Nature


Main page | Jari's writings | Other languages

This is a machine translation made by Google Translate and has not been checked. There may be errors in the text.

   On the right, there are more links to translations made by Google Translate.

   In addition, you can read other articles in your own language when you go to my English website (Jari's writings), select an article there and transfer its web address to Google Translate (https://translate.google.com/?sl=en&tl=fi&op=websites).

                                                            

 

 

آیات و زندگی محمد

 

 

آیات محمد از چه منبعی دریافت شد؟ از طرف خدا بودند یا نه؟ چرا ثمره عمر محمد را نمی توان نیکو دانست؟

                                                            

مهمترین شخص در اسلام حضرت محمد است. او را خاتم پیامبران می دانند (33:40) و بیش از هر کس دیگری ارزش دارد. اگرچه مسلمانان بسیاری از پیامبران دیگر مانند نوح، ابراهیم، ​​موسی و عیسی را می شناسند، اما محمد در فهرست آنها شماره یک است. همچنین در اعتقادنامه آمده است: «لا اله الا الله و محمد پیغمبر اوست».

   در سطور بعدی به بررسی آیات محمد و زندگی او خواهیم پرداخت. زیرا زمانی که مرجعیت اسلام و قرآن عمدتاً بر آیات محمد و شخصیت او استوار است، این موضوع قابل فراموشی نیست. اسلام با شخص محمدی پیوند ناگسستنی دارد. بدون او، قطعاً کل ایمان اسلام به شکل کنونی آن وجود نداشت. بنابراین، مهم است که با زندگی محمد آشنا شوید. ما از قرآن و سایر منابع اسلامی به عنوان کمک در این مطالعه استفاده خواهیم کرد زیرا خود مسلمانان برای آنها ارزش زیادی قائل هستند و به دلیل اینکه آنها چیزهای زیادی در مورد محمد می گویند.

 

آیا واقعاً جبرئیل فرشته خدا بر محمد ظاهر شد ؟ یک باور عمومی در اسلام این است که محمد وحی خود را از فرشته خدا جبرئیل (جبرئیل) دریافت کرد. در ابتدا، خود محمد نمی توانست آنچه را که برای او ظاهر می شد تشخیص دهد، اما بعداً فرشته جبرئیل را منبع وحی دانست. این مفهوم در جهان اسلام به خوبی جا افتاده است.

       با این حال، روایتی از مسلمانان وجود دارد (که ابن سعد آن را ضبط کرده است) که در ابتدا فرشته ای به نام سرافیل بر محمد ظاهر شد و جبرئیل تا سه سال بعد نیامد. بسیاری از علما خواسته اند این سنت را انکار کنند. آنها معتقدند تنها فرشته ای که بر محمد ظاهر شد جبرئیل بود. در سوره دوم قرآن به جبرئیل اشاره شده است:

 

بگو اى محمد: هر كه دشمن جبرئيل است بداند كه او اين قرآن را به فرمان خدا بر قلب تو نازل كرده است كه صحيح پيشين را تصديق مى ‏كند و براى مؤمنان هدايت و بشارت است. آیات ( 2:97،98)

 

تناقض با کتاب مقدس . هنگامی که مسلمانان بر این باورند که محمد با فرشته جبرئیل که قرآن را به محمد رساند در تماس بوده است، فرشته ای به همین نام جبرئیل نیز در کتاب مقدس ظاهر می شود. با این حال، تفاوت آشکاری بین جبرئیل کتاب مقدس و مخلوقی که بر محمد ظاهر شد وجود دارد. این را می توان از کتاب مقدس مشاهده کرد، هنگامی که فرشته جبرئیل عیسی را به عنوان پسر اعلی یا پسر خدا تصدیق می کند، اما در قرآن همین کار ممنوع است. اگر از این ظهورات نتیجه بگیریم، یقیناً نمی تواند همان موجود باشد. موجودی که بر محمد ظاهر شد باید موجودی متفاوت از جبرئیل باشد که در کتاب مقدس ذکر شده است.

 

قرآن

 

ای پیامبر به مسیحیان بگو : «اگر رحمان پسری داشت، من اولین کسی بودم که او را می پرستیدم.» (43:81) .

 

ای اهل کتاب! از حدود دین خود تجاوز نکنید. در مورد خدا جز حق نگو. مسیح، عیسی بن مریم ، رسول خدا و کلام او بود که به مریم عطا کرد و روحی از جانب او که در شکم او به شکل کودکی درآمد . پس به خدا و پيامبرانش ايمان بياوريد و نگوييد: «تثليث»، اين را نگويد، اين براى شما بهتر است، خداوند معبودى يگانه است، او از داشتن فرزندى دورتر است، هر چه در آسمانها و زمين است از آن اوست، و تنها خدا براى حفظش كافى است (4:171 )

 

چنین بود عیسی بن مریم، و این سخن راستین درباره اوست که در آن تردید دارند. سزاوار عظمت خداوند نیست که خود او فرزندی داشته باشد! او بسیار بالاتر از این است. زیرا هنگامی که امری را حکم می کند فقط باید بگوید: «باش» و آن می شود. (19:34،35)

 

کتاب مقدس

 

- (لوقا 1:26-35) و در ماه ششم جبرئیل فرشته از جانب خدا به شهری از جلیل به نام ناصره فرستاده شد.

27 به باکره ای که با مردی به نام یوسف از خاندان داود نامزد کرده بود. و نام آن باکره مریم بود.

28 و فرشته نزد او آمد و گفت: «سلام، ای محبوب ، خداوند با توست. تو در میان زنان مبارک باد.

29 و چون او را دید، از گفتار او مضطرب شد و در ذهن خود فکر کرد که این سلام چگونه باید باشد.

30 و فرشته به او گفت: «ای مریم نترس، زیرا نزد خدا فیض یافتی .

31 و اینک، در شکم خود آبستن شده، پسری خواهی آورد و او را عیسی نام خواهی کرد .

32 او بزرگ خواهد شد و پسر اعلی نامیده خواهد شد و یهوه خدا تخت پدرش داود را به او خواهد داد.

33 و او بر خاندان یعقوب تا ابد سلطنت خواهد کرد. و پادشاهی او پایانی نخواهد داشت .

34 آنگاه مریم به فرشته گفت: « این چگونه خواهد بود، زیرا من مردی را نمی شناسم؟

35 و فرشته پاسخ داد و به او گفت: روح القدس بر تو خواهد آمد و قوت اعلی بر تو سایه خواهد افکند، پس آن قدسی را که از تو متولد خواهد شد، پسر خدا نامیده خواهد شد .

 

محمد شک کرد و ترسید که او تسخیر شده باشد . یکی از دلایل تردید در هویت فرشته جبرئیل به عنوان بخشنده ظهورات محمد این است که خود محمد به ظهورات شک کرده و می‌ترسید که او دیوانه باشد. این همان چیزی است که قرآن در چند جا از آن صحبت می کند. موجودی که بر محمد ظاهر شد، باید او را متقاعد می کرد که این درست نیست.

 

اگر در آنچه بر تو نازل کرده‌ایم شک دارید ، از کسانی که پیش از شما کتاب می‌خوانده‌اند، بپرس. در حقيقت حق از جانب پروردگارت به تو رسيد، پس از شكّاكان مباش و به كسانى كه آيات خدا را تكذيب كردند ملحق مشو. در غیر این صورت شما یکی از بازندگان خواهید شد. (10:94،95)

 

راهبه سوگند به قلم و آنچه می نویسند. به فضل پروردگارت تو دیوانه نیستی و پاداشی بی پایان برایت خواهد بود. شما از والاترین شخصیت هستید. به زودی خواهی دید - چنانکه خواهند دید - کدام یک از شما به جنون مبتلا شده است. یقیناً پروردگار شما کسانی را که از راه او منحرف شده اند می شناسد، همان گونه که او به هدایت یافتگان بهتر می شناسد. پس تسلیم کافران نشوید. آنها از شما می خواهند که کمی مصالحه کنید، بنابراین آنها نیز مصالحه خواهند کرد. (68:1-9)

 

پس ای پیامبر به رسالت پند و اندرز خود ادامه بده به فضل پروردگارت تو نه فالگیر هستی و نه دیوانه . آیا می گویند: «او شاعر است، ما منتظر مصیبتی هستیم» (52:29،30).

 

همان شبهه ای که محمد نسبت به خود داشت در سایر مردم نیز ظاهر شد. قرآن می گوید که چگونه برخی محمد را یک دیوانه، یک شاعر تسخیر شده، یک جادوگر دروغگو می دانستند، یا ادعا می کردند که او همه چیز را خودش اختراع کرده است:

 

گفتند: «اى كسانى كه تذكّر بر تو نازل مى‌شود، تو به يقين ديوانه‌اى ».

 

اما پذیرش پیام ما در آن زمان چگونه می تواند برای آنها مفید باشد؟ پيامبرى كه مطالب را بيان مى‏كند نزد آنان آمده است و او را تكذيب مى‏كنند و مى‏گويند: او ديوانه‏اى است كه ديگران به او تعليم داده‏اند . (44:13،14)

 

نزدیک بود کافران با شنیدن آیات ما (قرآن) شما را با چشمان خود به زمین بزنند و بگویند: او (محمد) قطعاً دیوانه است . (68:51)

 

ای اهل مکه! همراه شما دیوانه نشده است ; او (محمد) او (جبرئیل ) را در افق روشن دید و از علم غیب بخیل نیست. این (قرآن) کلام شیطان ملعون نیست. (81:22-25)

 

زیرا هنگامی که به آنها گفته شد: «لا اله الا الله»، غرور می‌کردند و می‌گفتند: «آیا به خاطر شاعری دیوانه از خدایان خود دست برداریم ؟» (37:35،36)

 

آنها تعجب می کنند که هشدار دهنده ای از خودشان برایشان آمده است و کافران می گویند: او ساحری است که دروغ می گوید ( 38:4).

 

آیا برای مردم عجیب است که اراده خود را به مردی از خودشان وحی کردیم که مردم را انذار کن و مؤمنان را بشارت ده که نزد پروردگارشان گام برمی دارند؟ کافران گفتند: این مرد جادوگری آشکار است ! (10:2)

 

آیا مردم می گویند: او (محمد) آن را جعل کرده است ؟ نه! این حق است از جانب پروردگارت، تا قومی را که پیش از تو بیم‌دهنده‌ای برایشان نیامده، بیم دهی، باشد که هدایت شوند. (32:3)

 

ما از هیچ یک از مردم آخرالزمان (یهود و نصارا) چنین چیزی نشنیده ایم : این جز ساختگی نیست . (38:7)

 

محمد علاوه بر تردید و ترس از دست دادن عقل خود، می ترسید که روح شیطانی بر او چیره شده باشد. نقل قول زیر حکایت از تجربیات حضرت محمد (ص) دارد که در منابع اسلامی ذکر شده است. این نقل قول ها می تواند برای مسلمانان شرم آور باشد، اما اگر درست باشد چه؟ محمد معتقد بود که شیطان را دیده است و از dzhinn یا روح شیطانی صحبت می کند. او فکر نمی کرد که فرشته ای که بر او ظاهر شد فرشته خوبی است:

 

خدیجه محمد را به کوهها برد تا در انزوا زندگی کند تا از خداوند رؤیایی دریافت کند. روزی محمد با گریه از کوه پایین آمد. چیزی از دهانش بیرون ریخت. چشمانش قرمز شده بود.

    خدیجه پرسید: چه شده است؟ محمد گفت: من شیطان را دیدم و جنّی او را تسخیر کرد.

    محمد آن را تصدیق کرد. این مطلب در شرح حال وی تألیف الحلبی (1 جلد، صفحه 227) نیز آمده است.

   اما خدیجه به محمد گفت: «این را مگو، وقتی دوباره موجودی را که شیطان نامیدی دیدی، به من بگو تا آن را آزمایش کنم».

    محمد وقتی دوباره آن موجود را دید، به همسرش گفت: "هی، آنجاست." سپس خدیجه ران چپ خود را آشکار کرد و از محمد خواست که روی آن بنشیند. خدیجه گمان کرد که اگر آن موجود فرشته باشد از دیدن ران زن شرم می کند و پرواز می کند. خدیجه گفت: او را می بینی؟ محمد پاسخ داد: بله.

    زن ران راستش را آشکار کرد و پرسید: او را می بینی؟ محمد پاسخ داد: بله. خدیجه محمد را در آغوش گرفت و پرسید: می بینی؟ محمد پاسخ داد: بله.

    سپس خدیجه صورت خود را آشکار کرد و دوباره پرسید که آیا محمد می تواند آن موجود را ببیند؟ محمد گفت: نه، فرار کرد. خدیجه فریاد زد: هی این فرشته است نه شیطان!

   چرا؟ از آنجایی که مخلوق از چهره خدیجه شرم داشت؟ از مسلمانان در تلویزیون می پرسم: چه فرشته ای وقتی به چهره یک زن نگاه می کند خجالت می کشد اما به مکان های پنهان او نگاه نمی کند؟

    این در کتب مسلمانان نوشته شده است. شواهد وجود دارد. و محمد اعتراف کرد که این شیطان است. (1)

 

به نظر می رسد داستان سنتی اسلامی حاکی از آن است که محمد تحت تأثیر یک روح شیطانی بوده است. در آن داستان به ما می گویند که محمد برای گناهانش آمرزش و رهایی از ارواح شیطانی خواست. این گونه روایات حاکی از آن است که محمد مانند سایر مردم ناقص بوده و در ارتباط او با روح شیطانی تردید داشته است. آیا آن موجودی که می گفت جبرئیل است چنین روح شیطانی بود؟

 

الحدیس، ج. 3، ص. 786 ابوعذر انماری می گوید: وقتی پیامبر به رختخواب رفت، گفت: بسم الله، به نام خدا دراز می کشم، یا الله گناهانم را ببخش و روح پلید مرا دور کن .

 

نقل قول دیگری نشان می دهد که محمد مکاشفات یا ملاقات با روح خود را تجربه ای مثبت نمی دانست. او احساس می کرد که مورد عذاب شیطان است و حتی به خودکشی فکر می کرد. اگر جبرئیل فرشته خدا بود، چرا تجربه محمد بسیار سخت تر از تجربه مریم بود که فرشته ای به همین نام را ملاقات کرد؟ این تجربیات کاملا متفاوت است.

 

در ابتدا، محمد به طرز قابل توجهی از رویارویی فراطبیعی خود با روح ناراحت بود. او «درد بسیار گرفت و صورتش خاکستر شد» (2). او تعجب کرد که آیا او توسط شیطان تسخیر شده است و حتی به خودکشی فکر کرد:

 

به بالای کوه می روم و خود را به پایین می اندازم تا بمیرم و به این ترتیب آرامش پیدا کنم. پس جلوتر رفتم، اما وقتی در نیمه‌ی راه بالا رفتم، صدایی از آسمان شنیدم که می‌گفت: «ای محمد. تو رسول خدا هستی و من جبرئیل هستم.» سرم را به سوی آسمان بلند کردم تا ببینم (چه کسی صحبت می کند) و اینک جبرئیل به شکل مردی است، مردی که پاهایش از افق باز شده است. و گفت: ای محمد! تو رسول خدا هستی و من جبرئیل هستم.» (3)

 

محمد با ناراحتی شدید نزد خدیجه بازگشت. به گفته عایشه: «سپس رسول خدا با آن (وحی) بازگشت. ضربان قلبش تند شد و ماهیچه های بین شانه ها و گردنش می لرزید تا اینکه نزد خدیدزا (همسرش) آمد و گفت: ای خدیدزا، مرا چه درد می کند؟ می ترسیدم اتفاق بدی برایم بیفتد.' سپس هر چه را که پیش آمده بود به خدیدزا گفت» (4) و ترس های اولیه خود را به او گفت: «وای بر من، من یا شاعرم یا تسخیر شده.» (5) «منظورش از شاعر در این زمینه شخصی است که رؤیاهای وجد آلود و احتمالاً اهریمنی می دید.

 

هنگامی که منابع اسلامی از زندگی محمد بسیار سخن می گوید، اشاره ای به دوران کودکی او نیز دارد. یکی از معتبرترین منابع، شرح حال پیامبر اسلام است که ابن هشام نوشته است. بیوگرافی نیز به ارواح شیطانی اشاره دارد. این بار حلیمه شیرده محمد مشکوک به تسخیر شدن محمد جوان شد. چنین ذکرهایی نشان می دهد که چگونه محمد از دوران کودکی تحت تأثیر ماوراء طبیعی قرار گرفته است.

 

این دو سال ادامه داشت و ما خدا را شکر کردیم که موفق شدیم. سپس پسر را از شیر گرفتم. او قبلاً مانند پسرهای بزرگتر به پسری تند تبدیل شده بود. او در دو سالگی پسری قوی بود...

    پس او را برگرداندیم. یکی دو ماه بعد، او و برادر رضاعی اش با گوسفندان ما در حیاط خانه بودند. ناگهان برادرش دوان دوان آمد و به ما فریاد زد: «دو مرد سفیدپوش برادر قریش مرا گرفتند و دراز کشیدند و شکمش را باز کردند! آنجا دنبال چیزی می گردند!»

    من و شوهرم شروع به دویدن کردیم. ما پسر را پیدا کردیم که رنگ پریده ایستاده بود. او را در آغوش گرفتیم و پرسیدیم: عزیزم چه مشکلی داری؟ پاسخ داد: دو مرد سپید پوش آمدند و مرا دراز کشیدند و شکمم را باز کردند. آنجا دنبال چیزی می گردند، اما نمی دانم چیست.» او را به داخل بردیم.

    شوهرم به من گفت: حلیمه، می ترسم پسر تسخیر شده باشد. قبل از شیوع بیماری او را نزد خانواده‌اش برگردانید.» ما او را نزد مادرش بردیم و او پرسید: چه چیزی تو را برمی گرداند پرستار؟ بالاخره تو می خواستی پسر پیش تو بماند.» جواب دادم: «خدا اجازه داده پسرخوانده ام بزرگ شود و من به وظیفه ام عمل کردم. اکنون بیم آن دارم که مصیبتی به او برسد و هر طور که خواستی او را به تو برگردانم». (7)

 

جبرئیل چگونه بر محمد ظاهر شد ؟ هنگامی که محمد با فرشته جبرئیل در تماس بود، سنت اسلامی از این برخوردها خبر می دهد. آنها در مورد فعالیت های خاص جبرئیل و اینکه چگونه محمد اغلب آنها را ناراحت می کرد، می گویند. چنین ارجاعات خاصی ما را وادار می کند که بپرسیم آیا محمد واقعاً با فرشته خدا مرتبط بوده است؟ هرکسی خودش میتونه بهش فکر کنه

 

- جبرئیل سالی یک بار قرآن می خواند. این دو بار در سال وفات محمد اتفاق افتاد (مسلم، کتاب 31، شماره 6005). 

- سر جبرئیل پس از دعوا از خاک پوشیده شد ( بخاری، ج4، کتاب، 56، شماره 2813).

 

- جبرئیل با عمامه ابریشمی بر سر و سوار بر قاطر نزد رسول خدا آمد ( ابن هشام: Profeetta Muhammedin elämäkerta [ صراط رسول الله]، ص 313).

 

- در رابطه با سفر محمد به بهشت، جبرئیل او را سه بار بر پاشنه هل داد (ابن هشام:  Profeetta Muhammadin elämäkerta [ Sirat Rasul Allah], p. 130) مسلمانان معتقدند که موجودی بالدار، واسطه قاطر و الاغ، محمد را در حین سفر عَلَم در یُرسَعَل به مسجد برد.

   با این حال، این اشاره به مسجد در اورشلیم نمی تواند درست باشد، زیرا مسجد مورد بحث تا بین سال های 710 و 720، حدود 80 سال پس از مرگ محمد ساخته نشد. به همین دلیل است که محمد باید در این سفر عجیب و غریب به جای دیگری رفته باشد یا سفر ماوراء طبیعی او هرگز در واقعیت اتفاق نیفتاده است.

 

• هنگامی که محمد برای اولین بار با موجودی روبرو شد که خود را به عنوان فرشته جبرئیل نشان می داد، سنت به ما می گوید که چگونه فرشته ای او را خفه کرد و او را مجبور کرد که چند عبارتی را که در قرآن فعلی آمده است بخواند یا بخواند. برای محمد، این تجربه ناراحت کننده بود، زیرا می ترسید بمیرد. این نوع اعمال قهری اغلب برای آن دسته از افرادی که در تماس مکرر با عالم ارواح هستند رایج است. هر چه تجارب آنها بیشتر ادامه یابد، اجبار بیشتری در آنها رخ می دهد. این در تجارب با بشقاب پرنده ها بسیار رایج است که بسیاری از مردم آن را ناراحت کننده می دانند.

 

خود رسول خدا چنین فرموده است:

جبرئیل هنگام خواب نزد من آمد. او یک پتوی ابریشمی که روی آن نوشته شده بود حمل کرد. گفت: بخوان! پرسیدم: «چی؟» سپس جبرئیل پتو را روی من فشار داد تا اینکه فکر کردم می میرم. سپس مرا آزاد کرد و دوباره گفت: بخوان!

   پرسیدم: «چی؟» سپس جبرئیل پتو را روی من فشار داد تا اینکه فکر کردم می میرم. سپس مرا آزاد کرد و دوباره گفت: بخوان! پرسیدم: «چی؟» سپس جبرئیل پتو را روی من فشار داد تا اینکه فکر کردم می میرم. سپس مرا آزاد کرد و دوباره گفت: بخوان! پرسیدم: چه بخوانم؟

   فقط این را گفتم که دیگر کارهای قبلی را تکرار نکند. سپس جبرئیل گفت [قر 96: 1-5]:
 

از بر خواندن! (یا بخوان !) به نام پروردگارت که آفرید

- انسان را از لخته های خون آفرید.

از بر خواندن! پروردگارت بخشنده ترین است

که با قلم درس داد،

چیزی را به انسان آموخت که نمی دانست

 

من این را خواندم و او مرا آزاد کرد و رفت. از خواب بیدار شدم؛ انگار کلمات در دلم نوشته شده بود! (8)

 

نقل قول دیگری بیان می کند که چگونه محمد از آمدن فرشته جبرئیل چنان ترسیده بود که می خواست دیگران او را با پتو بپوشانند. از آنجایی که چنین ذکرهایی از جبرئیل زیاد است، باید پرسید که آیا واقعاً می تواند فرشته ای از جانب خداوند باشد؟ خود محمد توضیح داد:

 

الهام مدت کوتاهی غایب بود، اما ناگهان در حالی که راه می رفتم صدایی از آسمان شنیدم و چون به آسمان نگاه کردم در کمال تعجب همان فرشته ای را دیدم که در غار حیرا بر من ظاهر شده بود و او بر کرسی بین آسمان و زمین نشسته بود. از ظاهر او چنان ترسیدم که بر زمین افتادم و نزد خانواده ام آمدم و گفتم: مرا بپوشانید! (با پتو) مرا بپوشان! ” (9)

 

محمد چگونه آیات خود را دریافت کرد؟ در منابع اسلامی به چگونگی دریافت آیات حضرت محمد اشاره شده است. شرح حال ابن هشام شرح می دهد که چگونه محمد را در پارچه ای پیچیده و بالشی زیر سر او گذاشتند که وحی آمد. مدتی طول کشید تا محمد از این حالت خلاص شد. علاوه بر این، با وجود سرد بودن، قطرات عرق روی پیشانی‌اش می‌ریخت. می توان توجه داشت که این تجربه از نظر فیزیکی چندان خوشایند نبود:

 

به واسطه خدا، رسول خدا وقت خروج از جايگاه خود را نداشت كه كسى از جانب خدا او را تصرف كرد. او را در جامه ای پیچیده و بالش چرمی زیر سرش گذاشته بودند. چون این را دیدم نه از جانب خدا ترسیدم و نه نگران شدم، زیرا می دانستم که بی گناهم و می دانستم که خداوند به من ظلم نخواهد کرد، اما به وسیله او که روح عایشه در دست اوست، نزدیک بود پدر و مادرم قبل از شفای رسول خدا بمیرند، زیرا می ترسیدند که خداوند وحیی که مردم می گویند را تأیید کند. سپس رسول خدا بهبود یافت. دانه‌های عرق از پیشانی‌اش می‌ریخت، هرچند روز سردی بود. عرق پیشانی خود را پاک کرد و گفت: عایشه شاد باش که خداوند برائت تو را آشکار کرده است! "جلال خدا!" من جواب دادم سپس بیرون رفت، با مردم صحبت کرد، و قسمتی از قرآن را که درباره من اعلام شده بود بخوان. (10)

 

منابع دیگر وحی هایی را که به محمد داده شده با جزئیات بیشتری شرح می دهند. یکی از آنها شرح می دهد که چگونه «وحی الهی بر او نازل شد (...) صورت پیامبر سرخ بود و مدتی نفس سختی کشید و سپس حالش بهتر شد» (بخاری، ج 6، کتاب 66، شماره 4985.0).

   در زیر اطلاعات بیشتری در این مورد آورده شده است. آنچه در مورد این نمونه ها مهم است، مانند نمونه های بالا، این است که محمد احساس اضطراب می کرد. بی قرار و گیج بود و صورتش کج شد. او سرش را تکان داد و پیروانش هم همین کار را کردند. از این قبیل نمونه ها - که بسیار است - نشان می دهد که آیات بر محمد سخت بوده است.

 

روزی عایشه از محمد پرسید که تجربه دریافت وحی چیست و او پاسخ داد: «گاهی مانند زنگی است که این نوع الهام از همه سخت تر است و بعد از اینکه من آنچه نازل شده را فهمیدم این حالت می گذرد. گاهی فرشته ای به شکل مرد می آید و با من صحبت می کند و من هر چه بگوید می فهمم. (11) بار ديگر فرمود: «وحى از دو جهت بر من نازل مى‌شود، جبرئيل آن را مى‌آورد و به من مى‌رساند، چنان‌كه مردى اطلاعاتى را به ديگرى مى‌رساند، و مرا مضطرب مى‌سازد. و مانند صدای ناقوس بر من طلوع می کند تا در قلبم نفوذ کند و این مرا بی قرار نمی کند.» (12) عایشه می گوید: «هنگامی که وحی بر رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) نازل می شد، حتی در روزهای سرد پیشانی او عرق می کرد. (13) به همین ترتیب، هنگامى كه وحى به او وارد شد، بارى بر او سنگینى كرد و صورتش رنگ شد و سرش را پایین انداخت و یارانش سرها را پایین انداختند و چون (این حالت) تمام شد، سر را بلند كرد. (14)

 

الحدیس، ج 4، ص 360 عبادب بن سوامت نقل می کند که چون وحی بر پیامبر نازل شد، بسیار گیج شد و چهره اش دگرگون شد. هنگامى كه وحى را اعلام كرد، سرش را تكان داد و پيروانش نيز همين كار را كردند.

 

چرا محمد شروع به دریافت وحی کرد؟ بسیاری از مسلمانان صادقانه معتقدند که خداوند محمد را برگزید و به همین دلیل او شروع به دریافت وحی کرد. آنها فکر می کنند که او پیامبری بود که مخصوصاً از جانب خدا مجاز بود و نیازی به توضیح دیگری نیست. آنها احتمال نمی دهند که محمد آیات خود را از غیر از جبرئیل فرشته خدا دریافت کرده باشد.

    با این حال، در زندگی محمد و در زندگی بسیاری از رسانه ها، یک ویژگی مشترک وجود دارد: تفکر منفعل یا مراقبه. آنها به طور منظم نوعی مراقبه غیرفعال را تمرین کرده اند تا زمانی که یک فرشته یا روح برای آنها ظاهر شود. برای محمد، فرشته ای بود که خود را جبرئیل نشان می داد، اما برای افراد دیگر ممکن است موجودی با نام دیگری ظاهر شده باشد. بنابراین، به عنوان مثال. در بیشتر ادیان ژاپن، همین ویژگی اغلب خود را نشان می دهد: زمانی شروع شد که پس از یک دوره طولانی مراقبه، روحی در فرد ظاهر شد. انسان شروع به گوش دادن به گفتار این موجود روحی یا فرشته کرده است و به همین دلیل جنبش دینی جدیدی پدید آمده است. مورمون‌ها، یک فرقه مسیحی، نیز زمانی به وجود آمدند که فرشته‌ای به نام مورونی بر جوزف اسمیت ظاهر شد.

   نقل قول های بعدی به این موضوع اشاره دارد. اولین آنها (از کتابی در دفاع از دین اسلام) اشاره می کند که وقتی فرشته نزد او آمد، محمد در حالت عمیق مراقبه بود. نقل قول دوم درباره این است که چگونه کنت آر. وید متوجه شد که تقریباً هر رسانه ای که با آنها ملاقات کرده است، ابتدا توسط جهان ارواح یا یک راهنمای روح در حین تمرین نوعی مراقبه شرقی با آنها تماس گرفته شده است. این نقل قول ها به وضوح مطابقت دارند. تجربیات محمد با تجربیات رسانه ها تفاوت چندانی ندارد.
 

در این مرحله، محمد تقریباً 40 ساله بود. در اطراف خود درگیری و بی قانونی، میل به لذت، ظلم و انحطاط اخلاقی را می دید و او را بیش از پیش به وحشت می انداخت. او مرتباً در غار کوه حیره در چند کیلومتری مکه شروع به مراقبه کرد. معمولاً تنها به آنجا می رفت، ولی گاهی خدیجه و زید نیز با او می آمدند. در غار، او تمام شب را بی حرکت در حالتی عمیق از مراقبه نشست.

    ... محمد پس از تجربه اولین مکاشفه، بر اساس شرح حال و شرح حال، دچار اضطراب شدیدی شد. با این حال، او همچنان در غار هیرا رفت و آمد می کرد و در حالتی عمیق از مراقبه و مالیخولیا، مکاشفه دیگری را تجربه کرد. (15)

 

از میان کانال‌ها و رسانه‌هایی که من تحقیق کرده‌ام، تقریباً همه برای اولین بار با راهنمای روح خود در حین تمرین نوعی مراقبه شرقی تماس گرفتند. شمن‌ها نیز معمولاً از نوعی طلسم یا مانترا برای وارد شدن به خلسه استفاده می‌کنند که در آن می‌توانند با دنیای ارواح ارتباط برقرار کنند.» (16)

 

زندگانی محمد . وقتی صحبت از زندگی حضرت محمد به میان می‌آید، منطقی است که تصور کنیم ثمره زندگی او بالاتر از دیگران بوده است، زیرا او را خاتم پیامبران و حتی بزرگتر و مقدس‌تر از عیسی می‌دانند. اگر ماموریت او مهمتر از هر کس دیگری روی زمین بوده است، این باید یک نتیجه قطعی باشد. با این حال، در اینجا با یک تناقض روبرو هستیم. نمی توان گفت که زندگی محمد مثال زدنی بوده است. در موارد زیر نمایان می شود:

 

او بسیاری از مخالفان خود و کسانی را که او را مسخره می کردند، کشت.

    این برخلاف سخنان عیسی است، زیرا عیسی آموخت که حتی دشمنان را دوست بدارند. عیسی همچنین تعلیم داد که اگر فقط کسانی را دوست داشته باشیم که ما را دوست دارند، هیچ چیز معجزه آسایی در آن وجود ندارد. محمد برعکس عمل کرد. (متی 5: 44-48 ): اما من به شما می گویم دشمنان خود را دوست بدارید، کسانی را که شما را نفرین می کنند برکت دهید، به کسانی که از شما نفرت دارند نیکی کنید و برای کسانی که شما را مورد کینه توزی قرار می دهند و شما را آزار می دهند دعا کنید. تا فرزندان پدر آسمانی خود باشید زیرا او خورشید خود را بر شرور و نیکو طلوع می کند و بر عادلان و ظالمان باران می بارد. زیرا اگر آنانی را که شما را دوست دارند دوست بدارید، چه پاداشی دارید؟ آیا حتی باجگیران هم همینطور نیستند؟ و اگر فقط به برادران خود سلام می کنید، چه چیزی بیشتر از دیگران دارید؟ آیا حتی باجگیران هم چنین نیستند؟ پس کامل باشید، چنانکه پدر شما که در آسمان است کامل است.»

 

رسول خدا نیز دستور داد عبدالله بن ختعلی را که او نیز مسلمان بود، بکشند. رسول خدا او را فرستاده بود تا با یک انصار مالیات صدقه بگیرد...

    ابن خطال دو کنیز داشت، فرطنه و یکی دیگر. در مورد رسول خدا ترانه های تمسخر آمیز می خواندند. رسول خدا دستور داد آنها را هم بکشند.

  همینطور دستور داد حویریث بن نقیض را که در مکه او را اذیت کرده بود بکشند... رسول خدا نیز دستور کشتن میقاس بن سبابه را صادر کرد، زیرا او برای انتقام برادری که تصادفاً مرده بود، انصاری را کشته بود و چون مشرک به قبیله قریش بازگشته بود.

    او همچنین دستور کشتن ساره، مولا زن از طایفه عبدالمطلب و عکرمه بن ابی جهل را صادر کرد. ساره از کسانی بود که در مکه رسول خدا را مسخره کرده بود. (ابن هشام: Profeetta Muhammedin elämäkerta , ص 390)

 

ابن حبانم صحیح ج 14 ص . 529 محمد گفت: سوگند به کسی که جانم در دست اوست جز برای ذبح نزد تو نیامده ام.

 

عکرمه می‌گوید: علی مقداری را سوزاند و این خبر به ابن عباس رسید که گفت: اگر در این مکان بودم آنها را نمی‌سوزاندم، چنانکه پیامبر فرمود: «کسی را به عذاب خدا مجازات نکنید»، بدون شک آنها را می‌کشتم، زیرا پیامبر فرمود: اگر کسی دین اسلام خود را تغییر داد، او را بکشید» (صحیح بخاری 9:84:

 

با من کوتاه ترین نوبت های عبارت را با گسترده ترین معانی فرستاده اند و با وحشت پیروز شده ام و در حالی که خواب بودم کلید گنج های دنیا را برایم آوردند و در دستم گذاشتند. (بخاری 4:52:220).

 

مسند. جلد 2 ص. 50 پیامبر فرمود: من با شمشیر به سوی قیامت مبعوث شده ام و روزی ام در سایه نیزه ام است و ذلت و خواری نصیب نافرمانان باد.

 

او از پیروان خود خواست که دروغ بگویند تا بتوانند مخالفان خود را بکشند.

   اما مکاشفه به ما می گوید که دروغگویان و قاتلان به ملکوت خدا راه نخواهند یافت: خوشا به حال کسانی که احکام او را انجام می دهند تا حق درخت حیات را داشته باشند و از دروازه ها به شهر وارد شوند. زیرا سگها و ساحران و زناکاران و قاتلها و بت پرستان و هر که دوست دارد و دروغ میگوید بیرون هستند . (مکاشفه 22:14،15).

 

سرانجام به مدینه بازگشت و با اشعار عاشقانه خود زنان مسلمان آنجا را آزار داد. رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم پرسید: چه کسی از ابن الاشرف برای من مراقبت می کند؟ محمد بن مسلمه پاسخ داد: این کار را می کنم یا رسول الله، او را می کشم. رسول خدا فرمود: «اگر می توانید چنین کنید».

    محمد بن مسلمه رفت. سه روز جز آنچه لازم بود، نه خورد و نه نوشید. رسول خدا چون این موضوع را شنید از محمد بن مسلمه پرسید: چرا از خوردن و آشامیدن دست برداشتی؟ محمد بن مسلمه پاسخ داد: رسول خدا، من به تو وعده ای داده ام و نمی دانم می توانم آن را انجام دهم یا نه! رسول خدا پاسخ داد: لااقل باید تلاش کنی! محمد بن مسلمه در ادامه گفت: رسول خدا حداقل باید دروغ بگوییم! رسول خدا پاسخ داد: هر چه می خواهی بگو، به تو اجازه داده شده است.

    سپس محمد بن مسلمه حاضر شد کعبی را با چند نفر بکشد. اینها ابونائله سیلکان بن سلمه، عباد بن بشر، حارث بن عوس و ابوعبس بن جبر بودند. (ابن هشام: Profeetta Muhammedin elämäkerta , ص 250)

 

او مردم را نفرین می کرد و از خدا می خواست که علیه آنها برگردد.

   برای مثال، این برخلاف آنچه پولس تعلیم داد و چگونه زندگی می کرد، در تضاد است. او نوشت: با دشنام دادن، ما برکت می‌دهیم ... ( اول قرنتیان 4: 12) و: برکت دهید به کسانی که شما را آزار می‌دهند: برکت دهید و نفرین نکنید.

   پطرس نیز مانند پولس تعلیم داد: نه بدی را به بدی، و نه نرده را به جای نرده، بلکه برعکس برکت دادن. با دانستن اینکه به سوی آن خوانده شده اید، باید نعمتی را به ارث ببرید. زیرا کسی که زندگی را دوست دارد و روزهای خوب را می‌بیند، زبان خود را از بدی باز دارد و لب‌هایش را که حیله نمی‌گویند. اجازه دهید او به دنبال صلح باشد و در پی آن باشد (اول پطرس 3: 9-11).

 

رسول خدا بیست روز در تبوک ماند و سپس به مدینه بازگشت.

    در طول مسیر، جایی در بستر رودخانه مشقق وجود داشت که برای نیاز یک زوج سوار، آب از صخره تراوش می کرد. رسول خدا صلی الله علیه و آله قبل از آمدن مسلمانان به آنجا فرمود: «اگر کسی پیش از ما به آن بستر رسید، تا ما نیامده‌ایم، قطره‌ای ننوشد».

    گروهی از مدعیان قبل از او به آنجا رسیدند. همه آب را نوشیدند و چون رسول خدا به آنجا آمد دیگر در صخره آبی نبود. رسول خدا فرمود: «آیا تا آمدم نهیشان نکردم که از آن بنوشند!». او آنها را نفرین کرد و از خدا علیه آنها دعا کرد. ابن هشام : Profeetta Muhammedin elämäkerta, ص 425)

 

کاروان ها را غارت می کرد و مردم می فروخت. او با پولی که به دست می آورد اسب و اسلحه می خرید.

   پولس نوشت: کسی که دزدی می‌کند، دیگر دزدی نکند، بلکه باید تلاش کند و با دستان خود چیزهای نیکو کار کند، تا ممکن است مجبور شود به کسی که نیاز دارد بدهد افسسیان 4: 28).

   کتاب مقدس همچنین تعلیم می دهد که دزدان پادشاهی خدا را به ارث نخواهند برد: آیا نمی دانید که ظالمان وارث ملکوت خدا نخواهند شد؟ فریب نخورید : نه زناکاران، نه بت پرستان، نه زناکاران، نه زنان زن، و نه آزار دهنده به خود، نه دزد، نه طمع، نه مست، نه دشنام ، و نه باجگیر، وارث ملکوت خدا نخواهند شد (اول قرنتیان 6: 9).  

 

پس از این، رسول خدا شنید که ابوسفیة بن حرب با کاروان بزرگ قریش از شام می آید. این کاروان دارای اموال قریش و تجارت آنها بود و سه یا چهل قریش می توانستند همراهی کنند.

    رسول خدا مسلمانان را نزد خود فرا خواند و فرمود: «کاروان قریش آباد است. بیایید مخالف آن باشیم؛ شاید خداوند آن را به عنوان طعمه به ما بدهد.» مسلمانان دعوت او را اجابت کردند، برخی با اشتیاق و برخی دیگر با اکراه، زیرا باور نداشتند که رسول خدا وارد جنگ شود.

 رسول خدا غارت قبیله قریش و زنان و فرزندانشان را با مسلمانان تقسیم کرد. در آن روز سهم سواران را اعلام کرد و یک پنجم غنایم را کنار گذاشت... سپس رسول خدا به رهبری سعد بن زید اسیران قریظه را برای فروش به نجد فرستاد. سعد با پولی که می گرفت اسب و اسلحه خرید. ابن هشام : Profeetta Muhammedin elämäkerta، ص 209، 324)

 

او به مردم رشوه می داد تا مسلمان شوند. آیه 9:60 قرآن به این موضوع اشاره می کند: در واقع مجموعه صداقت ( زکاه ) برای فقرا، درمانده ها، کسانی است که برای اداره وجوه به کار می روند، کسانی که قلب هایشان نیاز به جلب حقیقت دارد.

 

رسول خدا سهمی از غارت به افرادی داد که دلشان به اسلام خم شده بود. آنها و بوسیله آنها مردمانشان را مساعد ساخت. به برخی از اهل مکه مانند ابوسفیان تا صد شتر داد و به برخی کمتر داد. ابن هشام : Profeetta Muhammedin elämäkerta, ص 413)

 

با عایشه 9 ساله ازدواج کرد . خود محمد در آن زمان حدود 52 سال داشت. به طور کلی چنین رابطه ای در کشورهای غربی پدوفیلی محسوب می شود.

 

اورسا گفت: پیامبر از ابوبکر برای ازدواج با او دست عایشه را خواست. ابوبکر گفت: اما من برادر تو هستم. پیامبر فرمود: تو برادر من در دین خدا و در کتاب او هستی، اما ازدواج عایشه برای من حلال است. (بخاری جزء 7، کتاب 62، شماره 18.)

 

عایشه می‌گوید پیامبر در سن شش سالگی با او ازدواج کرد و در نه سالگی پیامبر ازدواج او را انجام داد و او نه سال [تا رحلت محمد] نزد او ماند. (بخاری جزء 7، کتاب 62، شماره 64.) [بنابراین عایشه هنگام وفات محمد هجده ساله بود. او شصت و پنج سال عمر کرد.]

 

این حدیث همچنین می گوید که چگونه محمد به زنان شیر دادن به مردان بالغ را آموخت. صحیح مسلم در مورد یکی از این موارد صحبت می کند. همین مطالب را در جاهای دیگر نیز می توان یافت (سلیم مسلم 8: 3427، 3428 / موطای امام مالک، کتاب 30، شماره 30.1.8؛ کتاب 30، شماره 30.2.12؛ کتاب 30، شماره 30.2.13؛ کتاب 30، شماره 1.4).

 

از عایشه روایت شده است که سهله بنت سهیل نزد رسول خدا آمد و گفت: رسول الله در صورت ابوحذیفه [ علائم انزجار] می بینم که سلیم به خانه ما می رسد، رسول خدا در پاسخ به او فرمود: او را شیر بده. گفت: چگونه به او شیر دهم در حالی که مرد بالغ است؟ رسول خدا تبسمی کرد و فرمود: می دانم که او جوانی است. (صحیح مسلم 8: 3424)

 

عایشه گفت: سلیم، غلام آزاده ابوحذیفان ، با او و خانواده اش در خانه آنها زندگی می کرد. او [دختر سهیل] نزد رسول خدا آمد و گفت: سلیم به سن مرد رسیده است که مردان به آن می رسند و آنچه را که آنها می فهمند می فهمد و آزادانه وارد خانه می شود. اما متوجه شدم که چیزی قلب ابوحذیفه را می‌گزد ، به همین دلیل رسول خدا به او فرمود: به او شیر بده تا بر او حرام نخواهی شد و آنچه ابوحذیفه در دلش احساس می‌کند از بین می‌رود. رفت و گفت: به او شیر دادم و آنچه در دل ابوحذیفه بود از بین رفت. صحیح مسلم 8: 3425).

 

مصاحبه بعدی بیشتر درباره زندگی محمد به ما می گوید:

 

توصیه حدیث به زنان برای شیر دادن به مردان. علمای مسلمان در این باره چه می گویند؟

- این نمونه خوبی از چیزی است که من گفتم. زمانی که این تصور اسلامی را که زنان برای همراهی با مردان غریبه باید «شیر مادر» کنند، منتشر کردم، که با دیگر کتاب های مقدس آنها در تضاد است، روحانیون به من حمله کردند. چرا؟ چون جوابی ندارند. برای آنها خیلی راحت تر است که به جای نگاه کردن به متن های خود، موضوع را برگردانند و به من تهمت بزنند.

 

چرا زنان باید این کار را انجام دهند؟

- چون محمد گفته. چه کسی چنین عملی را ایجاد کرد؟ محمد. چرا؟ چه کسی می داند. متن ها می گویند که او بعد از اینکه به زن ها گفت به مردان شیر بدهند خندید. شاید شوخی می کرد و می خواست بفهمد مردم تا کجا او را پیامبر می دانند. اهل حديث با شنيدن آن، آن را به نگارش درآوردند و براي نسلهاي بعد حفظ كردند. این چه هدفی را دنبال می کند؟ در مورد بسیاری از مطالبی که محمد گفته می توان پرسید. هدف از نوشیدن ادرار شتر چیست؟ منظور از ممنوعیت موسیقی چیست؟ علت فحش دادن به سگ ها چیست؟ هدف از این امر که مردم فقط با دست راست بخورند و هرگز با دست چپ نخورند چیست؟ هدف از دستور لیسیدن تمام انگشتان بعد از غذا چیست؟ به زبان ساده: روش توتالیتر شریعت به دنبال شستشوی مغزی مسلمانان و تبدیل آنها به ماشین هایی است که هرگز دین آنها را زیر سوال نمی برند. یعنی به تعبیر قرآن: «سؤالاتی نپرسید که ممکن است مضر باشد».

 

بر اساس اسناد اصیل اسلامی، محمد چه شخصیتی بود؟

- این موضوع برای من بسیار شرم آور است که در مورد آن صحبت کنم. من این کار را فقط به خاطر عشق به مسلمانان انجام می دهم - حتی اگر می دانم شنیدن آن برای آنها دردناک است. اما شفا با درد و رنج آغاز می شود. به طور خلاصه، طبق متون مقدس اسلامی، محمد منحرف بود. زبان دختر و پسرهای جوان را می مکید. او لباس زنانه می پوشید و در آن حالت «دیدهایی» داشت. او حداقل 66 "همسر" داشت. ظاهراً خداوند به او "دیدهای ویژه" داده است که به او اجازه می دهد با عروسش زینب رابطه جنسی داشته باشد و به او اجازه می دهد که همسران بیشتری نسبت به سایر مسلمانان داشته باشد. او مدام در مورد رابطه جنسی صحبت می کرد و تحت تسخیر آن بود - اولین سوال او از "خر سخنگو" این بود که آیا او رابطه جنسی را دوست دارد یا خیر. محمد با زنی مرده رابطه جنسی داشت. باز هم تاکید می کنم که من خودم این مفاهیم را ابداع نکردم، بلکه در کتب خود اسلام آمده است. بسیاری از افرادی که عربی نمی دانند از این چیزها اطلاعی ندارند زیرا هرگز ترجمه نشده اند. بر اساس قرآن (33:37)، خداوند به محمد این حق را داد که با عروسش که او به او هوس کرده بود، ازدواج کند. چند آیه بعد (33:50) خداوند به محمد اجازه داد تا با هر زنی که خود را به او "تعرض" می کند عشق بورزد. این امتیاز فقط برای محمد مجاز بود. این "رویایی" که به او این تمایلات جنسی را می داد اغلب تکرار می شد. (17) این امتیاز فقط برای محمد مجاز بود. این "رویایی" که به او این تمایلات جنسی را می داد اغلب تکرار می شد. (17) این امتیاز فقط برای محمد مجاز بود. این "رویایی" که به او این تمایلات جنسی را می داد اغلب تکرار می شد. (17) 

 

او مکاشفه هایی دریافت کرد که تحقق خواسته های او را تضمین می کرد. باب 33 قرآن به چند مورد از این قبیل می پردازد. در یکی از آنها، خداوند به او اجازه داد تا با همسر پسرخوانده‌اش، زینب، ازدواج کند. او عروسش را تقریباً برهنه ملاقات کرده بود و این اشتیاق او را برانگیخت. حتی در فرهنگ عربی آن زمان، عموماً چنین عملی، یعنی ازدواج با عروس، اشتباه تلقی می شد.

    قسمت دیگری از همین باب می گوید که چگونه خداوند به محمد اجازه داد تا نسبت به سایر مردان مسلمان، که فقط اجازه داشتند چهار زن داشته باشند، زنان بیشتری بگیرد. در نتیجه، محمد زنان بیشتری نسبت به سایر مردان مسلمان داشت. بر اساس روایات، عایشه همسر جوان محمد، روزی با لحنی طعنه آمیز گفت: خدا برای برآوردن آرزوهای تو عجله دارد! این بیان را مربوط به زمانی می دانند که به محمد وحی و اجازه گرفتن همسران بیشتر داده شد. عایشه احساس کرد که محمد برای توجیه اعمال خود آیات مناسبی دریافت کرده است.

 

ای پیغمبر، به یاد بیاور که به آن (زید، فرزندخوانده پیامبر) که خداوند و تو مورد لطف و عنایتش قرار داده بودی، گفتی : همسرت را در نکاح نگه دار و از خدا بترس. تو می‌خواستی آنچه را که خدا می‌خواست آشکار کند در دلت پنهان کنی. شما از مردم می ترسیدید، در حالی که بهتر بود از خدا بترسید. پس چون زید زنش را طلاق داد، او را به عقد تو درآوردیم، تا مؤمنان در صورت طلاق با همسران پسرخوانده خود مانعی نداشته باشند . و فرمان خدا باید اجرا می شد. هیچ سرزنشی نمی توان به پیامبر برای انجام کاری که خداوند برای او تجویز کرده است، گرفت. راه خدا با کسانی که پیشتر رفته اند چنین بوده است. و احكام خدا از قبل مقرر شده است. کسانی که رسالت رسالت خدا را بر عهده دارند، باید از او بترسند و از هیچ کس جز خدا نترسند. زیرا خداوند برای تسویه حساب آنها کافی است. محمد پدر هیچ یک از مردان شما نیست (او هیچ وارث مردی از خود باقی نخواهد گذاشت) . او رسول خدا و خاتم پیامبران است. خداوند به همه چیز داناست. (33:37-40)

 

ای پیامبر! ما زنانی را که مهرشان را به آنها داده ای، بر تو حلال کردیم. و زنانی که در اختیار شماست (از اسیران جنگی) که خداوند آنها را برای شما تعیین کرده است. و دختران عموها و عمه هایت و دختران عمه و عمه هایت که با تو هجرت کرده اند. و زن مؤمنی که در صورت تمایل پیامبر خود را به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم داد، این اجازه فقط برای شماست نه برای سایر مؤمنان . می دانیم چه محدودیت هایی بر سایر مؤمنان در مورد همسرانشان و کسانی که دست راستشان دارند، قرار داده ایم . ما این امتیاز را به عنوان یک استثنا به شما اعطا کردیم تا هیچ سرزنشی متوجه شما نشود. خداوند آمرزنده و مهربان است. (33:50)

 

خودش را می ستود و افتخار می کرد.

   پولس نوشت (فیلسیان 2: 3): اجازه ندهید هیچ کاری از طریق نزاع یا غرور انجام شود. اما در فروتنی اجازه دهید هر یک دیگری را بهتر از خود بداند. کتاب مقدس همچنین می گوید (یعقوب 4: 6) که "خدا در برابر متکبران مقاومت می کند، اما به فروتنان فیض می بخشد".

 

الحدیس، ج 4. ص 323 به روایت عباس. «پیامبر اکرم بر منبر برخاست و از شنوندگان پرسید: من کیستم؟ پاسخ دادند: تو رسول خدا هستی. محمد در پاسخ گفت: من محمد بن عبدالله بن عبدالله مطلب هستم. خداوند مخلوق خود را آفرید و مرا بهترین آنها قرار داد. آنها را به دو دسته تقسیم کرد و مرا در بهترین آن دو قرار داد. سپس آنها را به قبایل تقسیم کرد و قبیله من را بهترین کرد. سپس آنها را به خانواده تقسیم کرد و من را در بهترین خانواده قرار داد. به عنوان یکی از اعضای خانواده، من بهترین آنها هستم و خانواده من بهترین خانواده هستند.

 

صحیح مسلم. کتاب 004، شماره 1062،1063،1066 و 1067. به روایت ابوهریره: رسول خدا فرمود: من در شش چیز ارجمند بر سایر پیامبران برتری یافته ام (احترام): کلمات به من داده شده است، هر چند کوتاه و قابل فهم و همه کاره باشد. در دل دشمنان وحشت به من کمک شد، غارت بر من حلال شد، زمین پاک و عبادتگاه من شد، به سوی همه مردم مبعوث شده ام و سلسله پیامبران در من بسته شده است.

 

میوه زندگی محمد. مسلمانان بر این باورند که محمد پیامبری است که از طرف خدا فرستاده شده است و مهمتر از مثلاً عیسی یا هر شخص دیگری که روی زمین زندگی کرده است. آنها به موقعیت مهم او اعتقاد دارند، اگرچه حقایق متعدد نشان می دهد که زندگی او از نظر اخلاقی در سطح پایینی قرار داشت. از مهمترین پیامبر چنین انتظاری نمی رود.

   در مورد تعالیم کتاب مقدس در مورد پیامبران درست و نادرست چطور؟ در سخنان عیسی، یک معیار وجود دارد که می توان بر اساس آن در مورد زندگی مردم و پیامبران قضاوت کرد: این است که «آنها را از ثمراتشان خواهید شناخت». عیسی به آن اشاره می کرد و پولس نیز تقریباً در مورد همین موضوع صحبت می کرد:

 

- (متی 7: 15-20) از پیامبران دروغین که در لباس گوسفند نزد شما می آیند برحذر باشید، اما در باطن گرگ های درنده هستند.

16 آنها را از میوه هایشان خواهید شناخت . آیا مردم انگور خار یا انجیر خار جمع می کنند؟

17 به همین ترتیب هر درخت نیکو میوه نیکو می‌آورد. اما درخت فاسد میوه بد می آورد.

18 درخت خوب نمی تواند میوه بد بیاورد و درخت فاسد نمی تواند میوه خوب بیاورد.

19 هر درختی که میوه نیکو به بار نمی آورد، کنده می شود و در آتش انداخته می شود.

20 چرا آنها را از ثمرات آنها خواهید شناخت.

 

- (غلاطیان 5: 19-23) اکنون اعمال جسم آشکار است که اینها هستند. زنا، زنا، ناپاکی، فحشا،

20 بت پرستی، جادوگری، نفرت، اختلاف، حسادت، غضب، نزاع، فتنه، بدعت،

21 نزاع، قتل، مستی، عیاشی و مانند اینها: از آنچه قبلاً به شما می گویم، همانطور که در گذشته نیز به شما گفته ام، کسانی که چنین کارهایی را انجام می دهند، وارث ملکوت خدا نخواهند شد.

22 اما ثمره روح عبارت است از محبت، شادی، صلح، بردباری، نرمی، نیکی، ایمان ،

23 فروتنی، اعتدال : در برابر اینان هیچ قانونی وجود ندارد.

 

- (اول یوحنا 4: 1-3) عزیزان، به هر روحی ایمان نیاورید، بلکه ارواح را بیازمایید که آیا از خدا هستند، زیرا بسیاری از انبیای دروغین به جهان بیرون رفته اند.

2 بدینوسیله شما روح خدا را می شناسید: هر روحی که اعتراف کند که عیسی مسیح در جسم آمده است از خداست.

3 و هر روحی که اعتراف نمی‌کند که عیسی مسیح در جسم آمده است، از خدا نیست. و حتی در حال حاضر آن را در جهان است.

 

در نهایت، بیایید به مطالعه یک مسلمان افراطی درباره زندگی محمد بنگریم. او می گوید که زندگی محمد کم بود و محمد از کامل بودن دور بود. چنین چیزهایی در این تصویر نمی گنجد که محمد را مهم ترین پیامبر شمرده اند.

   علاوه بر این، ما این نقل قول را با زندگی پولس مقایسه خواهیم کرد: شخصی که رسول بتها بود. اگر ثمره زندگی پولس را مطالعه کنیم و آن را با میوه تولید شده توسط محمد مقایسه کنیم، باید گفت که پولس به خصوص در عشق از محمد جلوتر بود:

 

سپس شروع به مطالعه عصمت محمد کردم. شرح حال‌هایی مانند السیرا ع-حلبیجه، ع-طبکات ع- کبری، و صراط بن هشام وجود دارد که در این مورد صحبت می‌کنند، و همچنین تفاسیر از آنجا می‌توانید تفسیر سوره 16 آیه 67 را بخوانید: «همین طور در میوه‌های خرما و انگورهای سمی و انگور که از آنها به دست می‌آید» .بسیاری از روایات معتبر به وضوح بیان می کنند که محمد شراب می نوشید و به دوستانش توصیه می کرد که اگر شراب خیلی قوی بود، آن را با آب رقیق کنند. گوشتی را که قوم قریش برای بتها بر روی سنگ کعبه قربانی کرده بودند می خورد. او آنچه را خدا نهی می کرد پذیرفت و آنچه را که خدا حلال کرد حرام کرد. او با همسران دوستانش معاشقه می کرد و اگر کسی او را راضی می کرد، از همسر گرفتن آنها دریغ نمی کرد. در روز خیبر (نبرد خونین در نزدیکی مکه)، صفیه دختر یحیی بن اخطب به همسری به عبدالله بن عمر معرفی شد، اما محمد او را به همسری گرفت. به همین ترتیب، محمد با زینب دختر گهشی که همسر فرزند رضاعی محمد به نام زید بود ازدواج کرد.

 

همه این وقایع، تصویر مقدسی را که به محمد داده شده بود، بی حرمتی کرد و جایگاه مقدسی را که من در ذهن خود برای حضرت محمد قائل بودم، از بین برد. صادقانه بگویم، هر کشفی از این دست برای من بسیار دردناک بود.

 

اگرچه چیزهای زیادی در مورد محمد آموختم، اما همچنان امیدوار بودم که در دین اسلام فضایلی بیابم که بتوانم به آن تمسک کنم تا مسلمان بمانم. برای من سخت بود که از دین دوران کودکی ام دست بکشم. احساسات عجیب ترس، سردرگمی و سردرگمی ذهنم را پر کرده بود که با فکر ترک اسلام بازی می کردم. (18)

 

اشاراتی به زندگی پولس رسول

 

- (دوم قرنتیان 12:14-15) اینک بار سوم حاضرم نزد شما بیایم. و من بر شما سنگین نخواهم بود، زیرا من شما را نمی‌طلبم، بلکه شما را می‌طلبم، زیرا فرزندان نباید برای والدین هزینه کنند، اما والدین برای فرزندان.

15 و من با کمال میل برای شما خرج خواهم کرد و خرج خواهم کرد. هر چند هر چه بیشتر دوستت داشته باشم کمتر دوست داشته می شوم.

 

- (دوم قرنتیان 2:3-4) و این را برای شما نوشتم تا مبادا چون آمدم از جانب کسانی که باید از آنها شادی کنم غمگین شوم. با اطمینان به همه شما، که شادی من شادی همه شماست.

زیرا از شدت مصیبت و اندوه قلبی با اشکهای بسیار برای شما نوشتم. نه برای اینکه اندوهگین شوی ، بلکه برای اینکه عشقی را که من به تو بیشتر دارم، بشناسی .

 

- (رومیان 9: 1-3) من در مسیح راست می گویم، دروغ نمی گویم، وجدان من نیز در روح القدس به من شهادت می دهد.

که در دلم سنگینی و اندوهی مداوم دارم .

3 زیرا می‌توانستم برای برادرانم، خویشاوندانم بر حسب جسم، از مسیح ملعون باشم.

 

- (2 تیم 3: 10-11) اما شما به آموزه، شیوه زندگی، هدف، ایمان، صبر، صدقه، صبر و شکیبایی من کاملاً شناخته اید .

11 آزارها و مصیبت‌هایی که در انطاکیه، در آیکونیوم، در لستره به من رسید. چه جفاهایی را متحمل شدم، اما خداوند مرا از همه آنها نجات داد.

 

- (فیلسیان 3:17) برادران، با هم پیروان من باشید و کسانی را که راه می‌روند علامت بزنید، همانطور که ما را نمونه دارید .

 


 

REFERENCES:

 

1. The interview of Father Zakarias

2. Ibn Sa’d, vol. l. 489

3. Ibn Ishaq, 106

4. Bukhari, vol. 6, book 65, no. 4953

5. Ibn Ishaq, 106

6. Robert Spencer: Totuus Muhammedista (The Truth About Muhammad), p. 56,57

7. Ibn Hisham: Profeetta Muhammadin elämäkerta (Sirat Rasul Allah), p. 39

8. Ibn Hisham: Profeetta Muhammadin elämäkerta (Sirat Rasul Allah), p. 70,71

9. Bukhari, vol. 4, book 59, no. 3238

10. Ibn Hisham: Profeetta Muhammadin elämäkerta (Sirat Rasul Allah), p. 343

11. Bukhari, vol. 1, book 1, no. 2

12. Ibn Sa’d, vol. l, 228

13. Imam Muslim, Sahih Muslim, Abdul Hamid Siddiqi, trans., Kitab Bhavan, revised edition 2000, book 30, no. 5764.

14. Muslim, book 30, nos. 5766 and 5767.

15. Ziauddin Sardar: Mihin uskovat muslimit? (What Do Muslims Believe?), p. 34,36

16. Kenneth R. Wade: "Uuden aikakauden salaisuudet: new age", p. 137

17. The interview of Father Zakarias

18. Ismaelin lapset, p.  93,94

 

 

SOURCES:

 

Koraani

Ibn Hisham: Profeetta Muhammadin elämäkerta (Sirat Rasul Allah)

Ismaelin lapset (THE CHILDREN OF ISMAEL)

Pekka Sartola: Islam, ystävä vai vihollinen?

Robert Spencer: Totuus Muhammedista (The Truth About Muhammad)


 

 


 


 

 

 

 

 


 

 

 

 

 

 

 

 

Jesus is the way, the truth and the life

 

 

  

 

Grap to eternal life!

 

Other Google Translate machine translations:

 

میلیون ها سال / دایناسورها / تکامل انسان؟
نابودی دایناسورها
علم در توهم: نظریه های الحادی مبدا و میلیون ها سال
دایناسورها چه زمانی زندگی می کردند؟

تاریخچه کتاب مقدس
سیل

ایمان مسیحی: علم، حقوق بشر
مسیحیت و علم
ایمان مسیحی و حقوق بشر

ادیان شرقی / عصر جدید
بودا، بودیسم یا عیسی؟
آیا تناسخ درست است؟

اسلام
آیات و زندگی محمد
بت پرستی در اسلام و مکه
آیا قرآن قابل اعتماد است؟

سوالات اخلاقی
از همجنس گرایی رها شوید
ازدواج بدون جنسیت
سقط جنین یک عمل مجرمانه است
اتانازی و نشانه های زمان

رستگاری
شما می توانید نجات پیدا کنید