|
This is a machine translation made by Google Translate and has not been checked. There may be errors in the text. On the right, there are more links to translations made by Google Translate. In addition, you can read other articles in your own language when you go to my English website (Jari's writings), select an article there and transfer its web address to Google Translate (https://translate.google.com/?sl=en&tl=fi&op=websites).
همجنس گرایی و رهایی از آن
چه چیزی باعث همجنس گرایی، عوامل زمینه ساز آن می شود و آیا می توان از شر آن خلاص شد؟ چرا گناه و شهوت است مثل حرص و طمع و تلخی و سایر رفتارهای نادرست؟
در سطور بعدی قصد داریم نگاهی به همجنس گرایی و عوامل زمینه ساز آن داشته باشیم. هدف این است که به ویژه در مورد منشأ همجنس گرایی و اینکه آیا می توان شخص را از آن رها کرد و همچنین آنچه کتاب مقدس در مورد این موضوع می گوید فکر کرد. ممکن است خیلی ها مخالف باشند، اما باید متن را کامل بخوانند.
عوامل زمینه ای همجنس گرایی. وقتی به دنبال دلیلی برای همجنسگرایی میگردیم، یکی از مهمترین بحثها این بوده است که همجنسگرایی فطری است و نمیتوان کاری برای آن انجام داد. توضیح داده شده است که برخی همجنس زاده به دنیا می آیند و فقط باید هویت خود را بپذیرند. با این حال، هنگام مطالعه همجنس گرایی، یافتن حتی یک دلیل ارثی برای آن غیرممکن بوده است. هیچ ژن یا عامل ارثی دیگری که بتواند باعث همجنس گرایی شود، یافت نشده است. یافته های واضح از این منطقه وجود ندارد. درعوض، به نظر می رسد برخی عوامل پس زمینه و ویژگی های خاص، که در زیر ذکر شده اند، بسیار مهم تر باشند. این عوامل به طور مکرر در چندین مطالعه و مصاحبه انجام شده یافت شده است. بیشتر آنها به روابط مربوط می شوند. در ادامه به بررسی آنها خواهیم پرداخت:
همجنس گرایی مرد
طرد شدن توسط پدر شاید معمول ترین عامل ایجاد همجنس گرایی در مردان، نبود الگوی یک پدر خونگرم و دوست داشتنی باشد. اگر پدر فردی تندخو، بی تفاوت و خصمانه بوده باشد، این می تواند باعث شود که پسر یا مرد به دنبال تایید مرد باشد، زیرا از پدر خود آن را نگرفته است. بنابراین، همجنسگرایی جنسیسازی اشتیاق به پدر (به ترتیب در زنان، مادر) در مردان است. اگر مردی الگوی خوبی از پدر داشته باشد، تا حدی از رشد همجنس گرایی جلوگیری می کند. جری آرتربرن، همجنس گرا سابق، در این مورد صحبت می کند:
حمایت و پذیرش اضافی که به کودک داده می شود می تواند کافی باشد. بسیاری از همجنس گرایان گفته اند که در واقع آرزوی پذیرش مردان را داشتند. اگر پدرانشان نگرش خود را تغییر میدادند و به پسرانشان توجه بیشتری میکردند، تمام زندگی آنها میتوانست در جهت مثبتی پیش برود. (1)
مردان دیگر تقریباً به همان اندازه که طرد پدر مهم است، طرد شدن از سوی دیگر مردان مهم مانند برادران و همکلاسی ها نیز مهم است. این طرد می تواند یک پسر یا یک مرد را از الگوی لازم برای همذات پنداری با جنسیت خود محروم کند و او را از آن منزوی کند. بسیاری از مردان به روابط همجنسگرایانه روی آورده اند زیرا تأیید و همبستگی دوستان مردی را یافته اند که قبلاً تجربه نکرده بودند. جری آرتربرن گفته است که این موضوع بیشتر از همه بر او تأثیر گذاشته است:
من یک شبه به یک همجنس گرا تبدیل نشدم. تغییر به قدری به تدریج انجام شد که من حتی بلافاصله متوجه آن نشدم. اولش فقط فکر می کردم با این آشناهای جدید دوست می شوم. از دوستان جدید لذت بردم. آنها به نظر میرسیدند که درک میکردند من در دوران کودکیام چه تجربهای داشتهام. (…) میخواستم بفهمم که آیا همجنسگرایی دلیلی است که من این احساس را داشتم. من از قرار ملاقات با دختران منصرف شدم و شروع کردم به گذراندن وقتم با یک زوج همجنسگرا که از دانشگاه می شناختم. من کاملاً در این گروه جا افتادم و پسرها من را مانند برادران زیر بال خود گرفتند. من آنقدر همبستگی را احساس می کردم که حتی در جمع برادرانم احساس نکرده بودم. حس پذیرفته شدن معجزه آسا بود. بیش از هر چیز دیگری مرا به دنیای همجنس گرایی وسوسه کرد. (2)
اندرو کامیسکی همچنین گفته است که چگونه احساس اشتیاق همجنسگرایانه را در خود احساس میکند، زیرا از دوستان مرد همسن خود جدا شده بود. این یکی از دلایل اصلی اشتیاق همجنس گرایی او بود:
در بخش بزرگی از رشد جنسی اولیه ام، بیگانگی از مردانگی خودم قابل مشاهده بود. احساس می کردم برای نقش یک مرد ناکافی و نامناسب هستم. بیشتر به خاطر فاصله عاطفی من از پدرم بود که به همان اندازه که ناشی از توقعات و برداشت های نادرست خودم بود، به خاطر کمبودهای پدرم بود. بیگانگی از پدرم با طردهای مداوم دوستان پسرم که از دوران دبستان شروع شده بود و تا سن بلوغ ادامه داشت تأیید شد. از آنجایی که از پدرم و دوستان مردم فاصله گرفته بودم، یک اشتیاق شدید همجنس گرا به من دست داد. من خلق و خوی رنجش و قضاوتی که نسبت به مردان داشتم را درک نمی کردم. من هم نفهمیدم که کنار آمدن با مردانگی خودم چقدر برایم سخت بود. (3)
تاثیر مادر. مادر نیز ممکن است در پیدایش همجنس گرایی نقش داشته باشد. اگر بچه ها را از پدرشان جدا کند، پسر را به جای همسرش خیلی به خودش ببندد و پسرش را محرم خود بگیرد، آسیب بزرگی به بار می آورد. مهربانی مادر می تواند پسر را از نظر روانی به انحراف بکشاند و وقتی پسر در نقش رازدار قرار می گیرد، برای او سخت است که هویت جنسیتی خود را از هویت مادر جدا کند. او ممکن است به جای الگوی پدرش از مادرش پیروی کند. لیان پین این را توضیح داده است:
اگر کودک شخصیت پدری قوی و حامی نداشته باشد، یک مادر بسیار محافظ که پسرش را به طور مضر نزدیک نگه می دارد، می تواند باعث شود پسرش در جداسازی هویت جنسی خود از مادرش با مشکل مواجه شود و مادر می تواند رفتار همجنس گرایی را در او ترویج کند. فرزند پسر. (4)
دومین مدل ممکن، یک مادر فرمانبردار و مسلط است که در مقابل فرزندان از شوهرش انتقاد می کند. مادر می تواند نسبت به شوهرش بسیار پرخاشگر و تحقیرکننده باشد و به تصویر پسر از پدرش آسیب زیادی وارد کند. همچنین می تواند باعث شود پسر بعداً در اعتماد به زنان با مشکل مواجه شود، زیرا مادرش چنین الگوی مسلط و فرمانبری را به او داده است. این نوع پیشینه توسط اندرو کومیسکی توضیح داده شده است:
بارها و بارها دیده ام که چگونه این افراد از روابط دگرجنس گرا ناتوان هستند زیرا احساس می کنند والدین جنس مخالف از والدین دیگر سوء استفاده کرده اند. مردی که به دنبال کمک بود، به هیچ وجه به زنان اعتماد نداشت، زیرا مادرش رفتار سلطه جویانه ای با شوهر منفعل خود داشت و به او توهین می کرد. (5)
نگرش منفی والدین نسبت به تمایلات جنسی یکی از عوامل ایجاد همجنس گرایی می تواند نگرش منفی والدین نسبت به تمایلات جنسی باشد. به عنوان مثال، والدین ممکن است کودک خود را به خاطر نشان دادن بدن خود در حین بازی با سایر کودکان، به طور غیرمنطقی تنبیه کنند. این می تواند بعداً منجر به رد تمایلات جنسی به طور کلی شود. گاهی اوقات، واکنش های منفی بی دلیل والدین تنها می تواند باعث آسیب شود. همچنین ممکن است پدری علاقه بیداری پسرش به دختران را مسخره کند، در نتیجه پسر ممکن است آن را به عنوان چیزی نامناسب، کثیف و غیرعادی درک کند (ممکن است عوامل مؤثر دیگری در پشت این موضوع وجود داشته باشد). ممکن است پسر بعداً برای دریافت تأیید جنسی به جنسیت خود روی بیاورد. دیوید و دان ویلکرسون در کتاب نسل بکر خود این را توضیح داده اند :
کودکانی که به طور مداوم در مورد خطرات روابط جنسی هشدار داده می شوند، شروع به آن می کنند که آنها را خسته کننده و کثیف می دانند. کودک احساسات جنسی طبیعی خود را در دوران بلوغ غیرطبیعی تفسیر می کند و ممکن است به دلیل آن احساس گناه کند. شاید به کودک یاد داده شده باشد که از افراد جنس مخالف بترسد. والدینی که خودشان مشکل جنسی دارند اغلب آگاهانه یا ناخودآگاه این احساسات را به فرزندانشان منعکس می کنند. والدینی که فرزندان خود را با نگرش سالم نسبت به تمایلات جنسی تربیت می کنند، نیازی به ترس از همجنس شدن فرزندشان ندارند. این احتمال وجود دارد که کودک به طور طبیعی رشد کند. خانه ای پر از نگرش سالم نسبت به تمایلات جنسی باید مملو از نشانه هایی باشد که کودک می تواند به طور طبیعی نتیجه بگیرد که دگرجنس گرایی نه تنها طبیعی و درست است، بلکه پاداش دهنده و خوشایند است. والدینی که از نظر جنسی متعادل هستند به طور غریزی می دانند چگونه مردانگی را در پسران و زنانگی را در دختران تشویق کنند. (…)
خواسته های اشتباه یکی دیگر از عوامل ایجاد همجنسگرایی میتواند ناامید شدن والدین از پسر بهجای دختر بودن باشد و ناخودآگاه سعی میکنند فرزندشان را به نقش جنس مخالف وادار کنند، مثلاً با پوشیدن لباس دختر به پسری. Leanne Payne مثال خوبی از این موضوع ارائه می دهد:
لورن، مردی چهل ساله شیک پوش و خوش تیپ، از دوران جوانی آشکارا همجنسگرا بود. این موضوع باعث درگیری های شدید او و پدرش و مشکلاتی در سایر روابط او شده بود. او خودش را نپذیرفت، اما در جر و بحث با پدرش با شور و شوق از رفتارش دفاع کرد. او میدانست که همجنسگرایی شامل کینه و عصیان نسبت به پدرش است، اما هرگز نتوانست با اینها کنار بیاید. این مرد واقعاً مسیح و نجات را یافته بود، اما اغلب در نبرد با گرایش همجنسگرایانهاش شکست خورد تا اینکه خدا اولین خاطراتش را آشکار کرد. این زمانی اتفاق افتاد که از خداوند خواستیم آن خاطره را بیابد که علت مشکل را آشکار کند. در طول این دعا، او اتفاقی را که زمانی که او تازه متولد شده بود، دوباره زنده کرد. پدرش را دید که وارد اتاقی می شود که تازه متولد شده بود. ناامیدی به سرعت اتاق را پر کرد و او را سنگین کرد. پدرش با انزجار به او نگاه کرد و گفت: پسر دوباره! سپس برگشت و با عجله از اتاق دور شد. لورن پسر سوم آنها بود، آنها به دختری امیدوار بودند. لورن همه اینها را "دید" و دوباره آن را تجربه کرد - و این بار هم از نظر فکری و هم از نظر احساسی آن را فهمید. این رد کردن توضیح داد. چرا لورن بعداً در کمال تعجب خانواده تلاش کرد تا دختر شود. او می خواست با عروسک ها و دخترها بازی کند نه با پسرها. او ناخودآگاه سعی کرد دختری باشد که پدرش به آن امیدوار بود (6)
سوء استفاده توسط فردی همجنس نیز می تواند باعث رفتار همجنس گرا شود. جری آرتربرن می گوید که چگونه قربانی سوء استفاده جنسی شده است، که یکی از عواملی بود که او را به مسیر اشتباه سوق داد. او همچنین می گوید که چند تن از دوستان همجنسگرای خود سابقه مشابهی دارند. نقل قول دیگری از کتاب مبشر آرژانتینی کارلوس آناکوندیا در مورد همین موضوع صحبت می کند:
نتیجه آن عصر این بود که احساساتم منحرف شد. من مورد آزار جنسی قرار گرفته بودم. در مورد من، این به معنای واقعی کلمه آغاز پایان بود. (…) مبارزه من که سی سال طول کشید شبیه مبارزات بسیاری از همجنسگرایان دیگر است. من با چندین نفر مثل خودم آشنا شده ام که به دلیل آزار جنسی پسران بزرگتر یا مردان بالغ به سمت همجنس گرایی رفته اند. از قضا، اولین تجربه من توجه مردانی را به من جلب کرد که آرزویش را داشتم. در همان زمان، امنیت اولیه و عزت نفس ضعیف من را از هم پاشید. (7)
بسیاری از افرادی که خداوند آنها را از همجنس گرایی رها کرده است به ما گفته اند که در کودکی یا مورد تجاوز جنسی قرار گرفته اند یا مورد آزار جنسی قرار گرفته اند. اغلب کلماتی مانند "تو دختر بچه ای" که والدین می گویند و باعث آزار کودک می شود، می تواند پسر کوچک را دلسرد کند. اما وقتی عیسی وارد زندگی آنها می شود، روح شیطانی باید ترک کند و آنها آزاد می شوند. من می توانم به شما اطمینان دهم که هیچ درمان دیگری لازم نیست. (8)
همجنس گرایی زنانه . در حالی که پسزمینه همجنسگرایی مردان معمولاً رابطه بد پدری است، زنان در رابطه مادری خود مشکل دارند. این شایع ترین دلیل همجنس گرایی زنان است. لین پین مشاهده کرده است که این رایج ترین دلیل همجنس گرایی زنان است:
اکنون آن پوچی عاطفی را که لیزا را به ویژه حساس کرده بود و باعث شده بود به راحتی وارد رابطه با معلم لزبین خود شود را درک کردم. رفتار لزبین (به جز زمانی که صحبت از شخصیت هیستریک باشد) به عنوان یک روان رنجوری جنسی به پیچیدگی رفتار همجنس گرایی در مردان نیست. طبق تجربه من، عموماً ناشی از نیاز به بالا رفتن از دامان مادر است که در کودکی اصلاً برآورده نشده یا به اندازه کافی نبوده است. (9)
اریک اوالدز در مورد همجنس گرایی زنان نیز همین نظر را داشته است. وی در کتاب خود ( تحدوتکو تولا ترویکسی ، ص 94) می نویسد:
وقتی با همجنسبازان مرد رفتار میکردم، متوجه شدهام که یکی از دلایل این رفتار آنها این است که شخصیت پدری نداشتند که بتوانند در کودکی با او ارتباط برقرار کنند. آنها هیچ کمکی برای یافتن جنسیت یا خودی که آنها را آزاد می کرد دریافت نکردند. مدتهاست که سعی میکنم بفهمم پشت همجنسگرایی زنان چه چیزی نهفته است. حداقل یک دلیل این است که مادر الگوی خوبی نبوده است. سپس دختر به رقابت برای همذات پنداری با مردان رفته است. بنابراین سعی می کند با رقابت با مردان، برای خود آبرو بخرد. من ادعا نمی کنم که این تنها دلیل همجنس گرایی زن است که در مورد همه همجنس گرایان زن صدق می کند، اما چنین مواردی وجود دارد، زنانی که با آنها صحبت کرده ام و این امتیاز را داشته ام که به آنها کمک کنم تا خودشان را پیدا کنند.
• یکی از دلایل همجنس گرایی زنان، ترس و نفرت زن نسبت به پدرش و سایر مردان است، زیرا آنها نسبت به او رفتار بی محبتی داشته اند. همچنین اگر او مورد آزار جنسی مردان قرار گرفته باشد، ممکن است ترس و نفرت او را نسبت به مردان افزایش دهد. در اشتیاق به عشق، ممکن است به عضوی از جنس خودش روی بیاورد.
• اگر والدین به جای دختر آرزوی پسر داشته باشند و ناخودآگاه سعی کنند دختر را در نقش پسر قرار دهند، عامل مستعد کننده است. این یک عامل پس زمینه رایج در همجنس گرایی مردانه نیز هست.
واکنش به شرایط . پس زمینه تولد همجنس گرایی اغلب عوامل نامطلوبی است که در بالا ذکر شد. با این حال، باید گفت که اگرچه بسیاری از افراد شرایط مشابهی دارند، اما آنها را همجنسگرا نکرده است. آنها توانسته اند از همان چیزها رنج ببرند و با این حال به زندگی مشابهی نرفته اند. واکنش ما به شرایط خودمان بسیار مهم است. یک مثال خوب این است که اگرچه روسپیها و مجرمان معمولاً همیشه از انواع خاصی از خانهها میآیند، اما بسیاری از افراد در شرایط مشابه به فاحشه یا مجرم نرسیدهاند. این نشان می دهد که هرکسی می تواند بر انتخاب های خود تأثیر بگذارد. آلن مدینگر که خود همجنس گرا سابق است، بیشتر در مورد این موضوع صحبت می کند. او اشاره می کند که این خود شرایط نبود که باعث همجنس گرایی او شد، بلکه نحوه واکنش او به شرایط بود. داستان او مطمئناً در مورد بسیاری از افراد دیگر که اکنون همجنسبازی میکنند صادق است:
تقریباً همه آن شرایط را می توانید از گذشته من بیابید که معمولاً تصور می شود به همجنس گرایی منجر می شود: من یک کودک تحت تعقیب نبودم، والدینم به دختری امیدوار بودند، من یک برادر بزرگتر داشتم که انتظارات پدرمان را بهتر برآورده می کرد، و پدری که مشکلات بزرگی در زندگی عاطفی خود داشت. او به سختی میتوانست زندگی خود را مدیریت کند، البته نه اینکه بگوییم یک پدر واقعی برای پسرانش بود. می دانم که این شرایط باعث همجنس گرایی من نشده است. بلکه نحوه واکنش من به اینها مرا به این سمت سوق داد. (10)
آیا تغییر امکان پذیر است؟ همانطور که گفته شد، رفتار همجنس گرایی اغلب با این تصور که فطری است و تغییر ممکن نیست توجیه شده است. حتی نوع اشتباهی از ترحم نشان داده شده است و گفته شده است: "شما اینگونه به دنیا آمده اید، فقط باید سهم خود را بپذیرید." این یک تصور رایج است که بارها مطرح می شود. اما همانطور که قبلاً اشاره کردیم، همجنس گرایی ذاتی نیست، بلکه مسئله شرایط و انتخاب های خود فرد است. اگر ارثی بود، احتمالاً مثلاً در بین سه فرزند، همه، نه فقط یک نفر، همجنس گرا می شدند. با این حال، اکثر اوقات این اتفاق نمی افتد و موضوع را می توان فقط به یک خواهر و برادر محدود کرد. به همین ترتیب، اگر ارثی بود، پدر و مادر و پدربزرگ و مادربزرگ نیز باید به همین ترتیب باشند. با این حال، آنها این نبوده اند. این نشان می دهد که همجنس گرایی یک امر ارثی یا ذاتی نیست. در مورد تجربه تغییر چطور؟ مطمئناً ممکن است، اگرچه بسیاری از همجنسبازان ممکن است بگویند که هرگز نمیتوانند تغییر کنند یا نخواهند شد. اما خدایی که انسان را مرد و زن آفریده است، میتواند انسان شکسته را شفا دهد، زیرا این موضوع نیز همین است. او می تواند شکستگی های یک فرد را التیام بخشد و آنچه را که در طول سال ها در درونش شکسته است، ترمیم کند. انسان فقط باید اول جانش را به خدا بسپارد. نمونه خوبی از نحوه عملکرد خدا در کور. 6. در این قسمت، توضیح داده شده است که چگونه همجنس گرایان وارث ملکوت خدا نخواهند شد، اما سپس پولس اضافه می کند: "و برخی از شما چنین بودید." این نشان می دهد که برخی از این افراد قبلا همجنس گرا بوده اند اما دیگر همجنس گرا نبودند. پولس نوشت:
- (اول قرنتیان 6:9،11) آیا نمی دانید که ظالمان وارث ملکوت خدا نخواهند شد؟ فریب نخورید: نه زناکار، نه بت پرست، نه زناکار، نه زن زن، و نه از خود سوء استفاده می کنند . 10 و نه دزدان، نه طمعجویان، نه مستان، نه دشنامکنندگان و نه باجگیران، وارث پادشاهی خدا نخواهند بود. 11 و برخی از شما چنین بودید ، اما شسته شده اید، اما تقدیس شده اید، اما به نام خداوند عیسی و به روح خدای ما عادل می شوید.
آلن مدینگر نیز در مورد تغییر خودش گفته است. آزادی او به طور ناگهانی اتفاق افتاد، که همیشه برای همه اتفاق نمی افتد:
روز بعد و روزهای بعد از آن متوجه شدم که معجزات زیادی رخ داده است. فانتزی های همجنس گرایی که در 25 سال گذشته هر روز داشتم ناپدید شده بود. چنان عشقی نسبت به ویلا تجربه کردم که حتی تصورش را هم نمی کردم. و شاید مهمتر از آن، خدا دیگر برای من قاضی دوردست نبود، اما او ناجی شخصی من شده بود. عیسی مرا دوست داشت و من او را بسیار دوست داشتم. اولین بار بود که فهمیدم دوست داشتن و دوست داشته شدن واقعاً یعنی چه. (…) از آنجایی که شفای همجنس گرایی خیلی ناگهانی اتفاق افتاد، اغلب از من می پرسند که واقعاً شفا چقدر کامل است. من می توانم در پاسخ بگویم که زمان دلیل بر اصالت آن است و ازدواج مبارک ثمره آن است. در ده سال گذشته، هیچ وسوسه همجنس گرایی را تجربه نکرده ام. منظورم از وسوسه این است که به طور جدی به رابطه جنسی با مردان فکر می کردم یا آرزو می کردم. با این حال، پس از شفای اولیه، به نوعی دلم برای داشتن یک مرد مسن تر و قوی تر در زندگی ام تنگ شده بود. همچنین این اکنون از بین رفته است و من مردان را برادر خود می دانم، نه به عنوان پدر یا محافظ. (11)
بیایید به نقل قول دیگری که مربوط به موضوع است نگاه کنیم. در مورد زنی ترنسکشوال می گوید که 37 سال در نقش یک مرد زندگی کرد (عنوان نوشته: 37 سال در نقش یک مرد: خدا هویت مرا بازگرداند). او مانند یک مرد رفتار می کرد، مانند یک مرد لباس می پوشید و از نام مستعار مردانه استفاده می کرد. او همه چیز زنانه را در خود سرکوب می کرد و تعداد کمی می دانستند که او در واقع یک زن است. دلیل رفتار او عمدتاً شرایط کودکی و زندگی اش بود که زمینه مشترک همجنس گرایان و ناتوانان جنسی است. پدر و مادرش به جای دختر، یک پسر می خواستند و او متوجه شد که در نقش یک پسر بیشتر از والدینش راضی است. با این حال، رهایی و بهبودی زمانی آغاز شد که او جان خود را به خدا داد:
... - من اهل هلند هستم. پدرم ایتالیایی و مادرم اهل رومی هلند بود. خانواده من خیلی متلاشی شده بودند. من در جوانی مجبور بودم با دنیای جنایتکاران روتردام کنار بیایم. لا سرپ می گوید در چهارده سالگی به سه سال و نیم زندان محکوم شدم . به دلیل مشکلاتی که در خانه داشت، این دختر چندین سال از کودکی خود را با مادربزرگش در ایتالیا گذراند. والدین او امیدوار بودند که فرزند اولشان پسر شود. دختر در سنین پایین متوجه شد که پدر و مادرش را راضی می کند و به عنوان یک پسر در خیابان ها بهتر مدیریت می کند. لباس، جواهرات و آرایش برای او نبود. لوئیزا همه چیزهای زنانه را در خود سرکوب کرد و نام مردانه لوید را به نام خود گرفت. فقط تعداد کمی از جنسیت درست او را می دانستند زیرا موهایش را تراشیده بود، از لباس های مردانه استفاده می کرد و مانند مردان دیگر رفتار می کرد. (...) تغییر لوئیزا از یک فروشنده مواد مخدر به یک بشارتگر اینگونه آغاز شد. زنانگی با شروع به بهبودی از زخمهای درونیاش که تجربیات طرد شدن دوران کودکیاش بزرگترین آنها بود، شروع به تناسب کرد. با این حال، چندین سال طول کشید تا او جرات کرد هویت مردانه خود را به طور کامل به مراقبت خداوند واگذار کند. (...) خدا اطمینان داد که می داند لوئیزا چگونه کار می کند. او قول داد که اگر لوئیزا فقط نزد او بازگردد، زخم های قلب او را مرهم خواهد کرد. - آن شب روح القدس آمد و از من مراقبت کرد. من باید از زخم های درونی خود کاملاً شفا پیدا کنم و مانند یک کودک در آغوش او باشم. پشیمان شدم که تا 37 سالگی در نقش یک مرد زندگی کرده ام. تنها در آن زمان بود که جرات کردم هویت مردانه خود را به طور کامل به خدا واگذار کنم و زنانگی خود را بپذیرم. زن قدبلند و زیبا با یادآوری روزهای قدیم بارها از احساسات می شکند. سفر آسان نبوده است اما امروز خوشحال است. لوئیزا پر از تنش شادی است که منتظر است ببیند خدا برای آینده او چه برنامه ای دارد. پس از بهبودی، لوئیزا به محل کار در زاغهنشینها در میان بدبختترین افراد فورتالزا در برزیل بازگشت. او عکسهایی را نشان میدهد که در آنها با یک کشیش سابق ماکومبا ژست میگیرد یا با زنی گریان که اندامهای تحتانیاش به دلیل دیابت درماننشده دچار گانگرن شده است، دعا میکند. - فقر، بیماری، تبهکاری و فحشا واقعیت روزمره در محله های فقیر نشین است. گاهی اوقات مجبور می شدم با دوستانم از گنگسترهای مسلح به چاقوهای جنگلی فرار کنم. لویزا لا سرپ خوشحال می شود ، اما با این حال کار ارزش این مدت را داشت . (12) روابط انسانی برای بهبود و تغییر مهم است، هم برای همجنس گرایان و هم برای افراد دیگر. بسیاری از آنها تجربیات طرد شدن را در گذشته دارند، جایی که توسط پدر، مادر، معلم یا دوستان مدرسه رد شده اند. (یک برنامه رادیویی گزارش داد که 50 درصد از همجنس گرایان جوان چگونه برای خودکشی برنامه ریزی کرده اند، که نشان دهنده تجربیات دشوار زندگی است. برای دیگران، این تعداد چندین برابر کمتر بوده است.) در نتیجه تجربیات آنها، پذیرش خود و خود برای آنها دشوار است. -تصویر منفی است آنها می توانند از خود متنفر باشند، نسبت به ظاهر و وجود خود انتقاد کنند، اما به دیگران نیز مشکوک باشند. اینها پیامدهای عادی تجربیات طرد شدن و طرد شدن در گذشته هستند. چگونه یک فرد می تواند خود را از تجربیات ناخوشایند گذشته و تصور منفی از خود رها کند؟ یک راه، عمل مستقیم خدا و لمس اوست: او می تواند ما را در یک لحظه لمس کند تا ما از آسیب های گذشته شفا پیدا کنیم. آنها دیگر ذهن ما را اذیت نمی کنند. او می تواند در چند دقیقه کاری را انجام دهد که در غیر این صورت به یک پروسه چندین ساله نیاز دارد. یکی دیگر از راه های درمان، روابط خوب انسانی است. وقتی فردی انتظار دارد طرد شود اما پذیرفته شود، می تواند به بهبودی و ایجاد تصویر بهتر از خود کمک کند. این برای همه افراد، چه آنهایی که پیشینه همجنس گرایی دارند و چه سایر افراد صدق می کند. بیایید به نقل قولی نگاه کنیم که در آن یک همجنسباز سابق درباره اینکه چگونه روابط خوب به او کمک کرد تا خودش را بپذیرد، صحبت میکند:
زمانی که به عنوان یک جوان مؤمن بیشتر و بیشتر متقاعد شدم که خدا می تواند مرا از همجنس گرایی ام رها کند و مرا فرا می خواند تا دیگران را به نام خود آزاد کنم، مرحله جدیدی در زندگی ام آغاز کردم. مهمترین چیز در این همه تغییر مدرسه من بود: من از دانشگاه قدیمی خود به دانشگاه کالیفرنیا در لس آنجلس (UCLA) منتقل شدم. من به خانه ای برای مردان مسیحی نقل مکان کردم که برای من به همان اندازه یک چالش و هم برکت بود. من مجبور شدم با ترس ها و تعصبات خودم در مورد مردان - به ویژه مردان دگرجنسگرای محافظه کار - روبرو شوم. دوگانگی قدیمی من ظاهر شد. این مردان نمایانگر سنت ها و ارتدکس بودند، نوعی عادی که من را طرد می کرد و من به طور طبیعی علیه آن شورش کردم. (...) در اولین سال حضورم در آنجا چیز بزرگ و غیرمنتظره ای یاد گرفتم: همه این مردها مرا دوست داشتند. علیرغم تمام نشانه هایی که نشان دهنده پیشینه فرهنگی نامتعارف من بود (موهای بلند، زبان تیز، حس شوخ طبعی)، آنها چیزهای خوبی را در من نشان دادند و واقعاً به من برکت دادند. عشق آنها گاهی اوقات بسیار خشن بود. یکی از آنها یک بار به من گفت که از غرور و نگرش نخبه گرایانه ام توبه کنم (روش گناه آلود من برای محافظت از خودم در برابر طرد شدن). اما بیشتر برادرانم عشق خود را با دعا برای من و تشویق من به رشد در خداوند نشان دادند. از ملاقات با چنین مردان کاملی که میتوانستند مردان دیگر را آزادانه، حتی با ملایمت، بدون برنامههای شهوانی دوست داشته باشند، شگفتزده شدم. نگرش من نسبت به آنها گاهی اوقات محتاطانه بود، اما از تأیید آشکارا مردانه ای که آنها به من ارائه کردند لذت می بردم. وقتی به اندازه کافی احساس امنیت کردم، حرفم را باز کردم تا به یکی از بچه های خانه در مورد خودم بگویم، و خودم را در معرض خطر طرد شدن قرار دادم، که به من اجازه داد شفای درونی را تجربه کنم که قبلا هرگز تجربه نکرده بودم. من یکی از آنها بودم و آن را دوست داشتم. فهمیدم که بالاخره توانستم از عشق واقعی با افراد همجنس آنطور که خدا خواسته بود لذت ببرم. عیسی در مدتی که با این مردان زندگی می کردم به من شجاعت داد. او با اجازه به من کمک کرد تا به او تکیه کنم و از هدایایی که به من داده استفاده کنم. برای اولین بار در زندگی ام، دیگران به من گفتند که ممکن است به عنوان سخنران و مشاور هدایایی داشته باشم. به جای اینکه یک همجنس باز «در حال بهبودی» باشم، شروع کردم به این که خود را یک کارگر پویا در ملکوت خدا ببینم. من از زندگی لذت می بردم و احساس می کردم که با ریشه هایم در عشق و هدف او ارزشمند هستم. احساس میکردم که برنامه بزرگ خدا را به کمال زندگی میکنم، خدا را میجویم و از مراقبت او خوشحالم. مراقبت از او در طول هجده ماه یا بیشتر که در خانه گذراندم واضح و مستمر بود. (13)
"من این تمایل را دارم". وقتی به ذاتی بودن همجنسگرایی نگاه میکنیم، بسیاری از مردم ممکن است با بیان اینکه این تمایل را دارند و نمیتوانند کاری در مورد آن انجام دهند استدلال کنند (قبلاً اشاره کردیم که همجنسگرایی ذاتی نیست). آنها همچنین ممکن است بگویند که گرایش آنها نمی تواند از نظر اخلاقی اشتباه باشد. با این حال، این واقعیت است که فردی دارای گرایش هایی مانند همجنس گرایی است، استثنایی نیست. برخی دیگر ممکن است تمایل به مصرف بیش از حد الکل، سیگار کشیدن، عصبانیت، روابط خارج از ازدواج، استفاده از پورنوگرافی یا چیزهای دیگر داشته باشند. اینها هم گرایش هستند. همجنسگرایی تفاوت چندانی با موارد قبلی ندارد. با این حال، این واقعیت که ما یک گرایش خاص داریم - چه فطری باشد چه نباشد - ما را فقط قربانی شرایط نمی کند. ما حداقل تا حدودی می توانیم انتخاب کنیم که چقدر تمایلمان ما را راهنمایی می کند. بنابراین، فردی که تمایل به همجنس گرایی دارد می تواند انتخاب کند که آیا اصلاً رابطه جنسی داشته باشد یا فقط با یک یا چند نفر. به همین ترتیب، یک همسر متاهل می تواند تصمیم بگیرد که آیا به همسر خود وفادار بماند، حتی اگر او وسوسه شود که عاشق شخص دیگری در خارج از ازدواج شود. به همین ترتیب، یک عاشق غذا می تواند تا حدودی اشتهای خود را مهار کند، همانطور که یک سیگاری می تواند تصمیم بگیرد که در چه لحظه ای سیگار را در دهان بگذارد. سوال این است که آیا ما اجازه می دهیم گرایشات نادرست ما بر زندگی ما حاکم باشد؟ پولس نوشت:
- (رومیان 6:12) پس بگذار گناه در بدن فانی تو سلطنت نکند تا در شهوات آن اطاعت کنی.
یاری خداوند در غلبه بر تمایلات پاراگراف قبل در مورد گرایش ها و غلبه بر آنها صحبت کرد. علاوه بر این، ممکن است فردی به این موارد معتاد باشد. شاید شما از آن دسته افرادی باشید که با همجنسگرایی یا وابستگی های دیگر مبارزه کرده اید اما نتوانسته اید از شر آن خلاص شوید. اینکه شما چنین اعتیادی دارید در واقع نشانه تعلق شما به گروه خاصی از افراد است. طبق کتاب مقدس شما خادم گناه هستید همانطور که عیسی گفت:
- (یوحنا 8: 34، 35) عیسی به آنها پاسخ داد، به راستی، به راستی به شما می گویم، هر که گناه می کند، بنده گناه است. 35 و خادم برای همیشه در خانه نمی ماند، اما پسر همیشه می ماند.
با این حال، اگر از بردگی گناه رنج می برید، می توانید آزاد شوید. عیسی که سخنان قبلی را در مورد بردگی گناه گفت، همچنین دوست گناهکاران است (متی 11:19) همانطور که دشمنانش او را می نامیدند. او گناهکاران را می پذیرد، یعنی افرادی مانند هر یک از ما:
- (لوقا 15:1، 2) سپس همه باجگیران و گناهکاران را به او نزدیک کردند تا او را بشنوند. 2 و فریسیان و علما زمزمه کردند و گفتند: این مرد گناهکاران را می پذیرد و با آنها غذا می خورد.
بنابراین، اگر از همجنسگرایی رنج میبرید یا به طریق دیگری برده گناه هستید، اگر به عیسی مسیح روی آورید، میتوانید آزاد شوید. او قول داده است که شما را آزاد کند:
- (یوحنا 8:36) بنابراین اگر پسر شما را آزاد کند، به راستی آزاد خواهید بود.
همجنس گرایی گناه است. جدی ترین چیز در مورد همجنس گرایی این است که این یک گناه است و تمرین کنندگان آن ملکوت خدا را به ارث نخواهند برد. شاید بسیاری از مردم آن را دوست نداشته باشند، اما حدود 2000 سال پیش و کاملا مستقل از ما نوشته شده است. آیات زیر به این امر اشاره دارد:
- (اول قرنتیان 6:9،10) آیا نمی دانید که ظالمان وارث ملکوت خدا نخواهند شد؟ فریب نخورید: نه زناکار، نه بت پرست، نه زناکار، نه زن زن، و نه از خود سوء استفاده می کنند . 10 و نه دزد، نه طمع، نه مست، نه دشنام، و نه باجگیر، وارث پادشاهی خدا نخواهند بود .
- (لاو 18:22) با انسانها مثل جنس زن دروغ نگویید: این مکروه است.
- (رومیان 1: 26، 27) به همین دلیل خدا آنها را به محبت های پلید واگذار کرد: زیرا حتی زنان آنها نیز استفاده طبیعی را به چیزی که بر خلاف طبیعت است تغییر دادند . 27 و همچنین مردان، با ترک استفاده طبیعی از زن، در شهوت خود نسبت به یکدیگر سوختند. مردان با مردان کارهای ناپسند را انجام می دهند و پاداش خطای خود را در خود می گیرند.
- (اول تیم 1: 9، 10) با دانستن این موضوع، که شریعت برای مرد عادل ساخته نشده است، بلکه برای قانون شکنان و نافرمانان، برای بی دینان و گناهکاران، برای افراد نامقدس و ناپاک، برای قاتلان پدران و قاتلان مادران، برای قاتلان، 10 برای زناکاران، برای آنانی که خود را به انسان نجس میکنند ، برای بردگان، برای دروغگویان، برای کسانی که سوگند دروغ میگویند، و اگر چیز دیگری خلاف تعالیم صحیح باشد.
- (یهودا 1: 7) مانند سدوم و عموره و شهرهای اطراف آنها به همین ترتیب که خود را به زنا میسپارند و بدن غریبه را دنبال میکنند ، به عنوان نمونه معرفی شدهاند که از انتقام آتش ابدی رنج میبرند.
مثال بعدی نشان میدهد که چقدر مهم است که بدانیم همجنسگرایی و شهوتگرایی گناه است. اگر کسی این را درک نکند، هرگز نمی تواند با خدا آرامش پیدا کند و وجدانش راحت باشد. همچنین امکان ذخیره شدن او را مسدود می کند:
شخص دیگری را به یاد دارم که او نیز اغلب با پزشکان مشورت می کرد. او هم آمد تا با من صحبت کند. مردم برای او بسیار دعا کرده بودند، اما او نزد خدا آرامش پیدا نکرد. همه گفتند: «فقط به خدا ایمان داشته باش. کافی است." اما خداوند در مورد موضوع به من گفت و من جرأت کردم از بیمار یک سوال ترسناک بپرسم: "آیا تو همجنس گرا هستی؟" گفت: از کجا می دانی؟ من جواب دادم: خداوند این را به من نشان داد. او گفت: «این اتفاق زمانی افتاد که من هنوز جوان بودم. «آیا به این گناه نزد خداوند اعتراف کردی؟ وقتی به گناه خود اعتراف کنی، شفا خواهی یافت.» اما این گناه نیست. این یک بیماری است.» گفتم: پس نمی توانم کمکت کنم. از بیمار خداحافظی کردم. شش هفته بعد نزد من آمد و گفت: اکنون متقاعد شدم که گناه است. دوباره گفتم: «به خداوند اعتراف کن.» او پاسخ داد: من نمی توانم این کار را انجام دهم. نیم ساعت برای روحش جنگیدیم تا اینکه به اعمال خود نزد خداوند اعتراف کرد. از آن روز او مردی شاد بود. دیگر هرگز مجبور نشد به بیمارستان روانی برود. شادی در چهره اش دیده می شد! در خون عیسی مسیح قدرت وجود دارد. خدا پری روح القدس خود را می دهد تا ما بتوانیم به آزادی مردم کمک کنیم. مردم اسیر گناه هستند و یک پیام سطحی در مورد عیسی نمی تواند آنها را آزاد کند. (14)
با این حال، بسیاری از مردم فکر می کنند که همجنس گرایی گناه نیست و می توانند به نام عشق و مدارا از آن دفاع کنند. اما خوب است که بپرسیم اگر آیات قبلی کتاب مقدس صحیح و درست است، آیا این موضوع را برعکس نمی کند؟ با توجه به این، اظهارات افرادی که سبک زندگی همجنس گرا را ترویج و حمایت می کنند، تنها دیگران را از خدا دور می کند و به لعنت می اندازد. این افراد که به روح انسانها اهمیتی نمی دهند، وقتی که آیات قبل از کتاب مقدس را دروغ می گویند، خود را به عنوان بزرگترین مقامات معرفی می کنند. شاید آنچه عیسی در مورد کسانی که از طریق آنها وسوسه می شود گفت در مورد چنین افرادی صدق می کند (لوقا 17:1،2، همچنین یعقوب 3:1،2 را ببینید). اما مهمترین چیز این است که هیچ کس مجبور نیست به دلیل همجنس گرایی یا هر گناه دیگری به جهنم برود. اگر به خدا روی آوریم و توبه کنیم، آنگاه همه چیز می تواند تغییر کند و ما در زندگی مان بخشش خواهیم گرفت. این بر اساس آنچه نزدیک به 2000 سال پیش توسط عیسی اتفاق افتاد است. کتاب مقدس به وضوح به ما می گوید که خدا او را - عیسی مسیح - را فرستاد زیرا خدا جهان و هر یک از ما را دوست داشت:
- (یوحنا 3:16) زیرا خدا جهان را چنان محبت کرد که پسر یگانه خود را داد تا هر که به او ایمان آورد هلاک نگردد، بلکه حیات جاودانی داشته باشد.
کتاب مقدس به ما می گوید که وقتی مسیح به زمین آمد، با مرگ بر روی صلیب گناه جهان را از بین برد. چون گناه دنیا بر او نهاده شد و برداشته شد، گناهان ما نیز برداشته شد. این به خدا این امکان را می دهد که ما را به خاطر گناهانمان ببخشد، و اگر بخواهیم آن را دریافت کنیم، زندگی جدیدی در اینجا روی زمین به ما می بخشد:
- (یوحنا 1:29) روز بعد یحیی عیسی را دید که نزد او می آید و گفت: اینک بره خدا که گناه جهان را می برد .
- (دوم قرنتیان 6: 1، 2) پس ما به عنوان کارگران با او از شما نیز التماس می کنیم که فیض خدا را بیهوده دریافت نکنید . 2 (زیرا او گفت، من شما را در زمانی پذیرفته شده شنیدم، و در روز نجات شما را یاری کردم: اینک، اکنون زمان مقبول است، اینک، اکنون روز نجات است.)
دریافت زندگی. اگر کسی برای مدت طولانی از خدا دور شده باشد، باز هم می تواند نجات یابد و با او ارتباط برقرار کند. او همچنین می تواند بر تمایلات خود غلبه کند، به طوری که آنها بر بخش اصلی زندگی او کنترل ندارند. این شامل جنبه های زیر است:
آمدن نزد پدر آسمانی . اولین قدم زمانی است که به پدر آسمانی خود روی می آوریم. این فقط از طریق عیسی مسیح اتفاق می افتد، همانطور که خود عیسی گفت:
- (یوحنا 14:6) عیسی به او گفت: من راه و حقیقت و زندگی هستم .
بنابراین، وقتی شخصاً از طریق عیسی مسیح به خدا روی می آورید، می توانید به او بگویید که می خواهید با او در ارتباط باشید و به نجات نیاز دارید. لوقا 15 داستان پسر ولگرد را بیان می کند. پسر به گناهان خود اعتراف کرد و نزد پدر بازگشت. در نتیجه پدر نسبت به او دلسوزی کرد و به سوی او دوید. نگرش پدر آسمانی ما نسبت به شما و همه ما که به او روی می آوریم یکسان است:
- (لوقا 15:18-20) من برخواهم خاست و نزد پدر خود خواهم رفت و به او خواهم گفت: ای پدر، من به آسمان و در برابر تو گناه کرده ام. 19 و دیگر شایسته نیستم که پسرت خوانده شوم، مرا یکی از اجیر خود قرار ده. 20 و او برخاست و نزد پدرش آمد. اما هنگامی که او هنوز خیلی دور بود، پدرش او را دید و دلسوزی کرد و دوید و بر گردن او افتاد و او را بوسید.
عشق خدا را درک کن ! بعد درک کن که خدا تو را دوست دارد. او همیشه شما را دوست داشته است، حتی زمانی که شما او را نمی شناختید. نوشته شده است:
- (رومیان 5:6-8) زیرا هنگامی که ما هنوز بی قوت بودیم، مسیح در زمان معین برای بتکاران مرد. 7 زیرا به ندرت برای یک مرد عادل کسی میمیرد، اما شاید برای یک مرد خوب، برخی جرأت مرگ را داشته باشند. 8 اما خدا محبت خود را نسبت به ما ستوده است، زیرا در حالی که ما هنوز گناهکار بودیم، مسیح برای ما مرد .
شما همچنین باید درک کنید که اگر به خدا روی آورده اید، در حال حاضر نیز همینطور است. عشق خدا به این بستگی ندارد که زندگی شما چقدر موفق بوده یا چقدر گناه را شکست داده اید، بلکه عشق تمام وقت است. نامه پولس به رومیان در این باره چنین است:
- (روم. 8:35، 39) چه کسی ما را از محبت مسیح جدا خواهد کرد … 39 و نه ارتفاع و نه عمق و نه هیچ موجود دیگری نمیتواند ما را از محبت خدا که در خداوند ما مسیح عیسی است جدا کند.
اعتماد کن ! سومین نکته مهم این است که در زندگی خود به قدرت خداوند اعتماد کنید. این مبتنی بر این واقعیت است که شما به مسیح پیوند زده شده اید (یوحنا 15:5). وقتی وسوسه می شوید ( و قطعاً این اتفاق خواهد افتاد! )، می توانید به مسیح نگاه کنید و منتظر بمانید تا او کاری را که برای شما غیرممکن است انجام دهد. مطمئناً در یک چشم به هم زدن کامل نخواهید شد، اما می توانید در زندگی خود به کمک او تکیه کنید:
- (فیلسیان 1:6) با اطمینان از این موضوع، کسی که کار نیکی را در شما آغاز کرده است، آن را تا روز عیسی مسیح انجام خواهد داد.
بنابراین، اگر وسوسه یا تمایل به همجنسگرایی دارید، به یاد داشته باشید که میتوانید آن را به همان روشی که میتوانید بر خشم، انتقاد، اعتیاد به الکل و سایر گناهان غلبه کنید، غلبه کنید: با قدرت عیسی مسیح. این در جماعت اولیه بسیار رایج بود و مطمئناً اکنون میتوانیم انتظار آن را داشته باشیم. شما فقط باید به خدا روی آورید و منتظر باشید تا معجزه او در زندگی شما رخ دهد:
- (Tit 3:3-5) زیرا ما خود نیز گاه احمق، نافرمان، فریب خورده، خدمت به شهوات و لذات گوناگون، در کینه توزی و حسادت، متنفر و متنفر از یکدیگر بودیم . 4 اما پس از آن مهربانی و محبت خدای نجات دهنده ما نسبت به انسان ظاهر شد. 5 نه با اعمال عدالتی که انجام دادیم، بلکه بر حسب رحمت خود ما را نجات داد، با شستشوی تجدید حیات و تجدید روحالقدس.
References:
1. Jerry Arterburn: Kun kulissit kaatuvat (How Will I Tell My Mother), p.131 2. Same, p. 73 3. Andrew Comiskey: Täyteen miehuuteen ja koko naiseksi (Pursuing Sexual Wholeness), p. 131 4. Leanne Payne: Särkynyt minäkuva (The Broken Image), p. 46 5. Andrew Comiskey: Täyteen miehuuteen ja koko naiseksi (Pursuing Sexual Wholeness), p. 139,140 6. Leanne Payne: Särkynyt minäkuva (The Broken Image), p. 84, 85 7. Jerry Arterburn: Kun kulissit kaatuvat (How Will I Tell My Mother), p. 39,40 8. Carlos Annacondia: Kuuntele minua Saatana! (Listen to me, satan!), p. 122 9. Leanne Payne: Särkynyt minäkuva (The Broken Image), p.30 10. Roland Werner: Toisenlainen rakkaus (Homosexualität – ein Schicksal?), p.48 11. Same, p.50,51 12. Näky-magazine 4 / 2008, p. 10-12 13. Andrew Comiskey: Täyteen mieheyteen ja koko naiseksi (Pursuing Sexual Wholeness), p. 171,172 14. Michael Harry: Te saatte voiman, p. 75
|
Jesus is the way, the truth and the life
Grap to eternal life!
|
Other Google Translate machine translations:
میلیون ها سال / دایناسورها / تکامل
انسان؟ |