسورها گمراه کننده است. پستانداران رایج امروزی همزمان با دایناسورها زندگی کرده اند، یعنی حداقل 432 گونه از پستانداران. در مورد پرندگانی که تصور می شود از دایناسورها تکامل یافته اند، چطور؟ آنها همچنین در یک لایه به همراه دایناسورها پیدا شده اند. اینها دقیقاً همان گونه های امروزی هستند: طوطی، پنگوئن، جغد عقاب، ماسه زار، آلباتروس، فلامینگو، لون، اردک، باکلان، آووست... دکتر ورنر بیان کرده است که ""موزه ها فسیل های پرندگان امروزی را به نمایش نمی گذارند، و آنها را در تصاویری که محیط دایناسورها را به تصویر می کشند، نمی کشند. اشتباه است. اساساً، هر زمان که یک T. Rex یا Triceratops در نمایشگاه موزه به تصویر کشیده می شود، باید اردک ها، لون ها، فلامینگوها یا برخی از این پرندگان مدرن دیگر که در همان طبقات با دایناسورها پیدا شده اند نیز به تصویر کشیده شوند. اما این اتفاق نمی افتد. من هرگز یک اردک با دایناسور را در موزه تاریخ طبیعی ندیده ام، شما؟ یک جغد؟ طوطی؟»
دایناسورها و انسان ها . در نظریه تکامل، غیرممکن تلقی می شود که انسان در اوایل دایناسورها روی زمین زندگی می کرده است. این مورد پذیرفته نیست، حتی با وجود اینکه مشخص است که پستانداران دیگر همزمان با دایناسورها ظاهر شده اند، و حتی اگر اکتشافات دیگر حاکی از آن است که انسان باید قبل از دایناسورها ظاهر می شد (اقلام و فسیل های انسان در ذخایر زغال سنگ و غیره). با این حال، شواهد روشنی وجود دارد که دایناسورها و انسان ها همزمان زندگی می کردند. به عنوان مثال توصیف اژدها اینگونه است. در گذشته، مردم در مورد اژدها صحبت می کردند، اما نه در مورد دایناسورها، که نام آن توسط ریچارد اوون تنها در قرن 19 اختراع شد.
داستان اس. یکی از شواهدی که نشان میدهد دایناسورها در گذشته نزدیک زندگی میکردند، داستانها و توصیفهای فراوانی از اژدهایان بزرگ و مارمولکهای در حال پرواز است. هر چه این توصیفات قدیمی تر باشند، درست تر هستند. این توصیفات، که ممکن است بر اساس اطلاعات حافظه قدیمی باشد، در میان بسیاری از مردمان مختلف یافت می شود، به طوری که به عنوان مثال در ادبیات انگلیسی، ایرلندی، دانمارکی، نروژی، آلمانی، یونانی، رومی، مصری و بابلی ذکر شده است. نقل قول های زیر در مورد رواج تصویر اژدها حکایت می کند.
اژدهایان در افسانه ها، به طرز عجیبی، درست مانند حیوانات واقعی هستند که در گذشته زندگی می کردند. آنها شبیه خزندگان بزرگ (دایناسورها) هستند که مدت ها قبل از اینکه انسان ظاهر شود بر این سرزمین حکومت می کردند. اژدها به طور کلی بد و مخرب در نظر گرفته می شد. هر ملتی در اساطیر خود به آنها اشاره کرده است. ( دایره المعارف کتاب جهانی، جلد 5، 1973، ص 265)
از آغاز تاریخ ثبت شده، اژدهاها در همه جا ظاهر شده اند: در اولین گزارش های آشوری و بابلی از توسعه تمدن، در تاریخ یهودیان عهد عتیق، در متون قدیمی چین و ژاپن، در اساطیر یونان، روم و مسیحیان اولیه، در استعاره های آمریکای باستان، در اسطوره های آفریقا و در اسطوره های آفریقا. به سختی می توان جامعه ای را پیدا کرد که اژدها را در تاریخ افسانه ای خود وارد نکرده باشد... ارسطو، پلینی و سایر نویسندگان دوره کلاسیک ادعا کردند که داستان های اژدها بر اساس واقعیت است و نه تخیل. (15)
پنتی اسکولا، زمین شناس فنلاندی، چندین دهه پیش در کتاب خود به نام Muuttuva maa گفته بود که چگونه تصاویر اژدها شبیه دایناسورها است:
اشکال مختلف حیوانات مارمولک مانند برای ما بسیار خنده دار به نظر می رسند، زیرا بسیاری از آنها شبیه پستانداران مدرنی هستند که در شرایط مشابه زندگی می کنند. با این حال، بیشتر دایناسورها به قدری با اشکال زندگی مدرن تفاوت داشتند که نزدیک ترین آنالوگ ها را می توان در تصاویر اژدها در افسانه ها یافت. به اندازه کافی عجیب، نویسندگان افسانه ها طبیعتاً تحجرها را مطالعه نکرده بودند یا حتی از آنها اطلاعی نداشتند. (16)
یک مثال خوب از اینکه دایناسورها ممکن است واقعاً اژدها بوده باشند، تقویم قمری و طالع بینی چینی است که قرن ها قدمت دارد. بنابراین وقتی زودیاک چینی بر اساس 12 علامت حیوانی است که در چرخه های 12 ساله تکرار می شوند، 12 حیوان درگیر هستند. 11 مورد از آنها حتی در دوران مدرن آشنا هستند: موش، گاو، ببر، خرگوش، مار، اسب، گوسفند، میمون، خروس، سگ و خوک.در عوض، دوازدهمین حیوان یک اژدها است که امروزه وجود ندارد. یک سوال خوب این است که اگر 11 حیوان حیوانات واقعی بوده اند، چرا اژدها یک استثنا و موجودی افسانه ای است؟ آیا منطقیتر نیست که فرض کنیم زمانی هم زمان با انسانها زندگی میکرده است، اما مانند حیوانات بیشمار دیگر منقرض شده است؟ خوب است دوباره یادآوری کنیم که اصطلاح دایناسور تنها در قرن نوزدهم توسط ریچارد اوون اختراع شد. قبل از آن، نام اژدها برای قرن ها استفاده می شد:
علاوه بر این، می توان به مشاهدات زیر اشاره کرد:
جالب اینجاست که در معبدی 800 ساله در جنگل کامبوج، حکاکی پیدا شده است که شبیه استگوزاروس است. این یک نوع دایناسور است. (از معبد Ta Prohm. Maier, C., The Fantastic Creatures of Angkor, www.unexplainedearth.com/angkor.php, 9 فوریه 2006.)
• در چین، توصیف و داستان در مورد اژدها بسیار رایج است. هزاران نفر از آنها شناخته شده است. آنها می گویند که چگونه اژدها تخم می گذارد، چگونه برخی از آنها بال داشتند و چگونه فلس ها آنها را پوشانده بودند. یک داستان چینی از مردی به نام یو می گوید که در حالی که در حال تخلیه یک باتلاق بود با اژدهاها روبرو شد. این اتفاق پس از سیل بزرگ جهانی رخ داد. در چین قرن هاست که از استخوان دایناسور به عنوان داروی سنتی و ضماد سوختگی استفاده می شود. نام چینی دایناسورها (کنگ لانگ) به سادگی به معنای "استخوان اژدها" است (Don Lessem, Dinosaurs rediscovered p. 128-129. Touchstone 1992.). همچنین گفته می شود چینی ها از اژدها به عنوان حیوان خانگی و در رژه های امپراتوری استفاده می کردند (Molen G, Forntidens vidunder, Genesis 4, 1990, pp. 23-26.)
• مصریان اژدهای آپوفیس را دشمن شاه ری ترسیم کرده اند. به همین ترتیب، توصیفات اژدها در ادبیات بابلی رایج است. گفته می شود که گیلگمش معروف، یک اژدها، موجودی عظیم خزنده مانند را در جنگل سرو کشته است. (دایره المعارف بریتانیکا، 1962، ج 10، ص 359)
• گفته می شود که آپولو یونانی اژدهای پیتون را در فواره دلفین کشته است. برجسته ترین اژدها کش یونان و روم باستان شخصی به نام پرسئوس بود.
• روایت ضبط شده در قالب شعر از 500-600 میلادی. داستان مرد شجاعی به نام بیوولف را روایت می کند که وظیفه پاکسازی تنگه های دانمارک را از هیولاهای پرنده و آبزی بر عهده داشت. اقدام قهرمانانه او کشتن هیولای گرندل بود. گفته می شود که این حیوان دارای اندام های عقبی بزرگ و اندام های جلویی کوچک بوده، قادر به مقاومت در برابر ضربات شمشیر بوده و تا حدودی بزرگتر از انسان بوده است. خیلی سریع به صورت عمودی حرکت کرد.
• لوکانوس نویسنده رومی نیز درباره اژدها صحبت کرده است. او سخنان خود را خطاب به یک اژدهای اتیوپیایی کرد: «ای اژدهای درخشان طلا، تو هوا را به اوج میرسانی و گاوهای نر بزرگ را میکشی.
• توصیف مارهای پرنده در عربستان توسط هرودوتوس یونانی (حدود 484–425 قبل از میلاد) حفظ شده است. او به درستی برخی از پتروزارها را توصیف می کند. (Rein, E., The III-VI Book of Herodotos , p. 58 and Book VII-IX , p. 239, WSOY, 1910)
• پلینی در قرن اول قبل از میلاد به (تاریخ طبیعی) اشاره کرد که چگونه اژدها «در جنگ دائمی با فیل است و خود آنقدر بزرگ است که فیل را در چین هایش می پیچد و در پیله می پیچد».
• یک دایره المعارف قدیمی History Animalium اشاره می کند که در دهه 1500 هنوز "اژدها" وجود داشته است، اما اندازه آنها به میزان قابل توجهی کاهش یافته و نادر بودند.
وقایع نگاری انگلیسی از سال 1405 به یک اژدها اشاره می کند: "در نزدیکی شهر بورس، در مجاورت سادبری، اخیراً اژدهایی دیده شده است که صدمات زیادی به حومه شهر وارد کرده است. این اژدها اندازه بسیار زیادی دارد، با یک تاج در بالای سر، دندان هایش مانند تیغه های اره است، و دمش به شدت قفل شده است. ep در دهانش.» (کوپر، بی.، پس از سیل - تاریخ اولیه اروپا پس از طوفان به نوح باز می گردد، نیو واین پرس، ساسکس غربی، انگلستان، صفحات 130-161)
• در قرن شانزدهم، دانشمند ایتالیایی، اولیس آلدروانوس، در یکی از انتشارات خود یک اژدهای کوچک را به دقت توصیف کرده است. ادوارد تاپسل در اواخر سال 1608 نوشت: «انواع اژدهاهای زیادی وجود دارد. انواع مختلف تا حدی بر اساس کشورشان، بخشی بر اساس اندازه آنها، تا حدی بر اساس علائم متمایز آنها از هم جدا می شوند."
• نشان اژدها در میان بسیاری از نیروهای نظامی رایج بود. به عنوان مثال امپراتوران روم شرقی و پادشاهان انگلیسی (اوتر پندراگون، پدر شاه آرتور، ریچارد اول در طول جنگ 1191 و هنری سوم در طول جنگ او علیه ولزی ها در سال 1245) و همچنین در چین، اژدها نماد ملی در نشان خانواده سلطنتی بود.
• دایناسورها و اژدهاها بخشی از فولکلور بسیاری از ملل هستند. علاوه بر چین، این امر در میان کشورهای آمریکای جنوبی نیز رایج بوده است.
• یوهانس دماسکن، آخرین پدر کلیسای یونانی، که در سال 676 پس از میلاد به دنیا آمد، اژدهاها را به شرح زیر توصیف می کند (آثار سنت جان داماشین، انتشارات مارتس، مسکو، 1997):
روم دیو کاسیوس (155–236 پس از میلاد)، که تاریخ امپراتوری و جمهوری روم را نوشت، مبارزات کنسول روم رگولوس در کارتاژ را به تصویر میکشد. یک اژدها در جنگ کشته شد. پوست کنده شد و پوست آن به مجلس سنا فرستاده شد. به دستور مجلس سنا، پوست اندازه گیری شد و طول آن 120 فوت (حدود 37 متر) بود. این پوست تا سال 133 قبل از میلاد در معبدی در تپههای رم نگهداری میشد، زمانی که سلتها رم را اشغال کردند ناپدید شد. (پلینیوس، تاریخ طبیعی . کتاب 8، فصل 14. خود پلینیوس می گوید که جام مورد بحث را در رم دیده است). (17) • نقاشی ها. نقاشیها، نقاشیها و مجسمههای اژدها نیز حفظ شدهاند که از نظر جزئیات تشریحی تقریباً در سراسر جهان یکسان هستند. آنها تقریباً در همه فرهنگ ها و مذاهب یافت می شوند، همانطور که داستان های مربوط به آنها رایج است. تصاویری از اژدها در سپرهای نظامی (Sutton Hoo) و تزئینات دیوار کلیسا (مانند SS Mary و Hardulph، انگلستان) ثبت شده است. بر دروازه ایشتار شهر باستانی بابل، علاوه بر گاو نر و شیر، اژدها نیز به تصویر کشیده شده است. مهرهای استوانه ای بین النهرین اولیه، اژدهاهایی را نشان می دهند که دم هایی تقریباً به اندازه گردنشان دراز دارند (Moortgat, A., The art of ancient Mesopotamia, Phaidon Press, London 1969, pp. 1,9,10 and Plate A.) . تصاویر بیشتر با مضمون اژدها دایناسور را میتوانید مشاهده کنید، به عنوان مثال در www.helsinki.fi/~pjojala/Dinosauruslegendat.htm. جالب اینجاست که حتی بر روی دیواره غارها و دره ها نیز نقاشی هایی از این حیوانات وجود دارد. این اکتشافات حداقل در آریزونا و ناحیه رودزیای سابق انجام شده است (Wysong. RL, The Creation-Evolution Controverse, pp. 378,380). به عنوان مثال، در آریزونا در سال 1924، هنگام بررسی یک دیوار کوه بلند، کشف شد که تصاویری از حیوانات مختلف، به عنوان مثال از فیلها و گوزنهای کوهستانی، و همچنین تصویر واضحی از یک دایناسور در سنگ حک شده بود (Thoralf Gulbrandsen: Puuttuva rengas, 1957, p. 91) . سرخپوستان مایا همچنین یک مجسمه برجسته با پرنده ای شبیه آرکئوپتریکس، یعنی پرنده مارمولک، حفظ کرده اند (18) . طبق دیدگاه تکاملی، باید همزمان با دایناسورها زندگی می کرد. همچنین شواهدی از مارمولکهای پرنده که طول بالهایشان بیست متر بوده و گفته میشود دهها میلیون سال پیش از بین رفتهاند، حفظ شده است. شرح زیر به آنها و چگونگی ترسیم یک حیوان پرنده شبیه پتروسور بر روی سفال اشاره دارد:
بزرگترین مارمولک پرنده پتروسور بود که طول بال هایش ممکن است بیش از 17 متر بوده باشد. (...) در مجله حیات وحش بی بی سی (3/1995، جلد 13)، ریچارد گرین ول در مورد وجود پتروسار امروزی حدس و گمان را زد. او از کاشف A. Hyatt Verrill نقل قول می کند که مقداری سفال پرو پیدا کرده بود. ظروف سفالی یک پتروسور شبیه پتروداکتیل را به تصویر می کشند. وریل حدس می زند که هنرمندان از فسیل ها به عنوان الگوی خود استفاده کرده اند و می نویسد:
برای قرنها، توصیفها و حتی نقاشیهای دقیق از فسیلهای پتروداکتیل از نسلی به نسل دیگر منتقل شده است، زیرا اجداد قوم کوکل در کشوری زندگی میکردند که بقایای پتروسارها به خوبی حفظ شده بود.
همچنین سرخپوستان آمریکای شمالی با پرنده رعد و برق آشنا بودند که نام آن برای ماشین نیز قرض گرفته شده بود. (19)
در کتاب مقدس ، به نظر می رسد که Behemoths و Leviathan ذکر شده در کتاب ایوب به دایناسورها اشاره می کنند. در مورد غول می گوید که دم او مانند درخت سرو است و ران هایش محکم گره خورده و استخوان ها مانند میله های آهن است. این توصیفات به خوبی با دایناسورهای خاصی مانند ساروپودها که می توانند تا بیش از 20 متر طول داشته باشند، مطابقت دارد. به همین ترتیب، موقعیت Behemoth در مخفی نی، و فنس برای دایناسورها مناسب است، زیرا چندین نفر از آنها در نزدیکی سواحل زندگی می کردند. در مورد دم سرو مانندی که بهموت حرکت می کند، جالب است که امروزه هیچ حیوان بزرگی با چنین دمی شناخته نشده است. دم دایناسور گیاهخوار می توانست 10-15 متر طول و 1-2 تن وزن داشته باشد و حیوانات مشابه در دوران مدرن شناخته شده نیستند. برخی از ترجمه های کتاب مقدس، Behemoth را به عنوان اسب آبی (و Leviathan به عنوان یک تمساح) ترجمه می کنند، اما توصیف دم سرو مانند به هیچ وجه برای اسب آبی مناسب نیست. یک نظر جالب در مورد این موضوع را می توان از دانشمند محترم فسیلی فقید، استفان جی گولد، که یک آتئیست مارکسیست بود، یافت. او اظهار داشت که وقتی کتاب ایوب از بهموت صحبت می کند، تنها حیوانی که با این توصیف مطابقت دارد یک دایناسور است (Pandans Tumme, p. 221, Ordfrontsförlag, 1987). او به عنوان یک تکامل گرا معتقد بود که نویسنده کتاب ایوب باید دانش خود را از فسیل های یافت شده به دست آورده باشد. با این حال، این یکی از قدیمیترین کتابهای کتاب مقدس به وضوح به یک حیوان زنده اشاره میکند (ایوب 40: 15: اکنون غول بزرگی را که با شما ساختم، ببینید...).
- (ایوب 40:15-23) اکنون به هموتی که با شما ساختم، بنگرید. مثل گاو علف می خورد. 16 اکنون بنگرید که قوت او در کمر و نیروی او در ناف شکمش است. 17 دم خود را مانند سرو حرکت می دهد : رانهای ران او محکم بافته شده است . 18 استخوانهای او مانند قطعات برنجی محکم است . استخوان های او مانند میله های آهن است. 19او رئیس راههای خداست، کسی که او را ساخته میتواند شمشیر خود را به او نزدیک کند. 20 بیتردید کوهها برای او غذا میآورند، جایی که همه حیوانات صحرا در آن بازی میکنند. 21 او در زیر درختان سایه دار، در سرپوش نی و حصارها دراز می کشد . 22 درختان سایه دار او را با سایه خود می پوشانند. بیدهای نهر او را در اطراف محاصره می کنند. 23 اینک، او نهری را می نوشد و عجله نمی کند.
لویاتان یکی دیگر از موجودات جالب ذکر شده در کتاب ایوب است. گفته می شود که این موجود پادشاه حیوانات است و شرح داده شده است که چگونه شعله ای از دهان او خارج می شود. (به اصطلاح سوسک بمب افکن که می تواند گاز داغ - 100 درجه سانتیگراد - را مستقیماً روی مهاجم پرتاب کند، در قلمرو حیوانات نیز شناخته شده است). ممکن است بسیاری از داستانهای مربوط به اژدهاهایی که میتوانند از دهان خود آتش بیفروزند، از همین موضوع نشأت گرفته باشد. برخی از ترجمه های کتاب مقدس لویاتان را به عنوان تمساح ترجمه کرده اند، اما چه کسی تمساح را دیده است که با دیدن آن شما را متلاشی می کند، و چه کسی می تواند آهن را به عنوان کاه، و برنج را مانند چوب فاسد، و پادشاه همه حیوانات با شکوه باشد؟ به احتمال زیاد، آن نیز یک حیوان منقرض شده است که دیگر وجود ندارد، اما در زمان ایوب شناخته شده بود. کتاب ایوب چنین می گوید:
- (ایوب 41:1،2،9،13-34) آیا می توانید لویاتان را با قلاب بیرون بیاورید؟ یا زبانش را با طنابى که رها کردى؟ 2 آیا می توانید یک قلاب در بینی او قرار دهید؟ یا فک خود را با خار سوراخ کرد؟ 9 اینک، امید او بیهوده است . 13 چه کسی می تواند صورت جامه او را کشف کند؟ یا چه کسی می تواند با افسار دوبلش نزد او بیاید؟ 14 چه کسی می تواند درهای صورت او را باز کند؟ دندان هایش در اطراف وحشتناک است . 15 ترازوهای او غرور اوست، مثل مهر نزدیک بسته . 16 یکی به قدری به دیگری نزدیک است که هیچ هوایی نمی تواند بین آنها بیاید. 17 آنها به یکدیگر متصل شدهاند، به هم میچسبند تا از هم جدا نشوند. 18 از نیازهای او نوری میدرخشد و چشمانش مانند پلکهای صبح است. 19 از دهان او چراغهای سوزان بیرون میآیند و جرقههای آتش بیرون میروند . ۲۰ از سوراخهای بینی او دود بیرون میآید، مانند دیگ جوشان یا دیگ. 21 نفس او زغال سنگ می افروزد و شعله ای از دهانش خارج می شود . 22 در گردن او قدرت است و اندوه در حضور او به شادی تبدیل می شود. 23 پوستههای گوشت او به هم پیوسته است. آنها را نمی توان حرکت داد. 24 قلب او مانند سنگ استوار است. بله، به سختی یک تکه سنگ آسیاب زیرین. 25 هنگامی که خود را برمی خیزد، زورمندان می ترسند و به دلیل شکستگی خود را پاک می کنند. 26 شمشیر کسی که بر او میآید نمیتواند نگه دارد: نیزه، دارت، و هبرجون. 27 او آهن را مانند کاه می داند و برنج را مانند چوب فاسد. 28 تیر نمیتواند او را فراری دهد، سنگهای تسمه با او به کاه تبدیل میشوند. 29 دارت به عنوان کلش حساب می شود: او به تکان دادن نیزه می خندد. 30 سنگهای تیز در زیر او هستند و چیزهای نوک تیز را روی منجلاب می گستراند. 31 اعماق را مانند دیگ می جوشاند و دریا را مانند دیگ مرهم می سازد. 32 او راهی میسازد تا پس از او بدرخشد. می توان فکر کرد که اعماق آن خشن است. 33 روی زمین مانند او نیست که بدون ترس آفریده شده باشد. 34 او همه چیزهای بلند را می بیند و بر همه فرزندان غرور پادشاه است .
در مورد توضیحات کتاب مقدس از اژدها چطور؟ کتاب مقدس مملو از استعاره هایی است که کبوترها، گرگ های بدبخت، مارهای حیله گر، گوسفند و بزها را به تصویر می کشد، که همه حیواناتی هستند که امروزه در طبیعت یافت می شوند. چرا اژدهایی که چندین بار در عهد عتیق و جدید و در ادبیات قدیم ذکر شده است استثنا باشد؟ هنگامی که پیدایش (1:21) می گوید که چگونه خدا حیوانات دریایی بزرگ، هیولاهای دریایی (نسخه تجدید نظر شده) را آفرید (پیدایش 1:21 و خدا نهنگ های بزرگ و هر موجود زنده ای را که حرکت می کند، که آب ها به وفور بیرون آوردند، بر حسب نوع خود، و هر پرنده بالدار را بر اساس نوع خود، آفرید: و خدا دید که از کلمه اصلی "دراگون" استفاده می کند. قابل آیات زیر به عنوان مثال به اژدها اشاره دارد:
- (ایوب 30:29) من با اژدها برادر و همدم جغدها هستم.
- (مزمور ۴۴:۱۹) اگر چه در جای اژدها ما را به شدت درهم شکستی و سایه مرگ ما را پوشاندی.
- (اشعیا 35:7) و زمین خشک شده به حوض تبدیل خواهد شد و زمین تشنه چشمه های آب خواهد شد: در مسکن اژدهاها ، جایی که هر یک در آن خوابیده اند، علف با نیزار و هور خواهد بود.
- (اشعیا 43:20) وحش صحرا، اژدهاها و جغدها، مرا گرامی خواهند داشت، زیرا در بیابان آب می دهم و در بیابان نهرها تا به قوم برگزیده خود بنوشم.
- (ار 14:6) و الاغهای وحشی در بلندیها ایستادند و مانند اژدها باد را فرو بردند . چشمان آنها از بین رفت، زیرا علف وجود نداشت.
- (عیر 49:33) و حصور مسکن اژدها و ویران تا ابد خواهد بود. هیچ کس در آنجا نخواهد ماند و هیچ پسری در آن ساکن نخواهد شد.
- (میکاه 1:8) بنابراین من ناله خواهم کرد و زوزه خواهم کشید، برهنه و برهنه خواهم رفت، مانند اژدها ناله خواهم کرد و مانند جغدها ماتم خواهم کرد.
- (مالس 1:3) و من از عیسو متنفرم و کوهها و میراث او را برای اژدهایان بیابان ویران کردم.
- (مزمور 104:26) کشتیها به آنجا میروند: آن لویاتان وجود دارد که او را برای بازی در آن ساختهاید.
- (ایوب 7:12) آیا من دریا هستم یا نهنگ که مرا نگهبانی میدهی؟ (نسخه اصلاح شده: هیولای دریایی، در عبری تانن، به معنای اژدها)
- (ایوب 26:12،13) او با قدرت خود دریا را تقسیم می کند و با فهم خود مغروران را می زند. 13 به روح خود آسمانها را آراسته است. دست او مار کج را شکل داده است.
- (مزمور 74:13،14) دریا را با قدرت خود تقسیم کردی: سر اژدهاها را در آب می شکنی. 14 سرهای لویاتان را تکه تکه کردی و او را به مردم ساکن بیابان گوشت دادی.
- (مزمور 91:13) شیر را زیر پا می گذاری و اژدها را زیر پا می گذاری.
- (اشعیا 30:6) بار جانوران جنوب: به سرزمین مصیبت و رنج، از آنجا که شیر جوان و پیر، افعی و مار پرنده آتشین می آیند، ثروت خود را بر دوش الاغ های جوان و گنج های خود را بر دسته های شتر به سوی قومی خواهند برد که سودی برای آنها نخواهد داشت .
- (دث 32:32،33) زیرا تاک آنها از انگور سدوم و از مزارع عموره است: انگورهای آنها انگورهای صفراوی است و خوشه های آنها تلخ است. 33 شراب آنها زهر اژدها و زهر بیرحم خارخاست.
- (نه 2:13) و من شبانه از دروازه دره، حتی در مقابل چاه اژدها ، و به بندر سرگین بیرون رفتم و دیوارهای اورشلیم را دیدم که فرو ریخته بود و دروازههای آن در آتش سوخته بود.
- (اشعیا 51:9) ای بازوی خداوند، بیدار، بیدار، قوت بپوش. بیدار، مانند دوران باستان، در نسل های قدیم. آیا تو نیستی که رحاب را بریده و اژدها را زخمی کرده ای؟
- (اشعیا 27:1) در آن روز خداوند با شمشیر دردناک و بزرگ و قوی خود لویاتان مار نافذ را مجازات خواهد کرد، حتی لویاتان آن مار کج. و اژدهایی را که در دریاست خواهد کشت.
- (ار 51:34) نبوکد نصر پادشاه بابل مرا خورده، درهم شکسته، ظرفی خالی از من ساخته است، مانند اژدها مرا بلعیده ، شکم خود را از مواد ظریف من پر کرده، مرا بیرون کرده است.
آخرالزمان عهد عتیق و اژدها . در مورد آخرالزمان عهد عتیق چطور؟ آنها همچنین حاوی چندین مورد از اژدها هستند که به جای موجودات خیالی به عنوان حیوانات واقعی دیده می شدند. نویسنده کتاب سیراخ می نویسد که چگونه ترجیح می دهد با یک شیر و یک اژدها زندگی کند تا با همسر شرور خود. اضافات به کتاب استر در مورد رویای مردخای (موردخای کتاب مقدس)، هنگامی که او دو اژدهای بزرگ را دید، صحبت می کند. دانیال همچنین با اژدهای غول پیکری روبرو شد که بابلی ها آن را می پرستیدند. این نشان می دهد که چگونه این حیوانات ممکن است به نسبت های بسیار بزرگ رشد کرده باشند.
- (سراخ 25:16) من ترجیح دادم با شیر و اژدها زندگی کنم تا اینکه با زن بدکار خانه کنم .
- (حکمت سالومون 16:10) اما پسران تو بر دندانهای اژدهای سمی چیره نشدند، زیرا رحمت تو همیشه نزد آنها بود و آنها را شفا می داد.
- (Sirach 43:25) زیرا در آن آثار عجیب و شگفت انگیز، انواع و اقسام جانوران و نهنگ ها ایجاد می شود.
- (افزودن به استر 1:1،4،5،6) مردخای، یهودی که از قبیله بنیامین بود، به همراه یهویاکین پادشاه یهودا، هنگامی که نبوکدنصر پادشاه بابل اورشلیم را تصرف کرد، به تبعید برده شد. مردخای پسر یائیر از نوادگان کیش و شمعی بود. 4او در خواب دید که سر و صدای شدید و آشفتگی و رعد و برق شدید و زلزله ای همراه با آشفتگی وحشتناک در زمین وجود دارد. 5 سپس دو اژدهای بزرگ ظاهر شدند که آماده جنگ با یکدیگر بودند . 6 سر و صدای هولناکی به راه انداختند و همه امتها آماده شدند تا با قوم عادل خدا جنگ کنند.
- (اضافه به دانیال، بل و اژدها 1:23-30) و در همان مکان اژدهای بزرگی بود که اهل بابل او را می پرستیدند. 24 و پادشاه به دانیال گفت، آیا تو نیز می گویی که این از برنج است؟ اینک او زنده است، می خورد و می نوشد . شما نمی توانید بگویید که او خدای زنده ای نیست، پس او را بپرستید. ۲۵ آنگاه دانیال به پادشاه گفت: «خداوند، خدای خود را پرستش خواهم کرد، زیرا او خدای زنده است. 26 اما ای پادشاه به من اجازه بده و این اژدها را بدون شمشیر و عصا خواهم کشت. پادشاه گفت: من به تو اجازه می دهم. 27 آنگاه دانیال قصاب و چربی و مو برداشت و آنها را با هم دید و تودههایی از آنها ساخت. این را در دهان اژدها گذاشت و اژدها متلاشی شد. 28 وقتی بابلیان این را شنیدند، بسیار خشمگین شدند و علیه پادشاه توطئه کردند و گفتند: پادشاه یهودی شد و بل را هلاک کرد و اژدها را کشت و کاهنان را کشت. 29 پس نزد پادشاه آمدند و گفتند: «دانیال ما را رها کن وگرنه تو و خانه ات را ویران خواهیم کرد.» 30 و هنگامی که پادشاه دید که آنها او را به شدت تحت فشار قرار دادند، دانیال را به آنها تسلیم کرد.
REFERENCES:
1. J. Morgan: The End of Science: Facing the Limits of Knowledge in the Twilight of Scientific Age (1996). Reading: Addison-Wesley 2. Thoralf Gulbrandsen: Puuttuva rengas, p. 100,101 3. Stephen Jay Gould: The Panda’s Thumb, (1988), p. 182,183. New York: W.W. Norton & Co. 4. Niles Eldredge (1985): “Evolutionary Tempos and Modes: A Paleontological Perspective” teoksessa Godrey (toim.) What Darwin Began: Modern Darwinian and non-Darwinian Perspectives on Evolution 5. George Mc Cready Price: New Geology, lainaus A.M Rehnwinkelin kirjasta Flood, p. 267, 278 6. Kimmo Pälikkö: Taustaa 2, Kehitysopin kulisseista, p. 927. 7. Kimmo Pälikkö: Taustaa 2, Kehitysopin kulisseista, p. 194 8. Pekka Reinikainen: Unohdettu Genesis, p. 173, 184 9. Stephen Jay Gould: Catastrophes and steady state earth, Natural History, 84(2):15-16 / Ref. 6, p. 115. 10. Thoralf Gulbrandsen: Puuttuva rengas, p. 81 11. Toivo Seljavaara: Oliko vedenpaisumus ja Nooan arkki mahdollinen, p. 28 12. Uuras Saarnivaara: Voiko Raamattuun luottaa, p. 175-177 13. Scott M. Huse: Evoluution romahdus, p. 24 14. Many dino fossils could have soft tissue inside, Oct 28 2010, news.nationalgeographic.com/news_/2006/02/0221_060221_dino_tissue_2.html 15. Nielsen-March, C., Biomolecules in fossil remains: Multidisciplinary approach to endurance, The Biochemist 24(3):12-14, June 2002 ; www.biochemist.org/bio/_02403/0012/024030012.pdf 16. Pekka Reinikainen: Darwin vai älykäs suunnitelma?, p. 88 17. Pekka Reinikainen: Dinosaurusten arvoitus ja Raamattu, p. 111 18. Pekka Reinikainen: Dinosaurusten arvoitus ja Raamattu, p. 114,115 19. http://creation.com/redirect.php?http://www. youtube.com/watch?v=QbdH3l1UjPQ20. Matti Leisola: Evoluutiouskon ihmemaassa, p.146 21. J.S. Shelton: Geology illustrated 22. Pentti Eskola: Muuttuva maa, p. 114 23. Carl Wieland: Kiviä ja luita (Stones and Bones), p. 11 24. Pekka Reinikainen: Unohdettu Genesis, p. 179, 224 25. Wiljam Aittala: Kaikkeuden sanoma, p. 198 26. Kalle Taipale: Levoton maapallo, p. 78 27. Mikko Tuuliranta: Koulubiologia jakaa disinformaatiota, in book Usko ja tiede, p. 131,132 28. Francis Hitching: Arvoitukselliset tapahtumat (The World Atlas of Mysteries), p. 159 29. Pentti Eskola: Muuttuva maa, p. 366 30. Siteeraus kirjasta: Pekka Reinikainen: Dinosaurusten arvoitus ja Raamattu, p. 47 31. Scott M. Huse: Evoluution romahdus, p. 25 32. Pekka Reinikainen: Dinosaurusten arvoitus ja Raamattu, p. 90
|
Jesus is the way, the truth and the life
Grap to eternal life!
|
Other Google Translate machine translations:
میلیون ها سال / دایناسورها / تکامل
انسان؟ |